سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشتهای پراکنده

نام پدر: آقا

تاریخ تولد: 21/7/1329

شماره شناسنامه: 21

تاریخ شهادت : 27/4/1359

محل شهادت : منطقه بند ارومیه

محل دفن : قبرستان دیزج قربان

شهید حسین آقازاده در روز بیست و یکم مهر 1329 در روستای دیزج قربان مرند چشم به جهان گشود. با فقر و مشکلات مالی بزرگ شد. در کلاسی که سپاه دانش دایر کرده بود خواندن و نوشتن را یاد گرفت، به این حد قانع نشد و در مکتب خانه هم قرآن و احکام دین را آموخت. استعداد خوبی داشت و مطالب را زودتر از دوستانش یاد می­ گرفت.

حسین از نوجوانی به نماز اهمیت می­ داد و آن را در اول وقت اقامه می­ کرد و دوستانش را به اقامه نماز در اول وقت تشویق می ­نمود. همیشه به یاد خدا بود. علاقه زیادی به اهل بیت داشت و در اغلب مجالس مذهبی و عزاداری آنها شرکت می ­کرد.

در همه صحنه ­های انقلاب شرکت داشت؛ قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، اعلامیه­ های امام(ره) را پخش می­ کرد. در برگزاری راهپیمایی ­ها حضوری فعال داشت و مردم را برای شرکت در تظاهرات دعوت می ­نمود. با تریلی تراکتور مردم روستا را برای شرکت در راهپیمایی به مرند می ­برد و بعد از پایان تظاهرات به روستا برمی­ گرداند. با جان و دل به انقلاب اسلامی خدمت می­ کرد. عشق به امام باعث شده بود رنج سفر را تحمل کرده و برای دیدار امام به قم برود.

برای دفاع از انقلاب اسلامی در مقابل دشمنان خارجی و مزدوران داخلی آنها به عضویت سپاه درآمد و بعد از یک سال و چند ماه خدمت در لباس مقدس پاسداری از کیان انقلاب اسلامی در تاریخ 27/4/1359 در درگیری با ضدانقلاب در منطقه بند ارومیه به همراه سیزده نفر از همرزمانش به فیض عظیم شهادت نائل گردید و به آرزوی دیرینه ­اش رسید.

 

 


بهار 1362 خبرهای ناگواری از جبهه ­ها به گوش می ­رسید1 این خبرها طلاب را در مورد وظیفه شرعی و ملی در آن برهه زمانی دچار چالش نمود. بعضی معتقد بودند در زمانی که کیان انقلاب اسلامی در خطر است باید درس را رها کرد و به جبهه رفت. وقتی که نظام اسلامی از بین رفت، اجتهاد چه کاربردی خواهد داشت؟ برخی با استناد به آیه 122 سوره توبه2 بر خود وظیفه می­ دانستند در زمانی که رزمندگان در جبهه ­ها با جان و دل از اسلام و انقلاب اسلامی دفاع می­ کنند، اینان در جبهه حوزه با جان و دل در کسب علم و تفقه در دین بکوشند.

اینکه تکلیف3 امروزه ما چیست، بحث روزانه طلاب بود و طرفداران هر نظریه برای اقناع طرف مقابل استدلال خود را تکرار می­ کردند ولی راه به جایی نمی­ بردند. قرار شد طبق دستور قرآن، از اهل ذکر سؤال شود.4

به اتفاق گروهی از طلاب، خدمت آیت الله ملکوتی5 نماینده حضرت امام (ره) در استان و امام جمعه تبریز رسیدیم؛ طرح موضوع شد ایشان فرمودند: در حال حاضر تکلیف این است که جبهه­ ها پر بشود. (نقل به مضمون) گفتیم: حاج آقا پس تکلیف آیه 122 سوره توبه چه می ­شود؟ گفتند: شما مجتهد هستید یا مقلد؟6 گفتیم: مقلدیم حاج آقا. گفتند: اگر مقلدید، مجتهدتان می‌گوید: جبهه ­ها را پر بکنید. (نقل به مضمون) گفتیم: چشم و برگشتیم.

