سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشتهای پراکنده

 

سیدرضا حسینی (سعدی زمان) در سال 1289 شمسی در تبریز چشم به جهان گشود. وی پس از اتمام  تحصیلات مقدماتی، در حوزه طالبیه تبریز، به فراگیری ادبیات عربی، فارسی و علوم و معارف اسلامی پرداخت. از  عنفوان جوانی، به حلقه تدریس استادان دینی راه یافت و در تاریخ، منطق، کلام، علم معانی و بیان و لغت مطالعات گسترده ای به عمل آورد. نخستین اشعار  خود را در 14 سالگی سرود. حسینی سعدی زمان را به عنوان تخلص خود انتخاب نمود.

به دل محبت سلطان دین، علی دارم                             غلام شاه جهان ، «سعدی زمانم» من

سعدی زمان شامگاه روز یکشنبه 15 تیرماه 1365 پس از تحمل سال ها بیماری، در تهران چشم از جهان فرو بست و در جوار حضرت عبدالعظیم حسنی مدفون شد.

آثار او عبارتند از: کنزالحسینی، چهارده معصوم حسینی، لمعات حسینی، نجو­م درخشان، آثار الحسینی، بهار بی خزان

 

عرض ارادت شاعر به ساحت قدس رضوی (به زبان آذری)

قربان اولوم جلالتیوه یا ابا الحسن                  چوخ شائقم زیارتیوه یا ابا الحسن

مین بیر آدیله آدلانوب ا... لاینام               اسم رضادی مظهری بو آدلاری تمام

ای اسمی اسم اعظم حق، ای شه انام             عاجزدی عقل مدحتیوه یا ابا الحسن

دنیانین اهلی رسمیدی یوخ شبهه و مقال        شیرین آدی گلنده عسلدن وورار مثال

شیرین دور اهل عشقه عسلدن ولی وصال        قربان اولوم حضرتیوه یا ابا الحسن

تلخین مثالینی عقلا زهریدن وورا           عشاق ایچینده عکسینه اما عقیده وار

مین دفعه زهریدن آجیراقدور فراق یار          یوخ منده تاب فرقتیوه یا ابا الحسن

آگاهیسن اوزون سن اَیا شاه ذوالکرم             من عاشقم سنه، دیمه مداح و نوکرم

بیر آستانون اوپماقی مین خلده ویرمرم           آند اولسون اوز امامتیوه یا ابا الحسن

بیگانه بلمز عشق غمین، آشنا بلر                گیزلین رموزی عالم جهر و خفا بلر

قلبیم نجه یانور بیر اوزون بیر خدا بلر              دل تشنه دور سقایتیوه یا ابا الحسن

سن مظهر جمال خدای عطوف سن             کشاف هم و غم و کروب و لهوف سن

معروف سن بو اسمه امام رئوف سن              جانلار فدا عطوفتیوه یا ابا الحسن

چوخدان دوشوبدی خسته گوگل اشتیاقیوه          یاندورما بیر بیله منی نارفراقیوه

ایسته گلوم بهشتیدن اعلی رواقیوه                 ویرم قسم رضایتیوه یا ابا الحسن

ای شاه ملک سلم و رضا، ایها الرضا                  نومید اولا گدای درون اولماسان رضا

باخ گور روادی ای شه اقلیم ارتضی               من گلمیوم زیارتیوه یا ابا الحسن؟

سن شاه ماسوا، سنه من کمترین گدا            شاهه گدانی بوش یولا سالماق دگُل روا

بیر باخماقون ایدر ایکی دنیامه اکتفا              اولّام رهین منتیوه یا ابا الحسن

قبروندن اوتری گوگلوم اسور مثل برگ بید                بیر سائلم قاپوندا سیه روی و مو سفید

ویرم قسم جوان بالاوا ایتمه ناامید                 قیل مفتخر عنایتیوه یا ابا الحسن

