سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشتهای پراکنده

 

در آن خلوت که دل دریاست آنجا             همه سرچشمه ها آنجاست آنجا

نظامی

حافظ ار آب حیات ازلی می ­طلبی                     منبعش خاک در خلوت درویشان است

حافظ

یکی از توصیه ­های مهم عالمان ربانی، خلوت و خلوت نشینی است. آنان خلوت را وسیله­ ای برای دوری از معصیت و رهایی از فتنه­ ها و فراغت ذکر و فکر می ­دانند. خلوت، یاد خدا در تنهایی است که روح انسان را از امور دنیوی منقطع و او را مستعد عروج به عالم غیب می­نماید.

به گواهی تاریخ، بیشتر انبیا برای رسیدن به پیامبری مدتی را دور از مردم به ذکر و عبادت خداوند پرداخته ­اند. قرآن مجید خلوت گزینی حضرت ابراهیم(ع) را چنین گزارش می­ دهد: «قَالَ سَلامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیًّا* وَ أَعْتَزِلُکُمْ وَ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُو رَبِّی عَسَى أَلا أَکُونَ بِدُعَاءِ رَبِّی شَقِیًّا* فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ مَا یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ کُلا جَعَلْنَا نَبِیًّا* وَ وَهَبْنَا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنَا وَ جَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیًّا؛[حضرت ابراهیم(ع) به آزر] گفت: درود بر تو باد به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش مى‏ خواهم زیرا او همواره نسبت به من پرمهر بوده است و از شما و آنچه غیر از خدا مى‏ خوانید کناره مى ‏گیرم و پروردگارم را مى‏ خوانم؛ امیدوارم که در خواندن پروردگارم ناامید نباشم و چون از آنها و آنچه به جاى خدا مى ‏پرستیدند کناره گرفت اسحاق و یعقوب را به او عطا کردیم و همه را پیامبر گردانیدیم و از رحمت‏ خویش به آنان ارزانى داشتیم و ذکر خیر بلندى برایشان قرار دادیم.» (مریم، آیات50 ـ47)

خلوت نشینی حضرت موسی(ع) در میقات به مدت چهل شبانه­ روز، اصحاب کهف در غار، حضرت مریم(س) در بیت المقدس(مسجدالاقصی) و پیامبر اکرم(ص) در غار حراء، نمونه­ هایی از آنهاست. امروزه اولیاء الهی به تبعیت از انبیاء، ایامی را در خلوت به عبادت خدا اختصاص می ­دهند. در آموزه­ های دینی، خلوت گزینی با عناوین: چله ‌نشینی، اعتکاف، عزلت و ... از عوامل مهم در پرورش روح و تهذیب نفس شمرده شده است.

خلوت دل نیست جای صحبت اضداد                  دیو چو بیرون رود فرشته درآید

حافظ

ماییم در این خلوت، غرقه شده در رحمت            دستی صنما دستی، می‌زن که از این دستی

مولوی

در کنار خلوت گزینی و عزلت ظاهری، عزلت باطنی هم مطرح شده ­است؛ در عزلت باطنی انسان در ظاهر با مردم است اما باطن خود را از مردم دور نگه می ­دارد. امام علی(ع) فرمودند: «کن فی الناس و لاتکن معهم؛ در[بین] مردم باش اما با مردم مباش.»(مفتاح ‏السعادة فی‏ شرح نهج‏ البلاغة، ج 4، ص9)

هرگز وجود حاضر غایب شنیده ­ای        من درمیان جمع و دلم جای دیگراست

سعدی

خلوت گزینی غیر از رهبانیت است. در رهبانیت، راهب جامعه و تعهدات و مسئولیت­ های اجتماعی را جزء امور پست و مادی دنیایی می شمارد و از آنها به صومعه، دیر و دامن کوه پناه میی برد، اما زاهد حفظ سلامت و رعایت نظافت و برخورداری از همسر و فرزند را جزء وظیفه می­ شمارد. زاهد و راهب هر دو تارک دنیایند، اما دنیایی که زاهد آن را رها می کند سرگرم شدن به تنعم، تجمل، تمتعات و کمال مطلوب و نهایت آرزو دانستن این امور است. ولی دنیایی که راهب آن را ترک می کند کار، فعالیت، تعهد و مسئولیت اجتماعی است. لذا اسلام رهبانیت را نپذیرفته است.

