سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشتهای پراکنده

 چنان که از آیات و روایات استنباط می ­شود، اشیاء و موجودات در جهان مادی دو دسته هستند. یک دسته متناسب با طبیعت کمالی خود(زیبا) می ­باشند و یک دسته در تناقض آن(زشت) که هر یک از آنها، بازتاب حقیقت ظرفیت خویش در عالم امکان می­ باشند.

      به اعتقاد ما، هر موجودی ـ با توجه به ظرفیت خویش ـ بازتابی از نور کمال الهی می­ باشد که بر او تابیده است. بعضی از مخلوقات با توجه به محدودیت ظرفیت، نمی ­توانند بازتاب درستی از کمالات الهی را داشته باشند در نتیجه با مراتب گوناگون نواقص در جهان مادی ظاهر می شوند.

      همه مخلوقات با توجه به ظرفیت ­ها و محدودیت ­ها، طبقه بندی می­ شوند. چیزهایی که از ظرفیت بیشتری برخوردار هستند و کمالات بیشتری دارند، طاهر و پاک شناخته شده و آنهایی که از ظرفیت کمتری برخوردارند، خبیث و ناپاک معرفی می­ گردند.

      در بیان نورانی قرآن مجید، چیزهایی که ظرفیت ناقصی دارند و تاثیرات سوئی بر انسان می­ گذارند رجس، رجز، سوء، خبیث و نجس و... نامیده شده ­اند تا آدمی از آنها پرهیز کند؛ زیرا انسان با نزدیکی به آنها، ساختار وجودی خود را آلوده می کند. به عنوان مثال، نزدیکی و بهره ­مندی حضرت آدم(ع) و همسرش از یک درخت خبیث، زشتی­ های بدن آنها را آشکار ساخت، به گونه ای که ناچار به پوشاندن آن با برگ­ های درختان بهشتی شدند: « وَیَا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ فَکُلا مِنْ حَیْثُ شِئْتُمَا وَ لاتَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ* فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَ قَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلا أَنْ تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ* وَ قَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ* فَدَلاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَ طَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ نَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَکُمَا عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَکُمَا إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمَا عَدُوٌّ مُبِینٌ* قَالا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ؛ و اى آدم تو با جفت‏ خویش در آن باغ سکونت گیر و از هر جا که خواهید بخورید و[لى] به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید شد. پس شیطان آن دو را وسوسه کرد تا آنچه را از عورتهایشان برایشان پوشیده مانده بود براى آنان نمایان گرداند و گفت: پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد جز [براى] آنکه [مبادا] دو فرشته گردید یا از [زمره] جاودانان شوید و براى آن دو سوگند یاد کرد که من قطعا از خیرخواهان شما هستم. پس آن دو را با فریب به سقوط کشانید پس چون آن دو از [میوه] آن درخت چشیدند برهنگى‏ هایشان بر آنان آشکار شد و به چسبانیدن برگ[هاى درختان] بهشت بر خود آغاز کردند و پروردگارشان بر آن دو فرمود: مگر شما را از این درخت منع نکردم و به شما نگفتم که در حقیقت‏ شیطان براى شما دشمنى آشکار است؟ گفتند: پروردگارا ما بر خویشتن ستم کردیم و اگر بر ما نبخشایى و به ما رحم نکنى مسلما از زیانکاران خواهیم بود.» (اعراف، آیات 23ـ19)

     هم چنان که تقرب به یک میوه ممنوعه(نهی ارشادی) در ساختمان بدن انسان تاثیر منفی دارد و موجب آشکار شدن پلشتی­ های تن آدمی می ­شود، بهره­ مندی از حرام­ ها( نهی مولوی) نیز تاثیر شگرفی در جان آدمی خواهد داشت. وقتی که خوردن از میوه درخت ممنوعه، آدم و حوا را از بهشت بیرون کرد؛ بدیهی است انجام محرمات، مانع ورود انسان به بهشت خواهد شد.