هجرونه گوز یاشیم قاریشوب قلب قانینه          رحم ایله بو بلا کشین آه و فغانینه

ویرم قسم شها سنی معصومه جانینه               ایسته گلوم زیارتیوه یا ابا الحسن

ای جود و بخشش و کرم و فضل معدنی          اوغلون جواد جانینه ویرم قسم سنی

بیرده قوناق چاقور او گوزل قبریوه منی          مشمول قیل کرامتیوه یا ابا الحسن

دلدن آلوبدی طاقتیمی درد فرقتون            نیلوم نصیب اولموری فیض زیارتون

هر صبح و شام یاد ایدرم حال غربتون          یانّام ملال غربتیوه یا ابا الحسن

فریاد و داد او وقتیدن ای خسرو حجاز             مسموم ایلدی سنی مامون حیله ساز

بو فکریله که ایلیه بیر نوع سِترِ راز              گَلدی سنون عیادتیوه یا ابا الحسن

گوز یاشلی عرض ایدردی که ای شاه محتشم         بو بس دگل فراقون اولور مایه ی الم

طوس اهلی ایلوری منی بو امره متهم           مه عاملم شهادتیوه یا ابا الحسن

مامون اگرچه قاتلیدی ای شه کِبار            امّا حیالیدور گنه اول شوم کین شعار

اوز ایتدیقی خطاسینه ایلردی اعتذار              آغلاردی حال رحلتیوه یا ابا الحسن

اما نه بی مروتیمیش شمر بیحیا                جدون حسینین ایتدی بدندن باشین جدا

ووردی باشین جدایه همان غملی ماجرا               اولدی سبب مصیبتیوه یا ابا الحسن

من نوکرم قاپوزدا، حسینی دی شهرتیم               لایق دگل اگرچه بو درباره خدمتیم

اما بو بوش الیله گنه یوخدی وحشتیم             گوز تیکمیشم شفاعتیوه یا ابا الحسن

جدون اوزی بیله بویوروبدی مفضله                 قرآندی اصل مدرکی، روشندی مسئله

واللهی قبریدن دوراجاقدی گله گله                  قائل اولان ولایتیوه یا ابا الحسن

 

 


قصیده از قالب­ های شعر کلاسیک فارسی است. در این قالب شعری، بیت اول با مصراع‌های زوج هم‌قافیه است و با غزل در تعداد ابیات و موضوع شعر فرق دارد. تعداد ابیات قصیده از پانزده بیت بیشتر است و موضوع آن، اغلب مدح، رثا، وصف، پند و اندرز، شکوه و... است.

قصیده از شش بخش: مطلع، تغزّل (یا تشبیب و نسیب) تخلص، بخش اصلی، شریطه ( یا دعا) و مقطع تشکیل می­ شود. شاعر ابتدا برای آماده نمودن ذهن مخاطب و جهت درک بهتر مقصود وی، ابیاتی را در ذکر سجایای محبوب یا تعریف و توصیف مناظر طبیعی مانند بهار، پائیز، غروب، دشت و دمن می‌آورد که در واقع به منزله مقدمه و پیش درآمد قصیده است که اصطلاحاً به آن تشبیب یا نسیب هم می‌گویند و چون در غزل نیز این گونه است به این مقدمه تغزّل هم گفته می‌شود. پس از تشبیب، شاعر با بیانی لطیف و تخیلی قوی به اصل مقصود خود می‌پردازد این بیت ـ که در آن گریز به مقصود اصلی صورت می‌گیرد ـ تخلص ‌نامیده می شود. بعد از بیان مقصود اصلی، در انتهای قصیده ـ تحت شرایطی ـ دعایی به درگاه الهی عرضه می‌شود.

بهاریه شعری است که شاعران در استقبال از فصل بهار و فروردین می­ سرایند. ادبیات فارسی، سرشار از بهاریه ­هاست؛ بهاریه‌هایی از شاعران بزرگ از قبیل منوچهری، عطار، خاقانی، مولوی، حافظ، سعدی، ملک‌الشعرای بهار و... مضمون بهاریه ­ها در ابتدا ساده بود و به وصف گل و بوستان خلاصه می­ شد.