به مدرسه7 که رسیدیم اتاق یکی از طلاب را ستاد جنگ کردیم. به یکی از طلاب که مؤذن بود گفتیم هنگام ظهر، اذان مخصوص8 را بگوید. بعد از نماز، طلاب مؤذن را محاصره کردند که چه خبر است چرا این اذان را گفتی؟ او هم سؤال کنندگان را به اتاق جنگ می­ فرستاد.

به هر کس که مراجعه می ­کرد موضوع ملاقات با امام جمعه و تعیین تکلیف را می‌گفتیم و یادآور می­ شدیم با توجه به بیانات آیت الله ملکوتی، اتمام حجت شده و عذری برای ماندن نیست. در چند روز، حدود سی نفر از طلاب برای رفتن آماده شدند که تقریباً اولین اعزام ما بود. بعد از آن بطور مرتب اعزام­ ها ادامه یافت به طوری که در هشت سال دفاع مقدس ده‌ها نفر از طلاب مدرسه به فیض عظیم شهادت نائل آمدند.

از جمله، شهیدان مسعود بادامچی، علی آراسته، رضا بیرامی، سیدحسین فاطمی، نادر جهان سپاس، که از دوستان نزدیک و صمیمی حقیر بودند.

در تقلید بحث اما و اگر نیست مقلد باید به فتوای مرجع تقلیدش عمل کند در هر زمان و هر مکان، ولو به قیمت جانش تمام شود.

رشته­ای بر گردنم افکنده دوست                می‌کشد هرجا که خاطرخواه اوست
 پی نوشت:

1ـ عملیات گسترده والفجر مقدماتی که در تاریخ 17 بهمن 1361 با هدف انهدام قوای سپاه چهارم ارتش عراق و تصرف پل غزیله و تصرف شهر العماره در منطقه جنوب فکه به اجرا درآمد به علت لو رفتن عملیات و مشکلات صحنه نبرد شکست خورد. عملیات والفجر یک که در بیستم فروردین ماه 1362 در منطقه شمال غرب فکه به اجرا درآمد علی رغم نتایج رضایت بخش ساعات اولیه، به علت تسلط دشمن در برخی ارتفاعات و سنگینی آتش دشمن علیرغم جان فشانی یک هفته ­ای رزمندگان اسلام به نتیجه دلخواه نرسید. حملات موشکی و هوایی عراق به مناطق مسکونی به اوج خود رسید.

2 ـ در این آیه خداوند گروهی از مؤمنان را بر تفقه در دین ترغیب می ­کند تا بعد از بازگشت رزمندگان، احکام را به آنها بیاموزند  «وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِینْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِینْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ؛ و شایسته نیست مؤمنان همگى [براى جهاد] کوچ کنند، پس چرا از هر فرقه ‏اى از آنان دسته ‏اى کوچ نمى­ کنند تا [دسته‏ اى بمانند و] در دین آگاهى پیدا کنند و قوم خود را وقتى به سوى آنان بازگشتند بیم دهنده باشند که آنان [از کیفر الهى] بترسند.»

3 ـ در بین متشرعین عمل به تکلیف از اهمیت خاصی برخوردار است. آنان با تأسی به کلام امیرالمؤمنین (ع): «طُوبى لِنَفْس اَدَّتْ اِلى رَبِّها فَرْضَها...؛ خوشا به حال کسی‌ که واجبات پروردگارش را به جا آورده...» (نهج البلاغه نامه 45) تلاش می­ کنند در هر برهه از زندگی، تکلیف خود را تشخیص داده و به آن عمل کنند. از نظر آنها، خداوند در برابر هر نعمتی، مسئولیتی بر عهده انسان قرار داده است و در روز قیامت به اندازه آن از انسان بازخواست خواهد نمود. هر انسانی باید تکالیفش را ـ نسبت به خدا و مردم ـ بداند و به آنها عمل کند.