    آن چنان که از احکام شرعی استنباط می ­شود، اموری که حرام و مکروه اعلام شده ­اند یا تاثیر منفی در جسم دارند (مانند حرمت طلا بر مردان) یا بر روح (مانند حرمت شراب و قمار) در مقابل واجبات و مستحبات به اموری تعلق گرفته است یا بر جسم انسان مفید است(مانند مسواک زدن) یا بر روح (مانند نماز خواندن)

     به بیان ساده و اجمالی می ­توان گفت که همه پاکیزه­ ها، حلال و همه ناپاک­ ها، حرام است: «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَ الإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الأَغْلالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ کسانی که از این فرستاده پیامبر امّی که [نام] او را نزد خود در تورات و انجیل نوشته مى یابند پیروى مى کنند [همان پیامبرى که] آنان را به کار پسندیده فرمان مى ‏دهد و از کار ناپسند باز مى­ دارد و براى آنان چیزهاى پاکیزه را حلال و چیزهاى ناپاک را بر ایشان حرام مى‏ گرداند و از [دوش] آنان قید و بندهایى را که بر ایشان بوده است، برمى­ دارد؛ پس کسانى که به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یاریش کردند و نورى را که با او نازل شده است پیروى کردند آنان همان رستگارانند.»(اعراف، آیه157)

     به عنوان مثال، علت وجوب اجتناب از شراب، قمار، بت­ها و تیرهاى قرعه ناپاک­ بودن آنهاست: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الأَنْصَابُ وَ الأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ اى کسانى که ایمان آورده ‏اید شراب و قمار و بت ­ها و تیرهاى قرعه پلید هستند [و] از عمل شیطانند پس از آنها دورى گزینید باشد که رستگار شوید.» (مائده، آیه90) بدیهی است کسی که به بهره ­مندی از خبیث و پلشت عادت کرده باشد نمی تواند به بهشت پاکی ­ها درآید. این اشخاص ساختار وجودی خود را به گونه­ای ساخته ­اند که مناسب دوزخی است که مجتمع همه خباثت هاست.

     بنابر این، عقل و شرع حکم می­ کند که انسان از پاکی­ ها(حلال­ ها) برای دست­یابی به کمال بهره گیرد و از پلشتی­ ها(حرام ها) برای رهایی از آسیب­ های آن پرهیز نماید. بزرگترین و مهمترین پلشتی­ ها که زمین و آسمان را آلوده کرده است کفر، شرک، نفاق، ظلم، تبعیض، دروغ و... می ­باشد که پاک کردن زمین از آنها کار انسان­های معمولی نیست؛ ان شاء الله حضرت ولی عصر (عج) به امر الهی ظهور می فرمایند و جهان را از این آلودگی ­ها پاک می نمایند.

 

 


پیامبر گرامی اسلام(ص) در حدیثی فرمودند: «مَنْ ماتَ وَ لَمْ یعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیة؛ هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است.»(الاقبال بالاعمال الحسنه، ج2، ص252 و کمال الدین، ج2، ص410) این حدیث با الفاظ مختلف در منابع شیعه و اهل سنت نقل شده است. شیعیان این حدیث را درباره امامت ‌دانسته و لزوم شناخت و اطاعت از امام را از آن استنباط می‌کنند. اهل سنت هم این روایت را در مورد حاکم اسلامی و لزوم بیعت با او دانسته‌اند.

در مورد استنباط شیعیان، ابن ابی یعفور نقل می‌کند: از امام صادق(ع) درباره گفتار پیامبر اکرم(ص): «مَنْ مَاتَ وَ لَیسَ لَهُ إِمَامٌ فَمِیتَتُهُ مِیتَةٌ جَاهِلِیةٌ؛ هر فردی که بمیرد در حالی که امامی نداشته باشد، مرگش، مرگ جاهلی است» پرسیدم که آیا مقصود مردن در حالت کفر است؟ امام صادق(ع) فرمودند: مردن در حالت گمراهی است. عرض کردم: هر که در این زمان هم بمیرد و او را پیشوایی نباشد، مرگش، مرگ جاهلیت است؟ فرمودند: آری.»(اصول کافی، ج1، ص376) بنا بر اعتقادات شیعه، مراد از امام در این روایات، امامان معصوم(ع) است.

این حدیث با مختصر تفاوتی، در منابع اهل سنت نیز نقل شده است؛ از جمله : « مَنْ مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً؛ کسی که بدون امام بمیرد؛ به مرگ جاهلی مرده است»(مسند احمد، ج28، ص88 و مسند ابوداوود، ج3، ص425 و مسند الشامیین، ج2، ص437) و حدیث: «مَنْ خَلَعَ یدًا مِنْ طَاعَةٍ، لَقِی اللهَ یوْمَ الْقِیامَةِ لاحُجَّةَ لَهُ وَ مَنْ مَاتَ وَ لَیسَ فِی عُنُقِهِ بَیعَةٌ، مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً؛ کسی که دست خود را از طاعت شخصی خارج کند، در مواجهه با خداوند در روز قیامت دلیلی بر عملش نخواهد داشت و همچنین کسی که بمیرد و بیعتی بر گردن خود نداشته باشد، به مرگ جاهلی مرده است.»(صحیح مسلم، ج3، ص1478) اهل سنت مقصود از «امام» را حاکم جامعه اسلامی می‌دانند که برای حفظ جماعت باید از او تبعیت کرد و در بیعت او باقی ماند. این لزوم تبعیت از حاکم اسلامی، شامل تمام حاکمان مسلمان می‌شود و ظالم بودن، گناه کار بودن و... خللی در لزوم تبعیت ایجاد نمی‌کند.