در شعر کهن، بهار اغلب به خاطر طراوت و خرمی ستوده می‌شود ولی در شعر معاصر علاوه بر آن، بار نمادین معنایی پیدا کرده است. در بهاریه­ های پس از مشروطه، مفاهیم سیاسی و اجتماعی نیز مطرح شده است که زمینه برای نمادپردازی‌های امروزی هموار گردیده ‌است. البته شاعران نیز با توجه به شرایط اجتماعی عصر خود مضمامین جدیدی را به آنها افزوده ­اند. در هر حال، یادی از قیامت طبیعت و اشاره به قدرت الهی در این رستاخیز عالم، از مضمامین ثابت اغلب بهاریه‌هاست.

آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب               با صد هزار زینت و آرایش عجیب

رودکی

آمد بهار خرم و آورد خرمى           وز فر نوبهار شد آراسته زمى

منوچهری

بهار آمد بهار آمد بهار مشکبار آمد                           نگار آمد نگار آمد نگار بردبار آمد

مولوی

رسید موکب نوروز و چشم فتنه غنود               درود باد بر این موکب خجسته، درود

سعدی

بهار آمد گل و نسرین نیاورد               نسیمی بوی فروردین نیاورد

ابتهاج

باد نوروز وزیده است به کوه و صحرا       جامه عید بپوشند، چه شاه و چه گدا

امام خمینی(ره)

اگر چه پس از انقلاب اسلامی از تعداد بهاریه‌ها کاسته شد، اما مضامین جدیدی ـ مانند مهدویت ـ به آن وارد گردید. یکی از معروف‌ترین بهاریه‌های دوران انقلاب اسلامی را امام خمینی(ره) سروده ­اند. قصیده بهاریه انتظار، که در آغاز جوانی امام سروده شده است چهل و شش بیت دارد و در سبک خراسانی می ­باشد. امام خمینی(ره) این قصیده را در فاصله سال‌های 1309 تا 1324 هجری شمسی در عصر رهبری حضرت آیت‌الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی سروده ­اند. این قصیده هم تشبیب و تغزل دارد و هم حسن مطلع و حسن تخلص دارد. شریطه و دعا سیاسی هم در پایان قصیده بیانگر نگرش سیاسی ـ اجتماعی معظم له از دوران جوانی است. موضوع اصلی قصیده، مدح حضرت ولی‌عصر(عج) می­ باشد.

چند بیت آغازین قصیده

آمد بهار و بوستان شد رشک فردوس برین           گل­ها شکفته در چمن، چون روى یار نازنین

گسترده، باد جانفزا، فرش زمرد بى شمر           افشانده، ابر پرعطا بیرون ز حد، در ثمین

از ارغوان و یاسمن، طرف چمن شد پرنیان           وز اقحوان و نسترن، سطح دمن دیباى چین

از لادن و میمون رسد، هر لحظه بوى جانفزا           وز سورى و نعمان وزد، هر دم شمیم عنبرین

از سنبل و نرگس، جهان باشد به مانند جنان           وز سوسن و نسرین، زمین چون روضه خلد برین

از فرط لاله، بوستان گشته به از باغ ارم           وز فیض ژاله، گلستان رشک نگارستان چین

از قمرى و کبک و هزار، آید نواى ارغنون           وز سیره و کوکو و سار، آواز چنگ راستین...

 

 


