سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشتهای پراکنده

 

امام خمینی(ره) مردی از سلاله پاک پیامبر اکرم(ص) و پرورش­ یافته مکتب اسلام، انسانی وارسته و حکیم که چهارده قرن پس از بعثت پیامبر گرامی اسلام(ص) با اراده ­ای الهی و حمایت مردم، انقلابی را به پیروزی رساند.

اگر چه امام(ره) رهبر انقلاب اسلامی ایران بودند ولی حرکت انقلابی ایشان و نفوذ کلام آن عزیز سفر کرده در مرزهای ایران محدود نشد. معظم له(ره) فقط امام ما نبودند، به کل جهان تعلق داشتند و رهبر مستضعفان جهان نامیده شدند. شرکت میلیون ­ها نفر در تشیع پیکر مطهر ایشان نشان دهنده آن است که آن حضرت(ره) بر دل­ها حکومت می­ کردند. در مورد علت نفوذ امام در قلوب مردم نمی­ توان به یک مورد خاص تکیه کرد.

بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی              مقبول طبع مردم صاحب نظر شود

حافظ

اما می­ توان از ده ها علت، یکی را برجسته نمود. به نظر می ­رسد در کنار ده ها حسن معظم ­له(ره) صداقت ایشان از برجستگی خاصی برخوردار است. نفوذ امام در دلها به حدی بود که مردم بعد از نماز یک صدا از خدا می­ خواستند از عمرشان بکاهد و بر عمر امام اضافه کند. آن حضرت(ره) به منزله جان بودند در جسم ارادتمندان و مردم:

بت شکنی، بت شکنی، خمینی، خمینی                    رهبر و سردار منی خمینی، خمینی

ما همه سرباز توأیم خمینی، خمینی                    گوش به فرمان توأیم خمینی، خمینی

قلب منی، روح منی، خمینی، خمینی                 آیت حق، شب شکنی خمینی، خمینی...

شهید حمیدرضا نظام

به دنبال نطق تاریخی امام خمینی(ره) در عصر عاشورا سال 1383 هـ . ق(13 خرداد 1342) که همچون پتکی بر حکومت شاه فرود آمد. شاه فرمان خاموش کردن صدای قیام را صادر کرد. سحرگاه پانزده خرداد ـ بعد از دستگیری جمع زیادی از یاران امام(ره) ـ صدها کماندوی اعزامی از تهران، منزل حضرت امام(ره) را محاصره و ایشان را دستگیر و به تهران بردند.

خبر دستگیری امام به سرعت در شهر قم ومناطق اطراف پیچید. مردم با شعار«یا مرگ یا خمینی» به سوی منزل ایشان حرکت کردند. هنگامی که سیل جمعیت از حرم حضرت معصومه بیرون آمدند. نظامیان مردم را به رگبار بستند و حمام خون به راه انداختند.

صبحگاه پانزده خرداد خبر دستگیری رهبر انقلاب به تهران، مشهد، شیراز و دیگر شهرها رسید و وضعیتی مشابه قم پدید آورد. در تهران جمعیت انبوهی در حوالی بازار و مرکز شهر گرد آمده و با شعار «یا مرگ یا خمینی» به سوی کاخ شاه حرکت کردند. مأمورین نظامی و پلیس با تیراندازی‎ های گسترده و مستقیم بر قیام مردم فائق آمدند.

روز پانزده خرداد در تهران و قم حکومت نظامی برقرار شد اما علی ­رغم آن، روزهای بعد نیز تظاهرات وسیعی برپا بود که در هر مورد به درگیری خونین می انجامید. امام خمینی(ره) پس از نوزده روز حبس در زندان قصر به زندانی در پادگان نظامی عشرت آباد منتقل شدند.

پس از دستگیری امام خمینی(ره) اعتراضات گسترده‎ ای از سوی روحانیت و اقشار مختلف مردم در سراسر کشور آغاز و همه خواستار آزادی امام(ره) شدند. جمعی از علمای برجسته کشور به نشانه اعتراض به تهران هجرت کردند. خشم مردم از ادامه بازداشت امام(ره) رو به فزونی بود. در تاریخ یازده مرداد حضرت امام(ره) را از بازداشتگاه به منزلی تحت محاصره نیروهای امنیتی در منطقه داودیه تهران منتقل کردند. بعد از اجتماع مردم تهران در داودیه، امام(ره) تحت الحفظ به منزلی در محله قیطریه منتقل گردیدند. در شامگاه هجده فروردین 1343 هـ .ش امام خمینی(ره) ـ بدون اطلاع قبلی ـ آزاد و به قم انتقال یافتند.