ابن تیمیه در تفسیر حدیث فوق، لزوم تبعیت و بیعت صحابه پیامبر و تابعان را با یزید بن معاویه استنباط کرده است: «پس از واقعه حره، عبدالله بن مطیع که از سردمداران مخالف یزید در مدینه بود، به مکه فرار کرد. عبدالله بن عمر به ملاقات او رفت. ابن مطیع گفت: برای ابن عمر متکائی بگذارید تا بنشیند. ابن عمر گفت: برای نشستن به پیش تو نیامدم؛ آمده­ ام تا حدیثی از پیامبر برای تو بخوانم. پیامبر(ص) فرمودند: کسی که دست خود را از طاعت شخصی خارج کند(بیعت خود را بشکند) در مواجهه با خداوند در روز قیامت، دلیلی بر عملش نخواهد داشت و همچنین کسی که بمیرد و بیعتی بر گردن خود نداشته باشد، به مرگ جاهلی مرده است.» این حدیث را عبدالله بن عمر برای عبدالله بن مطیع، زمانی که از اطاعت امیر زمان خودش، یزید، سر باز زده بود، خواند. در حالی که یزید ظلم کرده بود و در واقعه حره امور ناشایستی را انجام داد. در نتیجه از این حدیث به دست می‌آوریم که بر علیه حاکمان مسلمان نباید با شمشیر قیام کرد و اگر شخصی در غیر اطاعت از این حاکمان بمیرد، به مرگ جاهلی مرده است.»(مختصر منهاج السنه، ج1، ص49)

بی­ شک منظور از امام در این روایات کسی است که در گفتار، کردار و رفتار شرایط امامت قرآنی را داشته باشد که مهمترین شرط ظالم نبودن است: «وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لایَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ؛ و چون[حضرت] ابراهیم را پروردگارش با کلماتى بیازمود و وى آن همه را به انجام رسانید[خدا به او] فرمود: من تو را پیشواى مردم قرار دادم [حضرت ابراهیم(ع)] پرسید: از دودمانم؟ فرمود: پیمان من به بیدادگران نمى­ رسد.»(بقره، آیه124)

 

 


  دعا برای تعجیل در ظهور، از جمله وظایف منتظران در عصر غیبت است و ائمه اطهار (ع) به ضرورت آن تأکید و آثار و برکاتش را تبیین نموده ­اند. این دعا، گاه با افزودن«عجل فرجهم»به آخر دعای مستجاب صلوات مطرح می ­شود: «اللَّهُمَّ صَلِ‏ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ‏ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ‏ وَ...‏» و گاه به صورت دعایی مستقل از خدا درخواست می ­گردد مانند: «اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج» و گاه به صورت تمنی از خود حضرت(عج) خواسته می­ شود:

ای یاور و پناهم ای رحمت الهی     عجل علی ظهورک سخت است بی پناهی

                                                       سید مجتبی شجاع

امشب خبر ز عالم بالا رسیده است             زیباترین ستاره ی دنیا رسیده است

امشب حکیمه باش و ببین پور عسکری      با هیبت و شمایل طاها رسیده است

در او خلاصه گشته خصال پیمبران           موسی رسیده است، مسیحا رسیده است

جبریل با هزار فرشته از آسمان               کرده نزول، بهر تماشا رسیده است

سر را بُرید یوسف کنعان به جای دست          وقتی شنید یوسف زهرا رسیده است

امشب دلم به مأذنه اینگونه داد اَذان          عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان

                                                                             علی اصغر انصاریان

       اگرچه دعا کننده برای تعجیل در فرج تنها تسریع در امر ظهور آن حضرت(عج) را طلب می­ کند ولی در نتیجه این دعا، برکات دیگری هم شامل حال مردم می­ گردد. با توجه به مثل «چونکه صد آمد نود هم پیش ماست» این دعا علاوه بر تسریع در ظهور آثار و برکات فراوانی همچون آمرزش گناهان، نزول نعمت، دفع بلاها، طول عمر، وسعت رزق، ورود به بهشت، نایل شدن به شفاعت اهل بیت(ع)، امان از تشنگی روز قیامت و...دارد. با ظهور حضرت مهدی(عج) آنچه ائمه اطهار(ع) می­ خواستند به وقوع می پیوندد. در امور مادی و معنوی جهانیان گشایش ایجاد شده و خیر و سعادت دنیا و آخرت همه انسان­ ها فراهم می  ­گردد. آن حضرت(عج) در توقیعی که به اسحاق بن یعقوب فرستادند، تأکید فرمودند: «برای تعجیل در فرج و ظهور من بسیار دعا کنید که همانا فرج من، فرج و گشایش خود شماست.»(کمال الدّین، ج 2، ص 485)

      آنچنان که از روایات استنباط می­ شود، موضوع ظهور یک وعده تخلّف ناپذیر الهی است؛ ولی زمان وقوع آن از امور بَدائیّه می­ باشد که قابل تعجیل و تأخیر است که دعای مؤمنان اگر با شرایط و آدابش انجام شود، تأثیر به سزایی در تعجیل فرج خواهد داشت. به بیان دیگر زمان ظهور حضرت ولی­عصر(عج) تعیین شده ولی تغییر ناپذیر نیست و می ­توان زمان آن را تغییر داد؛ یعنی با دعا، می ­توان فرج و ظهور امام عصر(عج) را جلو انداخت. اگر مردم به مسألة غیبت امام زمان و طولانی شدن این امر بی توجّه نباشند و متّحد و یک­پارچه، فرج آن حضرت(عج) را از خداوند متعال بخواهند، بداء اتفاق می ­افتد و خداوند ظهور آن بزرگوار را پیش از پایان دوران غیبت در نظر گرفته شده، عنایت می­ فرماید.

 

 


ولی یا اولیاء دم همان ورثه مقتول هستند که به سه گروه تقسیم می‌شوند:

گروه اول: پدر، مادر، فرزندان و فرزند فرزندان.

گروه دوم: اجداد، برادر، خواهر و فرزندان آن‌ها.

گروه سوم: عمو، عمه، دایی، خاله و فرزندان آن‌ها.

توضیح این که اگر یک نفر از گروه اول باقی‌مانده باشد نوبت به گروه دوم نمی‌رسد. در این مورد جنسیت مطرح نیست، دختر و مادر هم از اولیای دم محسوب می‌شوند و حق قصاص دارند.

به تصریح قرآن مجید ولیّ دم مقتول، حق قصاص و عفو دارد: «وَلاتَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلا بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا فَلایُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنْصُورًا؛ و نفسى را که خداوند حرام کرده است جز به حق نکشید و هر کس مظلوم کشته شود، به سرپرست او قدرتى داده ‏ایم؛ پس نباید در قتل زیاده ‏روى کند زیرا او[از طرف شرع] یارى شده است.»(اسراء، آیه33)

قاعده کلی در حق قصاص اولیای دم این است که در صورت تعدد آنها هر کدام، حق قصاص قاتل را به طور کامل دارند. البته در زمان تعدد اولیاء دم، اگر بعضی خواهان قصاص باشند و بعضی عفو کنند، کسی که خواهان قصاص است بایستی، بقیه دیه (مازاد بر استحقاق خود) را به سایر افراد که خواهان دیه می­ باشند، پرداخت کند.

در واقعه عاشورا خون مظلومانی به ناحق بر زمین ریخته شد و اولیاء دم اجازه و فرصت نیافتند تا قصاص کنند و از قاتلان انتقام بگیرند. حضرت ولی عصر(عج) در گروه اول(فرزند فرزند) وارثان قرار دارند که با وجود ایشان نوبت به گروه­ های بعدی نمی ­رسد. بنابر حکم شرع، آن حضرت(عج) حق قصاص و انتقام دارند.