در روایتی نقل شده است: «فرزند عثمان بن مظعون از دنیا رفت. عثمان بسیار غمگین شد تا آنجا که خانه‌اش را مسجد قرار داد و مشغول عبادت شد و هر کاری را جز عبادت ترک گفت. این خبر به رسول‌خدا(ص) رسید. او را احضار کرده فرمودند: «یا عثمان ان الله تبارک و تعالی لم یکتب علینا الرهبانیه انما رهبانیة امتی الجهاد فی سبیل الله؛ ای عثمان خداوند تبارک و تعالی رهبانیت را بر ما ننوشته است؛ رهبانیت امت من جهاد در راه خداست.»(وسائل الشیعه، ج2، ص895)

 

 


 

انسان موجودی اجتماعی است و به تنهایی نمی ­تواند از عهده زندگیِ دنیوی برآید؛ از این رو به ناچار به افرادی رو می­ آورد و بدین ترتیب پیوند اجتماعی میان افراد ایجاد گردیده و زندگی اجتماعی شکل می­ گیرد. «گفته شده انسان به آن جهت «انسان» نامیده شده است که آفرینش وی به گونه ­ای بوده که تنها با انس گرفتن با دیگران قوام می­ یابد. به همین جهت گفته شده است: «انسان مدنی بالطبع است»؛ یعنی انسان ­ها با همکاری هم پا برجا هستند و در توان فرد نیست که به تنهایی به تأمین همه نیازهای خویش بپردازد.»(المفردات فی غریب القرآن، ص94)

به جز خالق که از کل بی ­نیاز است               خلایق را به یکدیگر نیاز است

الهی قمشه ­ای

 

از نظر جامعه شناسی، فردی که از برقراری روابط اجتماعی با دیگران می­ گریزد، فرد غیر اجتماعی است. چنین افراد در جهت ایجاد رابطه با دیگران نمی ­کوشند و در برابر رویدادهای اجتماعی بی­ تفاوت هستند. درحالی ­ که از نظر اسلام بی­ توجهی به امور جامعه، انسان را از اسلام خارج می­   کند. رسول اکرم(ص) فرمودند: «مَنْ أَصْبَحَ و لایَهْتَمُّ بِأُمورِ الْمُسْلمینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ؛ هر کسی که شب را به صبح برساند و نسبت به امور مسلمانان اهتمام نورزد مسلمان نیست.» (اصول کافی، ج 2، ص163)

از سوی دیگر، یکی از احساسات مشترک انسان­ ها، احساس تنهایی است. همه انسان­ ها از تنهایی رنج می ­برند؛ با اندکی تأمل این احساس را در وجود خود  می ­یابیم. احساس تنهایی به نوبه خود به پنج نوع تقسیم می ­ شود:

ـ تنهایی فیزیکی: این تنهایی به اقتضای زمان و مکان است؛ مثلاً هنگامی که در منزل یا کتابخانه تنها باشیم، این تنهایی در همه جا ناراحت کننده نیست.

ـ تنهایی اخلاقی: فرد با توجه به خصوصیت­ های فردی، از دیگران فاصله می­ گیرد یا طرد می­ شود؛ مانند یک پیرمرد در جمع جوانان. اگر چه این احساس تنهایی ناراحت کننده می ­با­شد، ولی قابل تحمل است.

