سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشتهای پراکنده

فَلَمْ یَقْنَعْ هَمَّامٌ بِهَذَا الْقَوْلِ حَتَّى عَزَمَ عَلَیْهِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِیِّ(ص)؛ همّام با این پاسخ قانع نشد تا آنکه حضرت را سوگند داد یا قصد کرد، پس آن بزرگوار شکر و سپاس الهىّ بجا آورد و بر پیغمبر(ص) درود فرستاد.

در این عبارت سه نکته قابل تأمل است:

نکته اول: برخی از مترجمین و شارحین فعل «عَزَمَ» را سوگند داد، ترجمه کرده اند. عزم، اگر با حرف جر علی، بیان شده باشد معنی سوگند دادن می دهد. مرحوم دهخدا هم به نقل از منتهی الارب و اقرب الموارد، سوگند دادن را یکی از معانی عزم دانسته و مثال آورده است: عزم فلان علی الرجل یعنی آن مرد را سوگند داد.

سوگند، اقرار و اعترافی است که گوینده، خدا، شخص یا چیز بزرگ و مهمی را شاهد می گیرد. مانند قسم به خدا، قسم به پیغمبر، به قرآن قسم و قسم به روح پدرم و...

در دین مبین اسلام، سوگند و قسم از جایگاه خاصی برخوردار می باشد. در قرآن مجید سوگندهای بسیاری نقل شده است و خداوند با این سوگندها ارزش و اهمیت موضوعی را تبیین فرموده است. در حوزه قضایی و فقه اسلامی هم سوگند از جایگاه برتری برخوردار بوده و یکی از روش های انکار امر می باشد. در فقه اسلامی آمده است: «البینه على المدعى و الیمین على المنکر» ؛ آوردن دلیل به عهده مدعى است و سوگند خوردن بر عهده منکر می باشد. متهم می تواند با سوگند خوردن منکر امری شود که به آن متهم است.

فقها، سوگند را به سه گونه تقسیم کرده اند:

الف ـ سوگند بیهوده؛ سوگندی که بدون قصد و اراده ـ و از سر عادت ـ بر زبان جاری شود. این‌گونه قسم‌ها کفاره و گناهی ندارد: « لایُؤَاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمَانِکُمْ؛ خدا شما را به سوگندهاى بیهوده‏ تان مؤاخذه نمى ‏کند.» (سوره مائده، آیه89)

ب ـ سوگند تأیید (اخباری یا انشائی)؛ سوگندی که به منظور تأیید مطلب و خبر خورده می شود؛ مانند: به خدا قسم من این حرف را نزده ام.(اخباری) به خدا سوگند که فردا را روزه می گیرم.(انشائی) این نوع قسم تعهد آور است و در صورت دروغ بودن و انجام ندادن، گناه محسوب می شود و کفاره دارد: «... وَ لَکِنْ یُؤَاخِذُکُمْ بِمَا عَقَّدْتُمُ الْأَیْمَانَ فَکَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاکِینَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ ذَلِکَ کَفَّارَةُ أَیْمَانِکُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُوا أَیْمَانَکُمْ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ؛ ولى به سوگندهایى که [از روى اراده] مى ‏خورید [و مى ‏شکنید] شما را مؤاخذه مى ‏کند و کفاره‏ اش خوراک دادن به ده بینواست از غذاهاى متوسطى که به کسان خود مى ‏خورانید یا پوشانیدن آنان یا آزاد کردن بنده‏ اى و کسى که [هیچ یک از اینها را] نیابد [باید] سه روز روزه بدارد این است کفاره سوگندهاى شما وقتى که سوگند خوردید و سوگندهاى خود را پاس دارید این گونه خداوند آیات خود را براى شما بیان مى ‏کند باشد که سپاسگزارى کنید (سوره مائده، آیه89)

پ ـ سوگند درخواست؛ سوگندی که برای انجام خواسته ای به مخاطب داده می شود تا او را مجبور به انجام آن بکند؛ مانند: تو را به‌خدا کتاب را به من بده. این نوع سوگند برای طرفین (قسم‌خورنده و طرف مقابل) الزام‌آور نیست و انجام ندادن آن باعث گناه یا کفاره نمی‌شود.(ر.ک: احکام معاملات، محمدتقی مدرسی، ج1، ص455)

بدیهی است سوگند همام از نوع سوم بوده و الزامی برای انجام آن وجود نداشت و آن حضرت(ع) می توانستند سوگند او را نشنیده بگیرند.