از منظر ادیان الهی، انسان، موجودی رها شده نیست تا همانند حیوانات، بخورد و بخوابد. او باید با عمل به وظایفی که خداوند برایش قرار داده است سعادت دنیا و آخرت را به دست آورد. پیش از عمل موظف است مسئولیتش را به خوبی بشناسد تا به موقع و به نحو احسن انجام دهد. آن حضرت (ع) در خطبه دیگری فرموده است: «حُمِّلَ کلُّ امریٍ منکم مَجْهودَةُ؛ برای هر کس به اندازه توانایی او وظیفه ­ای تعیین شده است.» (همان، خطبه 149) بنابر این تشخیص وظیفه از اوجب واجبات است و جایگاه والایی دارد.

4 ـ امر به سؤال از اهل ذکر ـ به طور عام ـ در موضوعی که از آن اطلاع نداریم دوبار در قرآن مجید تکرار شده است: «وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ إِلا رِجَالا نُوحِی إِلَیهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ؛ و ما پیش از تو غیر رجال مؤیّد به وحی خود کسی را به رسالت نفرستادیم، پس اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (یعنی علما و دانشمندان) سؤال کنید.» (نحل، آیه 43 و انبیا، آیه 7) و سؤال از رسول خدا ـ به طور خاص ـ که یک بار مطرح گردیده است: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلا؛ ای اهل ایمان، فرمان خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا و رسول) که از خود شما هستند اطاعت کنید، پس اگر در چیزی کار به نزاع کشد آن را به حکم خدا و رسول بازگردانید اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید. این کار برای شما بهتر و خوش‌عاقبت‌تر خواهد بود.» (نساء، آیه 59)

در زمان حضور رسول خدا (ص) مسلمانان در خصوص موضوعات اختلافی از ایشان کسب تکلیف می­ کردند. قبل از رحلت، آن حضرت در مراسم غدیر خم حضرت علی (ع) و اولاد معصومش را جانشین خود معرفی فرمود. حضرت ولی­عصر (عج) آخرین جانشین تعیین شده توسط پیامبر اکرم (ص) هنگام غیبت کبری، علمایی را با ویژگی­ هایی خاص، محل رجوع مسلمانان معرفی کردند؛ آن حضرت (عج) در جواب نامه اسحاق بن یعقوب مرقوم داشتند: «وَ اَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةِ فَارْجِعُوا فِیهَا اِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَاِنَّهُمْ حُجَّتِى عَلَیکُمْ وَ اَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیهِمْ؛ و امّا رخدادهایى که پیش مى‌آید پس به راویان حدیث ما مراجعه کنید زیرا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنان هستم.» (اکمال الدین، ج 1، ص 483) راویان حدیتی که ویژگی­ های تعیین شده توسط امام حسن عسکری (ع) را داشته باشند: «فَأمّا مَن کانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدینِهِ مُخالِفا على هَواهُ مُطِیعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن یقَلِّدُوهُ، وذلکَ لا یکونُ إلا بَعضَ فُقَهاءِ الشِّیعَةِ لا جَمیعَهُم؛ اما هر فقیهى که خویشتندار و نگاهبان دین خود باشد و با هواى نفْسش بستیزد و مطیع فرمان مولایش باشد، بر عوام است که از او تقلید کنند و البته این ویژگی­ها را تنها برخى فقهاى شیعه دارا هستند، نه همه آنها.» (تفسیر العسکری، ص 102؛ الاحتجاج، ص20) چون دستمان به حضرت امام خمینی (ره) نمی ­رسید از نماینده ایشان کسب تکلیف نمودیم.