ـ تنهایی روحی: شخص فکر می­ کند شأن والایی دارد و مردم گرچه با او حشر و نشر دارند ولی او را درک نمی ­ کنند. این درد تنهایی، با یافتن انسانی هم رتبه و همدل، برطرف می ­شود. این احساس بیشتر در نوابغ و عرفا دیده می­ شود.

ـ تنهایی عاطفی: شخص احساس می ­کند دیگران او را خالصانه دوست ندارند و احساس و احترام مردم نسبت به او، یا به مقتضای آداب و رسوم اجتماعی است یا برای رفع نیازهای طرف مقابل.

ـ تنهایی مصیبتی: وقتی که شخص می ­بیند دیگران در مورد مشکلات، مصایب او فقط اظهار همدردی می­ کنند و کسی توان حل این مصایب را ندارد و یا نمی­ خواهد حل کند. به دنبال این احساس تنهایی، افسردگی پیش می ­آید.

در مجموع، نداشتن دوستان صمیمی و ارتباطات اجتماعی به طور معمول باعث ناراحتی می­ شود که آن را «احساس تنهایی» می ­نامند. این احساس انزوا انسان­ ها را غمگین نموده و سلامت عاطفی آنها را به خطر می ­ اندازد. افراد تنها حتی هنگامی که در آرامش به سر می ­برند، نسبت به افراد دیگر استرس بیشتری دارند. این وضعیت، کار دستگاه گردش خون را مختل می­ کند؛ در نتیجه عضلات قلب با شدت بیشتری منقبض شده و رگ­ها در معرض آسیب ناشی از فشار خون بالا قرار می­ گیرد و احساس خفگی به انسان دست می­ دهد.

البته این بحث زمانی مطرح است که انسان یار موافق و دوست خوب داشته باشد. اگر انسان مجبور باشد بین تنهایی و دوست نادان یکی را انتخاب کند، بی­ شک تنهایی، از همراهی دوست نادان بهتر است: چرا که نتیجه دوستی با انسان بد، شقاوت و بدبختی ابدی است هم چنانکه دوستی با افراد خوب، سعادت و خوشبختی دنیوی و اخروی انسان را تضمین می ­کند. رسول اکرم(ص) فرمودند: «اَلجَلیسُ الصّالِحُ خَیرٌ مِنَ الوَحدَةِ وَ الوَحدَةُ خَیرٌ مِن جَلیسِ السّوءِ؛ هم­نشین خوب، از تنهایى بهتر است و تنهایى از هم نشین بد بهتر است.»(امالى طوسى، ج1، ص535)

تا توانی می ­گریز از یار بد                     یار بد بدتر بود از مار بد

مار بد تنها تو را بر جان زند             یار بد بر جان و بر ایمان زند

سعدی

هست تنهائی به از یاران بد                نیک چون با بد نشیند بد شود

مولوی

 

 


 

در آن خلوت که دل دریاست آنجا             همه سرچشمه ها آنجاست آنجا

                                                                       نظامی

حافظ ار آب حیات ازلی می ­طلبی                     منبعش خاک در خلوت درویشان است

                                                                                                                                       حافظ

     یکی از توصیه ­های مهم عالمان ربانی، خلوت و خلوت نشینی است. آنان خلوت را وسیله­ ای برای دوری از معصیت و رهایی از فتنه­ ها و فراغت ذکر و فکر می ­دانند. خلوت، یاد خدا در تنهایی است که روح انسان را از امور دنیوی منقطع و او را مستعد عروج به عالم غیب می­نماید.