   به استناد آیات 224 تا 227 سور? شعراء، شعر دینی، شعر ایمان، عمل، صداقت، ذکر و ستم ­ستیزی است و در برابر آن شعر فریب قرار دارد که مشخصه­ هایش عبارتند از: به دنبال کشیدن ره گم­ کردگان، سرکشیدن به هر سو و سرایی، پرگویی و عدم التزام به عمل: «وَالشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الغاوُون اَلَم تَرَ اَنَّهُم فی کُلِّ وادٍ یَهیموُنَ وَ اَنَّهُم یَقوُلوُنَ ما لا یَفعَلوُنَ اِلاَّ الَّذینَ آمَنوُا وَ عَمِلوُا الصّالِحاتِ وَ ذَکَروُا اللّهَ کَثیراً وَانتَصَروُا مِن بَعدِ ما ظَلَموُا وَسَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَموُا اَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبوُن؛ و شاعران را گمراهان پیروى مى کنند. آیا ندیده‏ اى که آنان در هر وادیى سرگردانند و آنانند که چیزهایى مى‏ گویند که انجام نمى‏ دهند. مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده و خدا را بسیار به یاد آورده و پس از آنکه مورد ستم قرار گرفته‏ اند یارى خواسته‏ اند و کسانى که ستم کرده‏ اند به زودى خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت.»

       شعر صداقت، ریشه در ایمان و تکیه بر عمل دارد. در این شعر، ذکر و عرفان توأم با حماسه است که این از ویژگی ­های تشیّع می ­باشد. اگر بخواهیم برجسته ­ترین مشخص? شعر شیعی را در یک عبارت بیان کنیم باید بگوییم: « شعر شیعی ، شعری است که در آن ، حماسه و عرفان ، دست در دست یکدیگر دارند».

       حضرت امام خمینی(ره) که درخشانترین چهر? تشیع در زمان ماست، باید این مشخصه در شعرش برجسته ­تر از شعر دیگران باشد. شخصیت باطنی و حقیقی امام آن نیست که ما از آن اطلاع داریم . امام بیش از آنکه یک فقیه یا یک فیلسوف باشد، یک عارف است. امام با عرفان انقلاب کرد چرا که حماس? امام هم جلوه­ ای از عرفان اوست. قیامی که امام با یک کلام کوتاه در سراسر گیتی پدید آورد و انسان ها را به حرکت درآورد، به یمن وجود ملکوتی و انفاس عرشی و شخصیت ماورایی آن حضرت بود، آن حضرت دلها را به سرانگشت عرفان و شهود و معنویت تکان داد و جهت بخشید و با ایجاد مقاومت از این طریق دشمن را به هراس انداخت.

      شعر امام (س) یکی از روشن­ ترین و مطمئن ­ترین مآخذ شناخت جهان­ بینی و جامعه ­نگری ایشان است. امام، از شعر به عنوان یک دریچ? صریح برای بیان حرف­ های دل خویش استفاده کرده­ اند. اکثر سروده­ های حضرت امام به ویژه غزل­ ها ضمن برخورداری از بُعد هنری قوی، از جنبه غنای علمی و مباحث عرفانی دارای ارزش و اعتبار فوق ‏العاده‏ ای است. بدیهی است که آن بزرگوار شاعر نبوده­ اند،  بلکه از شعر به عنوان وسیله برای اظهار و ابراز جلوه ‏های روح بلند و متعالی استفاده می­ کردند. شاید بتوان گفت که در شعر حضرت امام کفه مضمون بر بعد هنری می ‏چربد برخلاف شعرای عارف مسلک که جنبه هنری شعرشان، بعد عرفانی و مضمون آن را تحت ‏الشعاع قرار داده است.

        اگر از امام به شاعر تعبیر کنیم، نوعی تنزل رتبه ست‏ برای آن بزرگ. او مقصدش شعر و شاعری نبود بلکه شعر نیز جلوه ‏ای از جلوه‏ های روح بلند و متعالی او بود، شعر او به مثابه " ارحنا یا بلال" است.

     شعر امام نجوای عاشقانه روح هیجان زده و بی تابی است که در خلوت تنهایی با بکارگیری کلمات، راز دل دردمند را با محبوب باز گفته و با معبود به راز و نیاز پرداخته است. او قافیه ‏اندیش نبوده و به گفته مولانا هرگاه خون در درونش جوشش کرده از شعر بدان رنگی داده است. امام (رض) در باب شعرگویی خویش فرموده است: « باید بحق بگویم که نه در جوانی، که فصل شعر و شعور است و اکنون سپری شده و نه در فصل پیری، که آن را هم پشت ‏سر گذاشته ‏ام، و نه در حال ارذل‏ العمر، که اکنون با آن دست‏ به گریبانم، قدرت شعرگویی نداشتم."