 

یکی از القاب حضرت مهدی(ع) منتقم است و این حق انتقام را خداوند به ایشان داده است. امام محمّد باقر(ع) در جواب این سؤال که چرا فقط به امام عصر(عج) قائم گفته می ‏شود؟ فرمودند: «در آن ساعتی که دشمنان، جدّم امام حسین (ع) را به قتل رساندند فرشتگان با ناراحتی در حالی که ناله سر داده بودند، عرض کردند: پروردگارا، آیا از کسانی که برگزیده و فرزند برگزیده تو را ناجوانمردانه شهید کردند در می‏ گذری؟ خداوند در جواب آنها فرمود: ای فرشتگان من، سوگند به عزّت و جلالم از آنان انتقام خواهم گرفت، هرچند بعد از مدّت زمان زیادی. آن گاه خداوند متعال نور و شبح فرزندان امام‏ حسین(ع) را به آنان نشان داد و پس از اشاره به یکی از آنان که در حال قیام بود فرمود: با این قائم از دشمنان حسین(ع) انتقام خواهم گرفت.»(دلائل‏ الامامة، ص239) همچنین آن حضرت(ع) به صراحت اعلام کردند: «ما اولیای دم امام حسین(ع) هستیم. هنگامی که قائم(عج) ما قیام کند خون امام حسین(ع) را پی‏گیری خواهد نمود.» (ر.ک: البرهان فی تفسیر القرآن، ج4، ص560)

این حقیقت در دعای ندبه نیز مطرح شده است: «...أینَ الطالِبُ بِدَمِ المَقتولِ بِکَربَلا...؛ کجاست آن عزیزی که خون شهید کربلا را پس خواهد گرفت...»(مفاتیح الجنان، دعای ندبه) همچنین نقل شده است که حضرت مهدی(عج) در خطبه ­ای که پس از ظهور برای مردم خواهند خواند ضمن اشاره به شهادت امام حسین(ع) موضوع انتقام از ستمگران را مطرح خواهند نمود: «ای مردم جهان، منم امام قائم. منم شمشیر انتقام الهی که همه ستمگران را به سزای اعمالشان خواهم رساند و حقّ مظلومان را از آنها پس خواهم گرفت. ای اهل عالم، جدّم حسین بن علی(ع) را تشنه به شهادت رساندند و بدن مبارک او را عریان در روی خاک­ها رها کردند. دشمنان از روی کینه ­توزی جدم حسین(ع) را ناجوانمردانه کشتند...»(الزام‏ الناصب، ج2، ص282)

در فرهنگ شیعه، حضرت ولی عصر(عج) به عنوان«خون خواه شهیدان کربلا» شناخته شده‌اند. در کنارهم بودن این دو نام، یک حکایت ناتمام را برای شیعیان یادآوری می­ کند؛ حکایتی که امام حسین(ع) آن را آغاز نمودند و حضرت حجت(عج) آن را به پایان خواهند رساند.

 

 


اعتقاد به رجعت از ضروریات مذهب شیعه دوازده امامی است و برخی از علما آن را بالاترین نشانه آشکار در تشیع دانسته‌اند.(ر.ک: ارشادالسائل، ص203؛ اوائل المقالات، ص48؛ رسائل المرتضی، ج1، ص125) رجعت عبارت است از این که خداوند هنگام ظهور امام مهدی(عج) برخی از شیعیان و محبّان آن حضرت را ـ که قبل از ظهور از دنیا رفته‌اند ـ زنده نموده و به دنیا باز می‌گرداند؛ تا به ثواب یاری آن حضرت(عج) و مشاهده دولت کریمه‌اش مشرف شوند. همچنین بعضی از دشمنان ایشان را جهت گرفتن انتقام برمی‌گرداند تا عذاب دنیا را بچشند و به قدرت و شوکت حضرت مهدی(عج) پی ببرند.(ر.ک: مجمع البیان، ج7، ص367) اولین کتابی که به رجعت اشاره کرده است کتاب سلیم بن قیس می باشد.(اسرار آل محمد(ص)، ج2، ص562)

متاسفانه علی‌رغم تأکید حضرات معصومین(ع) و استدلال های علما در طول تاریخ تشیّع، برخی از مسلمانان این عقیده را از جعلیّات عبداللّه بن سبأ می دانند و شیعه را متّهم به عقیده به «تناسخ» می‌‌کنند.(ر.ک؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص406) در حالی که وقوع رجعت هم از نظر عقل و هم از نظر نقل تأیید شده است. از نظر عقلی هیچ گونه مانعی برای زنده شدن مردگان پس از مرگ وجود ندارد. خداوندی که انسان را خلق کرده است، می تواند دوباره او را زنده کند. می توان گفت رجعت نمونه کوچکی از قیامت است و همان دلیلی که معاد جسمانی را ثابت می کند، رجعت را نیز ثابت می کند. از نظر نقل هم نمونه هایی از زنده شدن انسان ها در قرآن مطرح شده است: زنده شدن گروهی از بنی اسرائیل(بقره، آیه56)، مقتول بنی‌اسرائیل (همان، آیات73ـ72)، حضرت عُزَیر(همان، آیه259) اصحاب کهف(کهف، آیه25) فرزندان حضرت ایّوب(ص، آیه43) و...