5 ـ حضرت‌ آیت الله‌ میرزا مسلم‌ ملکوتی‌، در پانزدهم‌ خرداد سال‌ 1303 هجری شمسی در حومه شهرستان‌ سراب‌، به‌ دنیا آمد. در کودکی نزد عالم‌ محل‌ خواندن‌ و نوشتن‌ را فرا گرفت و با قرآن‌ مجید و معارف‌ آن‌ آشنا شد. در نوجوانی به‌ سراب‌ آمد و دروس مقدماتی حوزه‌ علمیه‌ را آموخت.‌ هفده‌ ساله بود که برای‌ ادامه تحصیل‌، به‌ تبریز رفت‌ و مدت‌ چهار سال‌ در حوزه‌ علمیه‌ تبریز، از محضر استادان‌ گرانمایه‌ همچون‌ آیات عظام‌ انگجی‌، شهیدی‌ و دوزدوزانی‌. بهره‌ برد.

با اتمام‌ دوره‌ سطح‌، در سال‌ 1321 به‌ قم‌ و در سال‌ 1334 به‌ نجف‌ هجرت نمود. پس از دوازده‌ سال تحصیل و تهذیب و تدریس، در سال‌ 1346 به‌ ایران‌ بازگشت و در قم‌، به‌ تدریس‌ فلسفه‌،‌ فقه‌ و اصول‌ پرداخت. همراه تدریس، حدود بیست عنوان کتاب تألیف نمود.

زندگی‌ آیت الله‌ ملکوتی‌ همچون‌ بسیاری‌ دیگر از علمای‌ مبارز‌، با مبارزات‌ و فعالیت­ های‌ سیاسی‌ همراه‌ بود. بارها تحت‌ تعقیب‌ ساواک‌ قرار گرفت. بعد از پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ در عرصه‌های‌ گوناگون‌ خدمت نمود. با شهادت‌ آیت الله‌ مدنی‌، در سال‌ 1360، به‌ نمایندگی‌ امام‌ خمینی (ره‌) در آذربایجان‌ و امامت جمعه‌ تبریز منصوب گردید.

با دعوت‌ برخی‌ از بزرگان‌ حوزه‌ علمیه‌ قم‌ و موافقت‌ مقام‌ معظم‌ رهبری‌ در سال‌ 1373، به‌ قم‌ مراجعت و تدریس‌ خارج‌ فقه‌ و اصول را آغاز نمود.‌ معظم له در سال 1393 دار فانی را وداع گفت. روحش شاد و یادش گرامی باد

6 ـ تقلید، یک اصطلاح فقهی است به معنای پیروی شخص مکلَّف از مجتهد در احکام عملی؛ بنابر این، یک مسلمان باید یا مجتهد باشد ـ که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد ـ یا به احتیاط عمل کند ـ اگر عدّه‌‌ای از مجتهدین عملی را حرام می‌‌دانند و عدّه دیگر می‌‌گویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد... ـ و یا از شخص متخصص در فقه که به او مرجع تقلید ‌گفته می ­شود، تقلید نماید. بنا بر این، امثال ما که مجتهد نیستیم و به احتیاط هم نمی‌‌توانیم عمل کنیم، واجب است از مجتهد تقلید نماییم.

7 ـ مدرسه عالی علوم اسلامی حضرت ولی عصر (عج الله ) تبریز که در سال 1358 هجری شمسی توسط حاج شیخ عبدالحمید بنابی به صورت محدود دایر شده بود در سال 1360 در ساختمان تازه تاسیس واقع در بلوار بیست و نه بهمن استقرار یافت. مدیریت داخلی مدرسه را برادرش شیخ عبدالمجید به عهده داشت. از سال 1362 تحت مدیریت مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه کشور قرار گرفت و تولیت آن به عهده آیت الله ملکوتی واگذار گردید که توسط نماینده ایشان اداره می­ شد.

این مدرسه در سطوح سه گانه طلبه می­ پذیرد و یکی از مدارس دینی فعال استان می­ باشد. اکنون آیت الله محمدعلی آل هاشم امام جمعه تبریز تولیت آن را به عهده دارد و مدرسه توسط حجت الاسلام و المسلمین جواد ارجمند اداره می­ شود.