     امام خمینی بر خلاف شاعران سنتی سرا ، بی ‏قافیه ‏اندیش، بدون تعمد و تکلف بوده و با سادگی خاص، هر آنچه را که از دل برخاسته بر زبان آورده و بر نوک خامه رانده و به روی کاغذ آورده است. لذا غزل های دیوان امام از این سادگی، حلاوت گرفته است. البته ناگفته نماند که صنایع گوناگونی که لازمه شعر است در دیوان حضرت امام بطور طبیعی و خالی از حالت تصنع بکار گرفته شده است.  

      بدور از هرگونه تعصب و جانبداری وقتی سیمای ملکوتی و عرفانی و ذو ابعاد امام خمینی (ره) را مورد مداقه قرار می‏ دهیم عرفان امام را بالاتر از عرفان شاعرانی چون حافظ  و مولوی و ... می‏ بینیم. مثلا باید به این نکته اشاره شود که اگرچه حافظ شجاعت های خاصی در موارد مختلف از خود نشان داده و مکتب عرفان را حال و هوای دیگری بخشیده است. ولی وجود امام (ره) مشحون از خصائص انسان به کمال رسیده است لیکن امام عملا با عرفانش همچون پیامبر (ص) امتی را آگاه و بیدار نمود، به آنها بینش داد، به قیام واداشت، انقلاب عظیم را شخصا رهبری کرد...

نمونه ای از شعر امام(ره):

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم              چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم

فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم                 همچو منصور خریدار سر دار شدم

غم دلدار فکنده است به جانم، شررى                که به جان آمدم و شهره بازار شدم

درِ میخانه گشایید به‌رویم، شب و روز                  که من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم

جامه زهد و ریا کَندم و بر تن کردم                     خرقه پیر خراباتى و هشیار شدم

واعظ شهر که از پند خود آزارم داد                      از دم رند مى‌آلوده مددکار شدم

بگذارید که از بتکده یادى بکنم                      من که با دست بت میکده بیدار شدم»

 

 


 

حسین ممتحنی معروف به حمید سبزواری از شاعران مشهور انقلاب اسلامی است. حمید از کودکی به مطالع? کتاب های دینی، ادبی و دیوان شاعران علاقه فراوان داشت. او سرودن شعر را از نوجوانی آغاز کرد. قالب مورد استفاده در آثار سبزواری غالباً قصیده و مثنوی است و بیشتر به سبک خراسانی شعر می‌گوید اگر چه آثاری هم به شیو? نو دارد.

 

      حمید از ابتدا، شعرش را در خدمت انقلاب اسلامی و رهبری آن قرار داده است. اگر چه وی از شاعران گروه اول انقلاب اسلامی است ولی می‌توان شعرهای او را در قبل از انقلاب اسلامی نیز شعرهایی با مایه مذهبی دانست . او در حّد توان با توجه به مناسبت های مختلف اشعاری سروده که تعداد قابل توجهی از آنها به صورت سرود اجرا گردیده است.

 

از جمله سرودهایی که می‌توان آنها را یادگار ارزنده‌ای از شاعرانقلاب اسلامی دانست موارد زیر است :

 

  • «خمینی‌ای امام»که در روز ورود حضرت امام خمینی(ره)به ایران،در فرودگاه مهرآباد خوانده شد

 

  • «بانگ آزادی»

 

  • «برخیزید،برخیزید»

 

  • « ای مجاهد شهید مطهر»

 

  • « بسوی مسجدالاقصی»

 

نمونه‌ای از اشعار سبزواری

 

                                                                  در حریم وحی

 

وا مصیبت کعبه در زنجیر شیطان بنگرید            مکه را چون یوسف مصری به زندان بنگرید

 

...دردها دارد دلم ای دردمندان چاره‌ای               دردها درمان پذیرد گر به درمان بنگرید

 