معنای دیگر عزم، تصمیم بر انجام عمل است بنابر این معنا، وقتی حضرت علی(ع) متوجه شدند که همام اهل عزم شده است و تصمیم بر عمل دارد و می خواهد مانند متقیان زندگی کند به خواسته همام پاسخ داده و صفات متقین را بر شمردند (الله اعلم)

 

 


مولای متقیان علی (ع) در بخشی از خطبه 222 در وصف اهل ذکر می فرمایند:«...إِنَّ لِلذِّکرِ لَأَهْلًا أَخَذُوهُ مِنَ الدُّنْیَا بَدَلًا فَلَمْ تَشْغَلْهُمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَیْعٌ عَنْهُ یَقْطَعُونَ بِهِ أَیَّامَ الْحَیَاةِ وَ یَهْتِفُونَ بِالزَّوَاجِرِ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ فِی أَسْمَاعِ الْغَافِلِینَ وَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ وَ یَأْتَمِرُونَ بِهِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ وَ یَتَنَاهَوْنَ عَنْهُ فَکأَنَّمَا قَطَعُوا الدُّنْیَا إِلَى الْآخِرَةِ وَ هُمْ فِیهَا فَشَاهَدُوا مَا وَرَاءَ ذَلِک فَکأَنَّمَا اطَّلَعُوا غُیُوبَ أَهْلِ الْبَرْزَخِ فِی طُولِ الْإِقَامَةِ فِیهِ وَ حَقَّقَتِ الْقِیَامَةُ عَلَیْهِمْ عِدَاتِهَا فَکشَفُوا غِطَاءَ ذَلِک لِأَهْلِ الدُّنْیَا حَتَّى کأَنَّهُمْ یَرَوْنَ مَا لَا یَرَى النَّاسُ وَ یَسْمَعُونَ مَا لَا یَسْمَعُونَ فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ لِعَقْلِک فِی مَقَاوِمِهِمُ الْمَحْمُودَةِ وَ مَجَالِسِهِمُ الْمَشْهُودَةِ وَ قَدْ نَشَرُوا دَوَاوِینَ أَعْمَالِهِمْ وَ فَرَغُوا لِمُحَاسَبَةِ أَنْفُسِهِمْ عَلَى کلِّ صَغِیرَةٍ وَ کبِیرَةٍ أُمِرُوا بِهَا فَقَصَّرُوا عَنْهَا أَوْ نُهُوا عَنْهَا فَفَرَّطُوا فیهَا وَ حَمَّلُوا ثِقَلَ أَوْزَاِرِهمْ ظُهُورَهُمْ فَضَعُفُوا عَنِ الِاسْتِقْلَالِ بِهَا فَنَشَجُوا نَشِیجاً وَ تَجَاوَبُوا نَحِیباً یَعِجُّونَ إِلَى رَبِّهِمْ مِنْ مَقَامِ نَدَمٍ وَ اعْتِرَافٍ...؛ همانا برای ذکر مردمانى وجود دارد که یاد خدا را به جاى دنیا برگزیده اند و تجارت و خرید و فروخت، آنان را از آن مانع نشود. سراسر عمر را با یاد خدا گذرانند و نهى و منع خداوند را در آنچه حرام کرده به گوش غافلان مى خوانند. مردم را به عدالت فرمان مى دهند و خود به عدالت کار مى کنند. مردم را از کارهاى زشت بازمى دارند و خود مرتکب آن نمى شوند. گویى دنیا را طى کرده اند و به آخرت رسیده اند و اکنون در جهان آخرت اند و آنچه را که آن سوى دنیاست به عیان دیده اند. گویى به حالات پوشیده اهل برزخ با وجود طولانى بودن اقامتشان در آنجا آگاه اند و مى دانند که چه مدت است که در آن عالم به سر مى برند. قیامت وعده هایش را برایشان تحقق بخشیده و زنگ تردید از دلشان زدوده است. و اکنون براى مردم دنیا پرده از آن بر مى گیرند، چنانکه گویى آنچه مردم نمى بینند، آنان مى بینند و آنچه نمى شنوند، مى شنوند. اگر آنان را در عقل خود تصور کنى بینى که در آن جایگاه پسندیده و مجلس شایسته دفترهاى اعمال خود را گشوده اند و براى محاسبه نفس خود از هر کار دست کشیده اند، هر خرد و بزرگ را که به آن مأمور شده اند، ولى در انجامش قصور ورزیده اند، یا از آن نهى شده اند و مرتکب آن شده اند، مى نگرند. در حالى که، بار گناهان بر پشتشان سنگینى مى کند و از تحمل آن ناتوان شده اند، گریه گلویشان را مى فشارد و با مویه و ناله پاسخ یکدیگر را مى دهند. به درگاه پروردگار خود پشیمان و معترف به زارى آواز بر مى دارند...».