حقیر از مهر 1361 وارد این مدرسه شده و تا خرداد 1363 به مدت دو سال در آن تلمذ نمودم با پذیرش از دانشگاه اصفهان، همراه با تحصیل در آن دانشگاه، در مسجد سید اصفهان به تحصیلات حوزوی ادامه دادم. اولین استادم در مدرسه ولی عصر (عج) حجت الاسلام خیریان بودند که دروس مقدماتی را از ایشان آموختم...

8 ـ منظور از اذان مخصوص اذان حزین مرحوم رحیم مؤذن‌زاده است. رحیم مؤذن‌زاده اردبیلی این اذان را در سال 1334 در آواز بیات ترک و در گوشه روح الارواح در استودیو یک رادیو ضبط کرد. اذان حزین در سال 1387 اثر ملی معنوی شناخته شد. اذان‌هایی که توسط او خوانده شده‌است، هنوز به عنوان زیباترین اذان‌های موجود در رسانه‌های صوتی و تصویری ایران پخش می‌گردد. رحیم مؤذن‌زاده مشهور به «بلال ایران»، در بهار سال 84 دار فانی را وداع گفت.

 

 


 یکی از مسائلی که در روابط اجتماعی انسان ها وجود دارد، پرداخت مزد و اجر خدمات است. بی شک انبیا در دوران رسالت خود بیشترین و برترین خدمت را به هم نوعان خود کرده اند و مستحق اجر و مزد هستند. خداوند در آیه23 سوره شوری، مزد رسالت رسول گرامی اسلام(ص) را تعیین فرموده است: « ذَلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لاأَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ؛ این همان [پاداشى] است که خدا بندگان خود را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏ اند [بدان] مژده داده است. بگو: به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما نمی­ خواهم مگر دوستى در باره خویشاوندان و هر کس نیکى به جاى آورد براى او در ثواب آن خواهیم افزود. قطعا خدا آمرزنده و قدرشناس است.»(شوری، آیه23)

    امام صادق(ع) در شأن نزول این آیه می ­فرمایند: « زمانی که رسول خدا(ص) از حجه الوداع باز می­ گشتند، مردم مدینه به حضور ایشان شرفیاب شدند و عرض کردند: ای رسول خدا! هجرت شما به مدینه منوره شرف و فضیلتی عظیم بود که خداوند بزرگ به ما ارزانی داشت، خداوند دوستان ما را با حضور شما در مدینه خشنود ساخت و دشمنان ما را ذلیل و خوار گردانید. ای پیامبر! برای ما سخت است گروه ­هایی برای رفع مشکلات خود نزد شما می­ آیند و شما مالی ندارید تا به آنان بپردازید و چه بسا دشمن، ما را شماتت و سرزنش می­ کند. ما دوست داریم یک سوم دارایی خود را در اختیار شما قرار دهیم تا هر گاه هیأتی به مدینه آمد، شما چیزی داشته باشید تا به آنان بدهید. آن حضرت(ص) پاسخی نداده و منتظر شدند تا از سوی پروردگار فرمانی در این باره صادر شود. جبرئیل(ع) نازل شد و گفت: ای پیامبر! بگو: من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی کنم جز دوست داشتن نزدیکانم.»

     آن حضرت(ع) در پایان این روایت فرمودند: « منافقان با شنیدن این آیه شریفه بر آشفتند و گفتند: خدا این آیه را نازل نکرد مگر آنکه پسر عموی پیامبر، علی(ع) را تقویت نماید و اهل بیت او را به ما تحمیل کند. پیامبر دیروز گفت: « مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلی مَولاه؛ آن کس که من پیشوای اویم بعد از من علی پیشوای اوست». امروز هم می­ گوید: «...لاأسألُکُم علیهِ أجراً إِلاّ المَوَدَّةَ فیِ القُربی...(تفسیر نور الثقلین، ج4، ص573)