از پریشانیت هر دردی که دامنگیر ماست             خود به سامان کی رسد کار از پریشان بنگرید

 

تا سخن از تازی و تاجیک و ترک است و تتار                رخت غم پوشیده وخون نوشید وحرمان بنگرید

 

دردها هر دم فزون گردد چو زخم خویش را               مرهم از آل سعود وآل نهیان بنگرید

 

تا نپندارید شرق و غرب را غمخوار خلق                   هم به افغان هم به لبنان هم به ایران بنگرید

 

دردها درمان پذیرد گر به حبل اتحّاد                    چنگ یازید و به وحدت سوی قرآن بنگرید

 

تیغ لاشرقی و لاغربی برآید از نیام                  راه حق گیرید و پس امداد یزدان بنگرید

 

قامت مردی برافرازید و حق خویش را             در کف از شمشیر بران روز میدان بنگرید

 

نغمه وحدت شعار رزم آوای نجات             برلب روح خدا پیر جماران بنگرید

 

توشه گیرید از پیام روح و جانبخش امام          پرتو حق را ز رخسارش نمایان بنگرید

 

ما دوای درد خود را در جماران جسته‌ایم         الله  الله ‌ای  مسلمانان  به  ایران  بنگرید

 

 


 به استناد آیات 224 تا 227 سور? شعراء، شعر دینی، شعر ایمان، عمل، صداقت، ذکر و ستم ­ستیزی است و در برابر آن شعر فریب قرار دارد که مشخصه­ هایش عبارتند از: به دنبال کشیدن ره گم­ کردگان، سرکشیدن به هر سو و سرایی، پرگویی و عدم التزام به عمل: «وَالشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الغاوُون اَلَم تَرَ اَنَّهُم فی کُلِّ وادٍ یَهیموُنَ وَ اَنَّهُم یَقوُلوُنَ ما لا یَفعَلوُنَ اِلاَّ الَّذینَ آمَنوُا وَ عَمِلوُا الصّالِحاتِ وَ ذَکَروُا اللّهَ کَثیراً وَانتَصَروُا مِن بَعدِ ما ظَلَموُا وَسَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَموُا اَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبوُن؛ و شاعران را گمراهان پیروى مى کنند. آیا ندیده‏ اى که آنان در هر وادیى سرگردانند و آنانند که چیزهایى مى‏ گویند که انجام نمى‏ دهند. مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده و خدا را بسیار به یاد آورده و پس از آنکه مورد ستم قرار گرفته‏ اند یارى خواسته‏ اند و کسانى که ستم کرده‏ اند به زودى خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت.»

       شعر صداقت، ریشه در ایمان و تکیه بر عمل دارد. در این شعر، ذکر و عرفان توأم با حماسه است که این از ویژگی ­های تشیّع می ­باشد. اگر بخواهیم برجسته ­ترین مشخص? شعر شیعی را در یک عبارت بیان کنیم باید بگوییم: « شعر شیعی ، شعری است که در آن ، حماسه و عرفان ، دست در دست یکدیگر دارند».

       حضرت امام خمینی(ره) که درخشانترین چهر? تشیع در زمان ماست، باید این مشخصه در شعرش برجسته ­تر از شعر دیگران باشد. شخصیت باطنی و حقیقی امام آن نیست که ما از آن اطلاع داریم . امام بیش از آنکه یک فقیه یا یک فیلسوف باشد، یک عارف است. امام با عرفان انقلاب کرد چرا که حماس? امام هم جلوه­ ای از عرفان اوست. قیامی که امام با یک کلام کوتاه در سراسر گیتی پدید آورد و انسان ها را به حرکت درآورد، به یمن وجود ملکوتی و انفاس عرشی و شخصیت ماورایی آن حضرت بود، آن حضرت دلها را به سرانگشت عرفان و شهود و معنویت تکان داد و جهت بخشید و با ایجاد مقاومت از این طریق دشمن را به هراس انداخت.

