سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشتهای پراکنده

شمشیرم و خون ریز من هم نرمم و هم تیز من          همچون جهان فانیم ظاهر خوش و باطن بلا

مولوی

شکی نیست که لایه ­های سه­ گانه عقلی (آگاهی و اندیشه) قلبی (انگیزه و گرایش) طبیعی (عمل و رفتار) در وجود انسان با هم در ارتباط بوده و بر یکدیگر اثر می­ گذارند؛ به این معنی که عمل ظاهری انسان تحت تأثیر دانسته­ های اوست و در امیال و علاقه­ های او تأثیر ـ مستقیم یا غیرمستقیم ـ دارد. به بیان قرآن کریم، بسیاری از گرایش ­های انحرافی انسان­ ها منشأ عملی دارد: «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّوای أَنْ کذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یسْتَهْزِؤُنَ؛ سپس عاقبت کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کرده و پیوسته آن را مسخره می ­نمودند.» (روم، آیه10)

از نمونه­ های تأثیرپذیری از درون می ­توان به عرق کردن در هنگام خجالت کشیدن، بی­ اشتهایی هنگام ناراحتی و پریدن رنگ چهره هنگام ترس اشاره کرد. احساس خود برتر بینی وقت سوار شدن به ماشین گران قیمت، احساس شادابی بعد از استحمام، نمونه­ های تأثیری پذیری از بیرون است.

ظاهر و باطن انسان، دو جهان مستقل و جدا از هم نیستند؛ بلکه میان آن دو، ارتباطی محکم و تاثیری دو جانبه وجود دارد. در این بین باطن، اساس وجود انسان را تشکیل می ­دهد. باطنی که از آن به عالم اکبر تعبیر شده است. شعری به حضرت علی(ع) نسبت داده شده است که در آن می فرمایند:

دوائک فیک و لاتبصر                ودائک منک و لاتشعر

اتزعم انک جرم صغیر              و فیک انطوی العالم الاکبر

و انت الکتاب المبین الذی          باحرفه تظهر المضمر

اى انسان، داروى تو در درونت وجود دارد در حالی‌که تو نمی‌دانى و دردت هم از خودت می‌باشد اما نمی‌بینى. آیا گمان می‏ کنى که تو موجود کوچکى هستى در حالى‌که دنیای بزرگی در تو نهفته است؟!اى انسان، تو کتاب روشنى هستى که با حروفش هر پنهانى آشکار می‌شود.(ر.ک: دیوان أمیر المؤمنین(ع)، ص175)

به بیان دیگر انسان نسخه کوچک شده این عالم است که تمام بزرگی‌های این جهان از مرکب و بسیط، مجرد و مادی را در خود جای داده است.(ر.ک: مجمع البحرین، ج4، ص48)

اى نسخه اسرار الهى که تویى                وى آینه جمال شاهى که تویى‏

بیرون ز تو نیست آنچه در عالم هست         در خود بطلب هر آنچه خواهى که تویى‏

مولوی

علاوه بر انسان، هر چیزی در این جهان ظاهر و باطنی دارد. حتی مجموعه جهان هستی هم ظاهر و باطن دارد. همه پدیده­ های محسوس اعم از ستارگان، زمین، درختان و... ظاهر جهان هستی هستند که آنها را عالم طبیعت و دنیا نامیده ­ایم. پدیده­ های نامحسوس اعم ز غیب و ملکوت، باطن جهان هستی است که آن را ماوراء طبیعت و آخرت می­ نامیم. البته دنیا نیز در وجود خود ظاهر و باطنی دارد؛ ظاهر دنیا مؤثر، زیبا و فریبنده و باطن آن خطرناک و کشنده است که مولای متقیان علی(ع) آن را به مار خوش خط و خال تشبیه نموده ­اند: «مَثَلُ الدُّنْیَا کَمَثَلِ الْحَیَّةِ لَیِّنٌ مَسُّهَا وَ السَّمُّ النَّاقِعُ فِی جَوْفِهَا، یَهْوِی إِلَیْهَا الْغِرُّ الْجَاهِلُ وَ یَحْذَرُهَا ذُواللُّبِّ الْعَاقِلُ؛ دنیا مانند مار است که به هنگام لمس کردن نرم به نظر مى رسد در حالى که سم کشنده در درون آن است. مغرورِ نادان به سوى آن مى رود و خردمند عاقل از آن حذر مى­ کند.»(نهج البلاغه فیض الاسلام، ج 6 ص 1142)