      در روایات متعددی «موده فی القربی» به محبت و مودت اهل بیت و خاندان پیامبر تفسیر شده است. بی­ شک بالاترین محبت، محبتی است که خدابه آن سفارش کرده باشد. سعید بن جبیر از عامر نقل مى‏ کند: « لَمّـا نَزَلَتْ « قُلْ لاأَسْألُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدةَ فی الْقُرْبى» قالُوا: یا رَسُولَ اللهِ! مَنْ قَرابَتُکَ؟ مَنْ هؤُلاءُ الَّذینَ وَجَبَتْ عَلَیْنا مَوَدَّتُهُمْ؟ قالَ: عَلِىٌّ وَ فاطِمَةُ وَ ابْناهُما و قالَها ثَلاثاً؛ هنگامى که آیه مودّت بر پیامبر(ص) نازل شد، مردم از آن حضرت پرسیدند: منظور از اقوام و نزدیکان شما، که در این آیه آمده و مودّت آنها بر ما واجب شده، چه کسانى هستند؟ پیامبر(ص) فرمود: منظور على و فاطمه و حسن و حسین هستند. و این جمله را سه بار تکرار کرد.» (الدّرّالمنثور، ج 6، ص7)

      به گواهی تاریخ، رسول گرامی اسلام(ص) در راه ابلاغ رسالت خویش و انجام مأموریّت­ هاى الهى، زحمات زیاد و رنج­ هاى فراوان متحمّل شدند؛ ابتدا در مقابل این کارهاى با ارزش از کسى طلب اجر و پاداش نکردند ولی در اواخر عمر شریفشان ـ آن هم به توصیه قرآن مجید ـ دوستى نزدیکانشان را به عنوان اجر و مزد رسالت، از مسلمانان خواستند.

     در کتب اهل سنت روایت ­های زیادی از رسول اکرم(ص) در خصوص حبّ اهل بیت نقل شده است که به ذکر بخشی از روایت مفصل نقل شده در کتاب زمخشری بسنده می­ کنیم: « ... أَلا و مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ مُحَمّد ماتَ مَغْفُوراً لَهُ، أَلا مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ مُحَمّد ماتَ تائِباً، أَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ مُحَمَّد ماتَ مُؤْمِناً مُسْتَکْمِلَ الاْیمانِ .... اَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى بُغْضِ آلِ مُحَمَّد ماتَ کافِراً، اَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى بُغْضِ آلِ مُحَمَّد لَمْ یَشُمَّ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ؛ کسانى که با محبّت و عشق آل محمّد(ع) می ­میرند آمرزیده و بخشوده خواهند بود. هر کس با عشق و مودّت اهل البیت(ع) از دنیا برود، تائب از دنیا رفته است. کسى که با عشق و محبّت آل محمّد(ع) بمیرد، همانند مؤمن کامل الایمان از دنیا رفته است... و کسى که با بغض و کینه آل محمّد(ع) بمیرد، کافر از دنیا مى ­رود! کسى که با بغض اهل بیت(ع) بمیرد، بوى بهشت را استشمام نمى­ کند.» (الْکَشّافِ ج4، ص220)

     طبرسى در تفسیر خود از پیامبر اسلام(ص) نقل مى­ کند: « خداوند ریشه­ هاى پیامبران را از هم جدا آفرید، ولى من و على از یک ریشه و یک درخت هستیم، من ریشه این درخت و على به منزله شاخه ­هاى آن است و فاطمه جنبه تلقیح و نطفه ­بندى آن را دارد. حسن و حسین میوه ­هاى این درخت پربرکت و شیعیان ما هم به منزله برگ­هاى این درخت مى ­باشند. اگر بنده ­اى از بندگان ما در بین صفا و مروه هزار سال عبادت کند و دوباره هزار سال دیگر عبادت کند و در مرحله سوم نیز هزار سال عبادت کند به گونه­ اى که همچون مشک کهنه خشکیده ­اى شود، ولى محبّت و مودّت ما را درک نکند او را به رو در آتش جهنّم مى اندازند! سپس پیامبر آیه مودّت را تلاوت فرمودند.(مجمع البیان، ج9، صفحه 28)

 

 


بیت الاحزان، بیت الحزن و کلبه احزان: خانه غم­ ها؛ اول بار در مورد حضرت یعقوب(ع) به کار رفته است؛ خانه­ ای که آن حضرت(ع) در آن می ­نشست و در فراق حضرت یوسف(ع) می­ گریست .