      شعر امام (س) یکی از روشن­ ترین و مطمئن ­ترین مآخذ شناخت جهان­ بینی و جامعه ­نگری ایشان است. امام، از شعر به عنوان یک دریچ? صریح برای بیان حرف­ های دل خویش استفاده کرده­ اند. اکثر سروده­ های حضرت امام به ویژه غزل­ ها ضمن برخورداری از بُعد هنری قوی، از جنبه غنای علمی و مباحث عرفانی دارای ارزش و اعتبار فوق ‏العاده‏ ای است. بدیهی است که آن بزرگوار شاعر نبوده­ اند،  بلکه از شعر به عنوان وسیله برای اظهار و ابراز جلوه ‏های روح بلند و متعالی استفاده می­ کردند. شاید بتوان گفت که در شعر حضرت امام کفه مضمون بر بعد هنری می ‏چربد برخلاف شعرای عارف مسلک که جنبه هنری شعرشان، بعد عرفانی و مضمون آن را تحت ‏الشعاع قرار داده است.

        اگر از امام به شاعر تعبیر کنیم، نوعی تنزل رتبه ست‏ برای آن بزرگ. او مقصدش شعر و شاعری نبود بلکه شعر نیز جلوه ‏ای از جلوه‏ های روح بلند و متعالی او بود، شعر او به مثابه " ارحنا یا بلال" است.

     شعر امام نجوای عاشقانه روح هیجان زده و بی تابی است که در خلوت تنهایی با بکارگیری کلمات، راز دل دردمند را با محبوب باز گفته و با معبود به راز و نیاز پرداخته است. او قافیه ‏اندیش نبوده و به گفته مولانا هرگاه خون در درونش جوشش کرده از شعر بدان رنگی داده است. امام (رض) در باب شعرگویی خویش فرموده است: « باید بحق بگویم که نه در جوانی، که فصل شعر و شعور است و اکنون سپری شده و نه در فصل پیری، که آن را هم پشت ‏سر گذاشته ‏ام، و نه در حال ارذل‏ العمر، که اکنون با آن دست‏ به گریبانم، قدرت شعرگویی نداشتم."

     امام خمینی بر خلاف شاعران سنتی سرا ، بی ‏قافیه ‏اندیش، بدون تعمد و تکلف بوده و با سادگی خاص، هر آنچه را که از دل برخاسته بر زبان آورده و بر نوک خامه رانده و به روی کاغذ آورده است. لذا غزل های دیوان امام از این سادگی، حلاوت گرفته است. البته ناگفته نماند که صنایع گوناگونی که لازمه شعر است در دیوان حضرت امام بطور طبیعی و خالی از حالت تصنع بکار گرفته شده است.  

      بدور از هرگونه تعصب و جانبداری وقتی سیمای ملکوتی و عرفانی و ذو ابعاد امام خمینی (ره) را مورد مداقه قرار می‏ دهیم عرفان امام را بالاتر از عرفان شاعرانی چون حافظ  و مولوی و ... می‏ بینیم. مثلا باید به این نکته اشاره شود که اگرچه حافظ شجاعت های خاصی در موارد مختلف از خود نشان داده و مکتب عرفان را حال و هوای دیگری بخشیده است. ولی وجود امام (ره) مشحون از خصائص انسان به کمال رسیده است لیکن امام عملا با عرفانش همچون پیامبر (ص) امتی را آگاه و بیدار نمود، به آنها بینش داد، به قیام واداشت، انقلاب عظیم را شخصا رهبری کرد...

نمونه ای از شعر امام(ره):

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم              چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم

فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم                 همچو منصور خریدار سر دار شدم

غم دلدار فکنده است به جانم، شررى                که به جان آمدم و شهره بازار شدم

درِ میخانه گشایید به‌رویم، شب و روز                  که من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم

جامه زهد و ریا کَندم و بر تن کردم                     خرقه پیر خراباتى و هشیار شدم

واعظ شهر که از پند خود آزارم داد                      از دم رند مى‌آلوده مددکار شدم

بگذارید که از بتکده یادى بکنم                      من که با دست بت میکده بیدار شدم»