این دوگانگى ظاهر و باطن به صورت­هاى مختلف در کلمات امام آمده است. در بیان دیگر به زنى تشبیه شده است که هر روز به عقد شوهری در می ­آید: «الا وَانَّ الدُّنْیا دارٌ غَرّارَةٌ، خُدّاعَةٌ، تَنْکحُ فی کلِّ یوْمٍ بَعْلا؛ آگاه باشید که دنیا گول زن و خدعه­ گر است، او هر شب با شوهری عقد می ­بندد و به نکاح کسی درم ی­آید.»(بحارالانوار، ج77، ص376) پیام این تشبیهات یک مطلب است و آن این که دنیا ظاهرى دل­پذیر و اما باطنى خطرناک دارد.

البته این صفات دنیاى دنیاپرستانى است که جز عیش و نوش هدف دیگرى ندارند و دنیا نهایت آروزی آنهاست. اگر کسی از امکانات دنیا براى وصول به سعادت اخروى استفاده کند، دنیاى ممدوح و محبوبی است. در روایتی آمده است: شخصى خدمت امام صادق(ع) عرض کرد: به خدا ما دنیا را دوست داریم و علاقه مندیم به ما داده شود. امام(ع) به او فرمودند: دنیا را دوست دارى مى­ خواهى با آن چه کنى؟ عرض کرد: زندگى خودم و خانواده ­ام را تأمین کنم، با آن صله رحم به جا آورم، در راه خدا صدقه دهم و حج و عمره به جا آورم. امام(ع) فرمودند: «لَیْسَ هذا طَلَبُ الدُّنْیا هذا طَلَبُ الاْخِرَةِ؛ این طلب دنیا نیست بلکه طلب آخرت است.»(کافى، ج 5، ص72)

انسان در توجه به هر چیزی، باید ظاهر و باطن آن را باهم در نظر بگیرد. اگر انسان فقط به ظواهر نگاه کند از شناخت حقایق امور محروم گردیده و فریب می ­خورد. بدیهی است ظواهر دنیا ـ هر قدر زیبا و فریبنده هم باشد ـ هرگز نمی ­تواند مخلصان را فریب دهد. آنها به دیدن ظواهر قناعت نمی­ کنند، آب و رنگ و جلال و شکوه ظاهری دنیا توجه آنها را جلب نمی  کند. برخلاف انسان­ های مادی­ گرا که فکرشان از حدود ظواهر طبیعت فراتر نمی رود.

 

 


مکان مقدسی که در آنجا ندای خداوند به حضرت موسی(ع) رسید. چون این وادی در جانب راست کوه طور ـ یا سمت راست حضرت موسی(ع) ـ بود به وادی ایمن معروف شده است. «فَلَمَّا قَضَى مُوسَى الأجَلَ وَ سَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَه مِنَ النَّارِ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ* فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِیَ مِنْ شَاطِئِ الْوَادِ الأَیْمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبَارَکَةِ مِنَ الشَّجَرَه أَنْ یَا مُوسَى إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ...؛ و چون موسى آن مدت را به پایان رسانید و همسرش را[همراه] برد آتشى را از دور در کنار طور مشاهده کرد. به خانواده خود گفت: بمانید که من آتشى از دور دیدم، شاید خبرى از آن یا شعله‏ اى آتش برایتان بیاورم. باشد که خود را گرم کنید. پس چون به آن رسید، از جانب راست وادى در آن جایگاه مبارک از آن درخت ندا آمد: اى موسى منم من خداوند پروردگار جهانیان...»(قصص، آیات30ـ 29) در اصطلاح عرفا وادی ایمن عبارت است از طریق تصفیه دل که موجب قبول تجلی الهی است.