در قرآن مجید، آیاتی وجود دارد که به موضوع رجعت نسبت داده می شود از جمله: «وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَ؛ و آن روز که از هر امتى گروهى از کسانى را که آیات ما را تکذیب کرده ‏اند، محشور مى‏ گردانیم پس آنان نگاه داشته مى ‏شوند تا همه به هم بپیوندند.»(نمل، آیه83) مفسرین شیعه با توجه به زنده شدن گروهی از انسان‌ها، این آیه را از آیات رجعت دانسته اند. بنا بر آیات قرآن در روز قیامت همه انسانها محشور خواهند شد: «وَ تَرَى الأَرْضَ بَارِزَةً وَ حَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا* وَ عُرِضُوا عَلَى رَبِّکَ صَفًّا لَقَدْ جِئْتُمُونَا کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّنْ نَجْعَلَ لَکُمْ مَوْعِدًا؛ و زمین را آشکار مى‏ بینى و آنان را گرد مى ‏آوریم و هیچ یک را فرو گذار نمى ‏کنیم و ایشان به صف بر پروردگارت عرضه مى‏ شوند[به آنها مى‏ فرماید:] به راستى همان گونه که نخستین بار شما را آفریدیم[باز] به سوى ما آمدید بلکه پنداشتید هرگز براى شما موعدى مقرر قرار نخواهیم داد.»(کهف، آیات48ـ47)

علاوه بر آیات قرآن، در روایات ائمه اطهار(ع) نیز از رجعت صحبت شده است. امام صادق(ع) روز رجعت را از ایام الله دانسته اند: «أَیَّامُ اللَّهِ ثَلاثَةٌ یَوْمُ یَقُومُ الْقَائِمُ وَ یَوْمُ الْکَرَّةِ وَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ؛ روزهای الهی سه تاست: روزی که قائم آل محمد(عج) قیام خواهدکرد، روز رجعت و روز قیامت.»(بحارالانوار، ج 53، ص63)

در مورد تعداد رجعت کنندگان و نام آنها روایت های مختلفی وجود دارد؛ مضمون مشترک همه روایات این است که رجعت عمومی نیست، تنها گروهی رجوع می‌کنند که ایمان خالص یا شرک خالص دارند.(ر.ک: بحار الانوار، ج 53، ص39) بعضی از انبیا، اولیا و صالحان و بعضی از کافران، منافقان و طاغیان در هنگام ظهور امام مهدی(عج) رجعت خواهند نمود. به بیان بهتر، گروهی از مؤمنان که در مسیر حیات معنوی خود با موانعی روبرو شده‌اند، خواهند آمد تا شاهد و ناظر حکومت جهانی حق و عدالت باشند و در بنای این حکومت شرکت نمایند؛ برای این که شرکت در تشکیل چنین حکومتی از بزرگترین افتخارات است و گروهی از منافقان و جباران سرسخت خواهند آمد تا مجازات‌ دنیوی خود را در این جهان ببینند، مانند مجازاتی که مترفین عاد و ثمود و... دیدند.

از جمله کسانی که همراه صالحان برای یاری حضرت ولی عصر(عج) رجعت خواهد نمود حضرت ابوالفضل(ع) میباشد. در زیارت نامهای که از امام صادق(ع) خطاب به ایشان نقل شده است میخوانیم: «أشْهدُ أنّک قُتِلْتَ مَظْلُوماً وَ أنّ اللّه مُنْجِزٌ لَکمْ مَا وَعَدَکم، ... إنِّی بِکمْ وَ بِإیابِکمْ مِنَ الْمُؤمِنِینَ...؛ شهادت می‌دهم که مظلومانه کشته شدی و این که خدا به وعده‌اش در مورد شما وفا خواهد کرد... من به شما و به رجعت شما ایمان دارم...»(مفاتیح الجنان، ص714) شیخ حرعاملی می نویسد: «کلمه «الإیاب» که در زیارت‌نامه آمده است، همان رجعت است که اشاره به رجعت امام حسین(ع) و شهدای کربلا دارد که با حضرت به شهادت نائل شده و اباالفضل العباس از جمله شهدا است.»(الایقاظ من الهجعه بالبرهان علی الرجعه، ج 1، ص293)