Image for post

پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) و مصیبت­ هایی که بر اهل بیت(ع) وارد شد. بیشتر اوقات حضرت زهرا(س) با گریه همراه بود؛ گاه بر سر قبر پدر گرامی حاضر می ­شدند و مرثیه می­ خواندند و می­ گریستند و گاه بر مزار شهدای احد می­ رفتند و ناله  می­ کردند به طوری که هیچ­گاه  آن حضرت(س) را خندان ندیدند.

مطابق برخی گزارش‌ها، پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) و به دنبال تألّمات شدید روحی حضرت فاطمه(س) و نارضایتی از وضع موجود، امام علی(ع) مکانی را در قبرستان بقیع، برای ایشان ساختند تا در آن به عزاداری در ماتم پدر خود بنشینند. این مکان بیت الاحزان نامیده شد. آن حضرت(س) روزها با دو فرزند خود حسنین(ع) به بیت الاحزان می‌رفتند و هنگام غروب امیرالمؤمنین ایشان را به خانه برمی‌گرداندند. (ر.ک: ناسخ التواریخ، ج 4) معروفترین «بیت الاحزان» مکانی در جانب جنوبی قبر عباس بن عبدالمطلب در قبرستان بقیع است که «بیت الحزن» نیز نامیده شده است.

 

 


بر اساس آموزه‌های دینی، باطن و حقیقت بسیاری از موضوعات و مسائل شرعی، ولایت است. به عنوان مثال اگر به اطاعت خدا و پیامبر(ص) دستور داده شده است، اطاعت مبتنی بر ولایت می­ باشد. با تأمل در آیه: « الیومَ اکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ و اتمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی و رضیتُ لَکَمُ الاسْلامَ دیناً؛ امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و به اسلام به عنوان دین، راضی شدم.»(مائده، آیه3) این نتیجه گرفته می ­شود که اسلام به عنوان آیین الهی، با واگذاری مسؤولیت ولایت به امیر مومنان(ع) و تداوم آن در ائمه معصوم(ع) به تمامیت کمالی خود رسیده است.

از امام باقر(ع) نقل شده است که فرمودند: « بنی الاسلام علی خمس: علی الصلاه و الزکاه و الصوم و الحج و الولایه و لم یناد بشیء کما نودی بالولایه؛ اسلام بر پنج پایه بنا شده است: بر نماز، زکات، روزه، حج و ولایت و در اسلام هیچ چیزی مانند ولایت مورد توجه قرار نگرفته است.»(اصول کافی، ج2، ص18؛ خصال، ج1، ص278)

بر اساس این حدیث، نماز، روزه، زکات و حج بی ­ولایت، ناقص و ناتمام می ­باشد؛ چرا که مناسک دینی با ولایت تمام می‌شود و کمال مطلق را به دست می‌آورد و آثار و برکات آن در زندگی به چشم می‌­خورد. به بیان دیگر، شریعت با ولایت که روح و جان آن است تمامیت می‌یابد، و عبادت بی­ ولایت مانند جسم بی ­روح و جان است. بنابراین، می‌توان گفت که ولایت، باطن رسالت و نبوت است و چون ولایت باطن رسالت است، با اثبات رسالت، حقوق ولایت نیز معلوم می‌شود. بدیهی است اگر ولایت و امامت امیرالمومنین علی(ع) ابلاغ نمی ­شد منجر به نقض غرض رسالت می­ گردید و هدف رسالت از بین می ­رفت که خداوند در آیه: « یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لایَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ؛ اى پیامبر آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده ابلاغ کن و اگر نکنى پیامش را نرسانده ‏اى و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى­ دارد آرى خدا گروه کافران را هدایت نمى ‏کند.»(مائده، آیه 67) به آن تصریح فرموده است.