در بیابانی کزو وادی ایمن منزلی است       روح را هارون راه پور عمران یافتم

خواجوی کرمانی

 

 


 روز قیامت، روز شمار، یوم الحساب:

گوییا باور نمی ­دارند روز داوری      کاین همه قلب و دغل در کار داور می­ کنند

                                                                              حافظ

به محشر داوری­ ها با تو دارم            اگر شور تو در محشر نباشد

                                                                 سعدی

     روز حساب و داوری از باورهای اساسی ادیان ابراهیمی است؛ روز معینی که به حساب تمامی مخلوقات رسیدگی می‌شود. بنا بر آیات قرآن، در آن روز مردگان زنده می‌شوند و خداوند به حساب آنها رسیدگی می‌کند. برای حسابرسی، علاوه بر تجَسَّم اعمال، نامه عمل انسان­ ها ـ که تمام اعمال در آن ضبط شده است ـ به آنها داده می‌شود. کسانی که نامه اعمالشان را با دست چپ می­ گیرند، اهل دوزخ و آنان که نامه اعمالشان را با دست راست می ­گیرند، اهل بهشت هستند. گواهانی نیز که شاهد اعمال انسان­ها بوده‌اند، برای دادن شهادت‌ حضور دارند. در آن روز اعمال انسان ­ها با پیشوایان دینی سنجیده می‌شود و کسی که اعمال و اعتقاداتش شباهت بیشتری با اعمال و اعتقادات ایشان داشته باشد، سعادتمندتر خواهد بود.

     روز قیامت روز داوری خداست. خداوند در میان انسان­ ها حکم می کند و به تمام اختلافاتی که در دنیا داشتند، پایان داده می ­شود: «اللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیمَا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ؛ خداوند در روز قیامت در مورد آنچه با یکدیگر در آن اختلاف می­ کردید، داورى خواهد کرد.»(حج، آیه69)

     حدود هفتاد نام و وصف درباره قیامت، در قرآن مجید آمده است از جمله: یوم الدین، یوم القیامة، یوم الحساب، یوم الجمع، یوم الفصل، یوم الخروج، یوم الموعود و... به آن روز، قیامت کبری نیز گفته می‌شود، در برابر قیامت صغری و برزخ که بلافاصله پس از مرگ انسان آغاز می‌گردد و تا زمان قیامت کبری ادامه دارد.(ر.ک: فرهنگ معارف اسلامی، ج2، ص974 ؛ علم الیقین، ج2، ص1033)

 

 


یکی از مهمترین مسائل فلسفی، مسأله شناخت می­ باشد. این موضوع در فلسفه اسلامی ـ به ویژه در مکتب ملاصدرا ـ جایگاه مهمی دارد. نظریه شناخت در فلسفه اسلامی واقع گرایانه و بر اساس دستیابی بشر به معلومات واقعی است. انسان وقتی «ماهیت» فلسفی اشیاء را درک می کند، به آنها «وجود ذهنی» می دهد و با این «وجود ذهنی» اشیاء واقعی را آن گونه که هستند، درک می­ کند.

غیر از شناختی که انسان به وسیله حواس پنجگانه به دست می آورد، نوع دیگری از شناخت وجود دارد که حواس پنجگانه در آن نقشی ندارند؛ به بیان دیگر، شهودی است. این شهود ـ که به آن «علم حضوری» گفته می شود ـ باطنی است. علم حضوری، در مقابل علم حصولی قرار دارد. علم حصولی غیر مستقیم، انفعالی و نارسا می ­باشد.

اگرچه شناخت پلی برای رسیدن به معرفت الهی است ولی وجودی مستقل ندارد و به تنهایی کافی نیست. شناخت صرف گل برای عارف مفید نخواهد بود مگر این که واکنش و برخورد مناسبی نسبت به آن داشته باشد. رسول اکرم(ص) فرموده ­اند: «أوّلُ العلم مَعرفهُ الجَبّار و آخرُ العلم تَفویضُ الأمر الیه؛ سرآغاز علم، شناخت خداوند جبّار و سرانجام آن، واگذارى امور به او است.»(کیمیاى سعادت، ج ‏2، ص404) منظور از تفویض، همان ایمان و اعتقاد قلبى و تسلیم است. انسان باید در هر امرى تسلیم باشد و بدون هیچ‌گونه نگرانى و دلهره و با رضایت کامل، همه امور خود را به خداوند متعال واگذار نماید.

