سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشتهای پراکنده

آب زندگانی، آب بقا، آب خضر:

«آب حیات» چشمه­ ای ازلی و منشأ حیات عالم هستی است که در عرش قرار دارد: «وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ کَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا وَ لإنْ قُلْتَ إِنَّکُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَیَقُولَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلا سِحْرٌ مُبِینٌ؛ و اوست کسى که آسمان­ ها و زمین را در شش هنگام آفرید و عرش او بر آب بود تا شما را بیازماید که کدام‏ یک نیکوکارترید و اگر بگویى شما پس از مرگ برانگیخته خواهید شد قطعا کسانى که کافر شده ‏اند خواهند گفت این[ادعا] جز سحرى آشکار نیست.»(هود، آیه7)

بعید نیست نمود خارجی این چشمه در روی زمین چشمه ­ای باشد که خداوند در داستان حضرت موسی(ع) و حضرت خضر(ع) به آن اشاره فرموده است؛ چشمه­ ای که ماهی مرده وقتی در آن افتاد، زنده شد: «وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ لاأَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِیَ حُقُبًا* فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَیْنِهِمَا نَسِیَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَبًا* فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِینَا مِنْ سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا* قَالَ أَرَأَیْتَ إِذْ أَوَیْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ وَ مَاأَنْسَانِیهُ إِلا الشَّیْطَانُ أَنْ أَذْکُرَهُ وَ اتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَبًا* قَالَ ذَلِکَ مَا کُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلَى آثَارِهِمَا قَصَصًا* فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَ عَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا...؛ و هنگامى را که موسى به جوان[همراه] خود گفت دست بردار نیستم تا به محل برخورد دو دریا برسم، هر چند سالها سیر کنم. پس چون به محل برخورد دو[دریا] رسیدند ماهى خودشان را فراموش کردند و ماهى در دریا راه خود را در پیش گرفت و هنگامى که گذشتند[موسى] به جوان خود گفت: غذایمان را بیاور که راستى ما از این سفر رنج بسیار دیدیم. گفت: دیدى وقتى به سوى آن صخره پناه جستیم من ماهى را فراموش کردم و جز شیطان[کسى] آن را از یاد من نبرد تا به یادش باشم و به طور عجیبى راه خود را در دریا پیش گرفت. گفت: این همان بود که ما مى­ جستیم پس جستجوکنان رد پاى خود را گرفتند و برگشتند تا بنده ‏اى از بندگان ما را یافتند که از جانب خود به او رحمتى عطا کرده و از نزد خود بدو دانشى آموخته بودیم...»(کهف آیات 65 ـ60)

طبق این آیات، ظاهرا حضرت خضر(ع) از آن آب نوشیده و به اصل حیات حقیقی متصل گردیده و زنده مانده است. بر این اساس به این آب، آب خضر هم گفته شده است. شاید راز طول عمر حضرت ولی عصر(عج)، حضرت خضر(ع) و حضرت الیاس(ع) و... در همین حقیقت نهفته است.

سید حیدر آملی، در توضیح آب حیات می ­نویسد: «عین الحیاه (چشمه زندگانی) باطن اسم «الحی» است که هرکس به این اسم تحقّق یابد از آب چشمه حیات نوشیده است و هرکس از این چشمه بنوشد هرگز نخواهد مُرد؛ چرا که به حیات حق زنده شده است و هر زنده ­ای در عالم، زنده به حیات چنین انسانی است؛ چرا که حیات او حیات خدا است و به آب این چشمه اشاره دارد، قول خدای تعالی که می­ فرماید: «ما هر چیزی را از آب زنده کردیم.»(انبیاء، آیه30) همچنین به همین آب اشاره دارد آن جا که فرمود: «و عرش خدا بر آب بود.»(هود، آیه7) همچنین این آیه که: «چشمه ­ای است که بندگان خاص خدا از آن می ­نوشند که به اختیارشان هر کجا خواهند جارى مى ‏شود.»(انسان، آیه6) که این چشمه در قرآن مسمّا است به چشمه کافوری و حوض کوثر در این دو آیه: «ابرار از جامی می­ نوشند که امتزاج آن با کافور بهشت‏ است.»(انسان، آیه5) و «ما به تو کوثر عطا کردیم.»(کوثر، آیه1) و خضر هم به همین چشمه منسوب است؛ چرا که قطره­ ای از آن نوشیده است! و در حقیقت چشمه حیات، همان چشمه ولایت اصلی است که منبع نبوت حقیقی است...و در حقیقت ظلماتی که مشهور شده است(که آب حیات در ظلمات مخفی است) همان ظلمت­ های عالم طبیعت و مقام کثرت است. آب حیات عبارت از خارج شدن سالک از این ظلمات و رسیدن به این چشمه که چشمه ولایت و مقام توحید حقیقی است.»(جامع الاسرار، ص 381)

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند       و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

حافظ

درون ظلمتی می‌جو صفاتش      که باشد نور و ظلمت محو ذاتش

در آن ظلمت رسی در آب حیوان         نه در هر ظلمت است آب حیاتش

مولوی

 

 


 

زندگی انسان در این دنیای خاکی مرکب از غم و شادی است. همه مردم در عمر چندین ساله خود با انبوهی از غم ­ها­ و شادی­ ها، زندگی تلخ و شیرینی را تجربه می­ کنند. بعضی از این غم­ ها و شادی­ ها کاذب و موقتی است ولی برخی از آنها واقعی و پایدار؛ انسان وقتی می ­تواند نشاط واقعی داشته باشد که دارای سلامت روان و آرامش روحی باشد و غم واقعی هم زمانی به سراغ انسان می­ آید که سلامت روان و آرامش روحی از دست رفته باشد.

بی ­شک غم و شادی مؤمنان با دیگران فرق دارد. غم و شادی مردم عادی در چهار چوب نیازهای مادی است؛ بنابراین، در تنگناهای زندگی، شادی برایشان معنا ندارد. اما دایره غم و شادی مؤمنین با دید وسیعی که نسبت به جهان و انسان دارند، بسیار وسیع­تر از غم و شادی دنیاطلبان است، برای اینکه شادی آنها، ظاهری و گذراست، اما شادی مؤمنان، عمیق و همیشگی است. شادی مؤمنان به این جهان محدود نمی ­شود بلکه در جهان آخرت نیز در شادی و نشاط به سر می­ برند برخلاف کفار و مشرکین که در عالم پس از مرگ شادی و نشاط نخواهند داشت.

ایمان، باور صحیح، بینش درست، جامعه سالم و خانواده صالح با پیوندهای عاطفی مستحکم از عوامل نشاط واقعی است و عکس آنها نیز از عوامل اندوه پایدار می­ باشند. راز نشاط جاودانه مومنان این است که جهان را مخلوق خداوند حکیم می­ دانند که همه حوادث و اتفاقات دارای حکمتی هستند. بی ­اعتباری دنیا و کوتاهی عمر، اجازه جدال با سرنوشت و زمان را نمی­ دهد. وقتی که به وصال خالق حکیم رسیده ­اند، خوشحالند و وقتی که با وسوسه شیطان از خداوند دور شده ­اند، غمگین هستند.

بیا  تا  به  شادی  دهیم  و خوریم           چو   گاه گذشتن بود بگذریم

چه  بندی  دل  اندر  سرای  سپنج           چه نازی به گنج و چه نالی ز رنج

فردوسی

غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد           ساقیا باده بده شادی آن کاین غم از اوست

سعدی