      به گواهی تاریخ، بیشتر انبیا برای رسیدن به پیامبری مدتی را دور از مردم به ذکر و عبادت خداوند پرداخته ­اند. قرآن مجید خلوت گزینی حضرت ابراهیم(ع) را چنین گزارش می­ دهد: «قَالَ سَلامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیًّا* وَ أَعْتَزِلُکُمْ وَ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُو رَبِّی عَسَى أَلا أَکُونَ بِدُعَاءِ رَبِّی شَقِیًّا* فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ مَا یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ کُلا جَعَلْنَا نَبِیًّا* وَ وَهَبْنَا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنَا وَ جَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیًّا؛[حضرت ابراهیم(ع) به آزر] گفت: درود بر تو باد به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش مى‏ خواهم زیرا او همواره نسبت به من پرمهر بوده است و از شما و آنچه غیر از خدا مى‏ خوانید کناره مى ‏گیرم و پروردگارم را مى‏ خوانم؛ امیدوارم که در خواندن پروردگارم ناامید نباشم و چون از آنها و آنچه به جاى خدا مى ‏پرستیدند کناره گرفت اسحاق و یعقوب را به او عطا کردیم و همه را پیامبر گردانیدیم و از رحمت‏ خویش به آنان ارزانى داشتیم و ذکر خیر بلندى برایشان قرار دادیم.» (مریم، آیات50 ـ47)

    خلوت نشینی حضرت موسی(ع) در میقات به مدت چهل شبانه­ روز، اصحاب کهف در غار، حضرت مریم(س) در بیت المقدس(مسجدالاقصی) و پیامبر اکرم(ص) در غار حراء، نمونه­ هایی از آنهاست. امروزه اولیاء الهی به تبعیت از انبیاء، ایامی را در خلوت به عبادت خدا اختصاص می ­دهند. در آموزه­ های دینی، خلوت گزینی با عناوین: چله ‌نشینی، اعتکاف، عزلت و ... از عوامل مهم در پرورش روح و تهذیب نفس شمرده شده است.

خلوت دل نیست جای صحبت اضداد                  دیو چو بیرون رود فرشته درآید

                                                            حافظ

ماییم در این خلوت، غرقه شده در رحمت            دستی صنما دستی، می‌زن که از این دستی

                                                               مولوی

       در کنار خلوت گزینی و عزلت ظاهری، عزلت باطنی هم مطرح شده ­است؛ در عزلت باطنی انسان در ظاهر با مردم است اما باطن خود را از مردم دور نگه می ­دارد. امام علی(ع) فرمودند: «کن فی الناس و لاتکن معهم؛ در[بین] مردم باش اما با مردم مباش.»(مفتاح ‏السعادة فی‏ شرح نهج‏ البلاغة، ج 4، ص9)

هرگز وجود حاضر غایب شنیده ­ای        من درمیان جمع و دلم جای دیگراست

                                                                      سعدی

     خلوت گزینی غیر از رهبانیت است. در رهبانیت، راهب جامعه و تعهدات و مسئولیت­ های اجتماعی را جزء امور پست و مادی دنیایی می شمارد و از آنها به صومعه، دیر و دامن کوه پناه میی برد، اما زاهد حفظ سلامت و رعایت نظافت و برخورداری از همسر و فرزند را جزء وظیفه می­ شمارد. زاهد و راهب هر دو تارک دنیایند، اما دنیایی که زاهد آن را رها می کند سرگرم شدن به تنعم، تجمل، تمتعات و کمال مطلوب و نهایت آرزو دانستن این امور است. ولی دنیایی که راهب آن را ترک می کند کار، فعالیت، تعهد و مسئولیت اجتماعی است. لذا اسلام رهبانیت را نپذیرفته است.

      در روایتی نقل شده است: «فرزند عثمان بن مظعون از دنیا رفت. عثمان بسیار غمگین شد تا آنجا که خانه‌اش را مسجد قرار داد و مشغول عبادت شد و هر کاری را جز عبادت ترک گفت. این خبر به رسول‌خدا(ص) رسید. او را احضار کرده فرمودند: «یا عثمان ان الله تبارک و تعالی لم یکتب علینا الرهبانیه انما رهبانیة امتی الجهاد فی سبیل الله؛ ای عثمان خداوند تبارک و تعالی رهبانیت را بر ما ننوشته است؛ رهبانیت امت من جهاد در راه خداست.»(وسائل الشیعه، ج2، ص895)