تسلیم، از جمله مفاهیمی است که در شریعت، اخلاق و عرفان مورد تأکید قرار گرفته است. لازمه تسلیم، کنار نهادن خود و خواسته درونی است. کنار گذاشتن خود برای رسیدن به خدا، فضیلتی برای اهل تسلیم است که دیگران شهامت آن را ندارند و لذا هرگز به خدا نمی‌رسند.

تسلیم، إطاعت از امر خدا، استقبال از قضا و اعتراض نکردن به مصائب و ناملایمات است.(ر.ک: التعریفات، ج1، ص84) انسان به عنوان یک مخلوق باید تسلیم اراده خالق باشد چرا که خداوند به عنوان مالک مطلق جهان هستی هرچه را اراده فرماید انجام می ­دهد و اعتراض انسان­ ها هیچ تأثیری در مقدرات الهی ندارد. در حدیثی از امام علی(ع) نقل شده است که فرمودند: «خداوند به داود نبی(ع) وحی کرد، می­ خواهی و می‌خواهم و فقط آنچه[من] می‌خواهم می‌شود، پس اگر نسبت به آنچه می‌خواهم تسلیم گشتی، در آنچه می‌خواهی تو را کفایت می‌کنم و اگر نسبت به آنچه می‌خواهم تسلیم نگردی، تو را در آنچه می‌خواهی در رنج می‌افکنم، پس جز آنچه[من] می‌خواهم نمی‌شود.»(بحارالأنوار، ج79، ص136) بنا بر این؛ اگر انسان تسلیم نشود، ضرر خواهد کرد.

 

 


براساس آیات قرآن و احادیث، خداوند شاهد رازدار می ­باشد. خداوند هم شاهد است: «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ شَهِیدٌ عَلَى مَا تَعْمَلُونَ؛ بگو اى اهل کتاب چرا به آیات خدا کفر مى­ ورزید با آنکه خدا بر آنچه مى‏ کنید گواه است.»(آل عمران، آیه98) و: «الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ؛ همان [خدایى] که فرمانروایى آسمان ها و زمین از آن اوست و خدا بر هر چیزى گواه است.»(بروج، آیه9) و هم رازدار؛ امام علی(ع) در این خصوص فرمودند: «الْحَذَرْ الْحَذَرْ فَوَاللّهِ لَقَدْ سَتَرَ حَتَّی کانَّهُ غَفَرَ؛ بر حذر باشید، بر حذر باشید! از عیب ­ها و گناهان؛ به خدا قسم، خداوند عیب ها را پوشانیده آن چنان که گویی بخشیده است.»(نهج البلاغه، حکمت30)

یکی از صفات خدا «ستّار العیوب» است. خداوند در دنیا رازداری می ­کند و عیب­ های بندگانش را می­ پوشاند. ائمه اطهار(ع) در دعاها و مناجات خود بارها به این نکته اشاره کرده ­اند. امام زین العابدین(ع) خطاب به خداوند عرض می­ کنند: «یا الهی فَکمْ مِنْ عَیبٍ سَتَرْتَهُ عَلَی فَلَمْ تَفْضَحْنی؛ بارالها! چه بسیار عیوبی را که تو از دیگران پنهان نمودی و آبروی مرا نبردی.»(صحیفه سجادیه، دعاى16)

البته ستار بودن خدا، به این معناست که اعمال انسان­ ها را از دیگر انسان­ ها می­ پوشاند تا آبروی آنان حفظ گردد. پیامبر اکرم(ص) و امامان(ع) چشم خدا در میان خلق هستند و اعمال آنان را می ­بینند.

رازی که بر غیر نگفتیم و نگوییم          با دوست بگوییم که او محرم راز است

حافظ

ای خدا، ای رازدار بندگان شرمگینت                ای توانایی که بر جان و جهان فرمانروایی

ای خدا، ای هم ­نوای ناله پروردگانت               زین جهان، تنها تو با سوز دل من آشنایی

مهدی سهیلی