رژیم شاه برای کاستن از محبوبیت حضرت امام(ره) دست به اقداماتی زد؛ از جمله دادن نسبت­ های ناروا مانند گرفتن پول از خوانین و... که هیچ کدام مانند تهمت نمایندگی ارتجاع سیاه نبود. روز شنبه هفده دی­ ماه 1356 هـ .ش، روزنامه اطلاعات مقاله‌ای با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به قلم نویسنده‌ ناشناس با اسم مستعار «احمد رشیدی مطلق» به چاپ رساند. در این مقاله، امام خمینی(ره) به عنوان «مردی ماجراجو، بی‌اعتقاد، وابسته و سرسپرده به مراکز استعماری و جاه‌طلب» معرفی شده بود.

منظور از «استعمار سرخ» مارکسیست‌های وابسته به شوروی و به ویژه نیروهای حزب توده بود و منظور از ارتجاع سیاه روحانیونی بودند که با اقدامات ضد دینی شاه مخالفت می ­کردند. اوج این مخالفت­ ها در اصلاحات ارضی و همه‌پرسی انقلاب سفید شاه بود.

قبل از این مقاله، شاه در سفری به قم که با بی توجهی روحانیون روبرو شده بود این عبارت را به کار برده بود: «یک عده نفهم و قشری که مغز آنها تکان نخورده، همیشه سنگ در راه ما می‌انداختند. زیرا مغز آنان قابل تکان خوردن نیست. ارتجاع سیاه اصلاً نمی‌فهمد و از هزار سال پیش تاکنون فکرش تکان نخورده؛ مفت‌خوری دیگر از بین رفته، در لوایح شش‌گانه برای همه فکر مناسبی شده. اما چه کسانی با این مسائل مخالفت می‌کنند؟ ارتجاع سیاه. مخربین سرخ تصمیم­شان روشن است و اتفاقاً کینه من نسبت به آن‌ها کمتر است. او علناً می‌گوید که من می‌خواهم مملکت را تحویل خارجی بدهم. دروغ و تزویر در کارش نیست. منظور من از ارتجاع سیاه همین‌ها بودند که چند روز پیش در تهران جمعیت کوچک و مضحکی از مشتی بازاری احمق ریشو در بازار راه انداختند که سر و صدا بکنند. سرمشق این عده بدبخت‌ها حکومت مصر است. عبدالناصری که حداقل پانزده هزار زندانی سیاسی دارد، خوب ملاحظه کنید منطق آقایان چیست. این‌ها صد برابر خائن‌تر از حزب توده هستند...»(تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج2، ص12)

شاه در کتاب «انقلاب سفید» دوباره این ادعای کینه توزانه خود را تکرار می‌کند: «... این غائله به تحریک عوامل ارتجاع توسط شخصی صورت گرفت که مدعی روحانیت بود... بلوای پانزدهم خرداد 42 بهترین نمونه اتحاد نامقدس دو جناح ارتجاع سیاه و قوای مخرب سرخ بود که با پول دسته‌ای از ملاکین که مشمول قانون اصلاحات ارضی شده بودند، انجام گرفت.»(ماهنامه الکترونیکی دوران، شماره 31، مقاله: بازتاب داخلی وخارجی قیام 15 خرداد)

امام(ره) در اواخر عمر مبارکشان در نامه ­ای به فرزندشان سیداحمد خمینی به این تهمت ­ها که بعدها به فرزندشان سرایت کرده است اشاره فرمودند: «... اکنون وقت آن است که وصیت و نصیحت پدرانه به احمد فرزند خود بکنم. پسرم، تو با آن که در هیچ شغلى از شغل­ هاى سران اسلامى ـ ایّدهم اللَّه تعالى ـ وارد نیستى، این سیلى‌هاى طاقت فرسا را که مى‌خورى براى آن است که فرزند منى و به حسب فرهنگ غرب و شرق باید من و هر کس به من نزدیک و به ویژه تو که از هر کس نزدیکترى مورد تهمت و آزار و افترا واقع شود. در حقیقت جرم تو این است که فرزند منى و این در نظر آنان کم جرمى نیست...»(صحیفه نور؛ ج‌20، ص436)

 

 


چهارده قرن بعد از بعثت رسول گرامی اسلام(ص) مردی از خمین برخاست و براساس تعالیم آن­ حضرت(ص) و با الهام از مکتب عاشورایی سبط اصغرش امام حسین(ع) نظام دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهی را سرنگون کرده و نظام جمهوری اسلامی را بر اساس رأی مردم پایه­ گذاری نمود. چون مرد عمل بود و به ‌گفته خود عمل می‌کرد و در این راه به غیر از رضایت خدا و عمل به وظیفه به هیچ چیز نمی ­اندیشید در بین مردم به چنان محبوبیتی رسید که میلیون­ها انسان ـ اعم از مسلمان و غیرمسلمان، ایرانی و غیر ایرانی ـ یک­ صدا می­ گفتند:

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار           از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزای

عشق و ارادت مردم به امام خمینی(ره) دو طرفه بوده است. امام، مردم را دوست می‌داشت و مردم هم امام را دوست می ­دارند. امام راحل(ره) همواره به مسئولان سفارش می‌کرد به مردم محروم و مستضعف خدمت کنند؛ مردم هم به هرچه امام(ره) می­ فرمود از جان و دل لبیک می ­گفتند. ایشان به عنوان یک رهبر و مرشد در وادی تعلیم و تربیت با روش خاص تربیتی موفق شدند جامعه‌ای را که قرن ­ها در خمودی و جهالت به سر برده بود پیشگام نهضت بزرگ دینی عصر حاضر نمایند.

عاملی که بیش از همه، مردم را ارادتمند امام می ­ساخت دیدگاه ­ها و بیانات ایشان بود از جمله: «اگر فقیهی یک مورد دیکتاتوری بکند از ولایت می‌افتد.»(صحیفه نور، ج9، سخنرانی30/6/58) و یا «اگر به من بگویید خدمتگزار بهتر از این است که بگویید رهبر، رهبری مطرح نیست. خدمتگزاری مطرح است. اسلام ما را موظف کرده است که خدمت بکنیم.»(همان، ج10، ص463)

با این شناخت، مردم امام خمینی(ره) را به عنوان منجی و پیشوا پذیرفتند و یک رابطه قلبی میان آنها و امام به وجودآمد. مردم باور کردند رهبری از عمق جان به دنبال عزت، استقلال و خودباوری ملت و بازگردان عظمت تمدنی ملت ایران است. در نتیجه این اعتقاد، جان و مال و فرزندان خود را در راه او تقدیم کردند و به این ایثار افتخار نمودند.

امام خمینی(ره) در روز بیستم جمادى الثانى1320 هـ . ق مطابق با 30 شهریور1281 هـ . ش دیده به جهان گشودند. حدود پنج ماه از ولادتشان مى­ گذشت که پدر بزرگوارشان آیه الله سیدمصطفى ­موسوى به شهادت رسیدند. بدین ترتیب امام خمینى(ره) از کودکى با رنج یتیمى آشنا و با مفهوم شهادت روبرو گردیدند. ایشان دوران کودکى و نوجوانى را تحت سرپرستى مادر و عمه ­اشان سپرى کردند. در سن 15 سالگى از نعمت وجود آن دو عزیز نیز محروم گردیدند .

تحصیلات مقدماتی را در خمین و اراک گذراندند. نوروز1300 هـ . ش برای ادامه تحصیل رهسپار حوزه علمیه قم گردیده و به سرعت مراحل تحصیلات علوم حوزوى را نزد اساتید حوزه قم طى کردند.

مبارزات ایشان از نوجوانى آغاز و باتوجه به اوضاع سیاسى و اجتماعى ایران و جوامع اسلامى در اشکال مختلف ادامه یافت. سال­های 1340 و 41 ماجراى انجمن­هاى ایالتى و ولایتى و تصویب لایحه کاپیتولاسیون مقدمه ­ای شد برای قیام سراسرى ملت ایران که در 15 خرداد سال 1342 به وقوع پیوست.

آن حضرت طى سال­ هاى طولانى در حوزه علمیه قم به تدریس فقه، اصول، فلسفه، عرفان و اخلاق اسلامى پرداختند. در حوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال معارف اهل بیت و فقه را در عالی­ترین سطوح تدریس کردند. در نجف براى نخستین بار مبانى نظرى حکومت اسلامى را در سلسله درس  ­هاى ولایت فقیه تبیین نمودند .

شهادت آیه الله حاج آقا مصطفى خمینى(فرزند امام) در آبان 1356 نقطه آغاز مرحله نهایی انقلاب اسلامی ایران بود که در روز22 بهمن 1357 به پیروزی رسید. معظم ­له پس از 11 سال تلاش بی وقفه در راستای تحقق اهداف بلند انقلاب اسلامی که با خون دل به ثمر رسانده بودند؛ در خرداد سال 1368 با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحى شاد و ضمیرى امیدوار به سوى جایگاه ابدى سفر کردند.

 

 


قصیده از قالب­ های شعر کلاسیک فارسی است. در این قالب شعری، بیت اول با مصراع‌های زوج هم‌قافیه است و با غزل در تعداد ابیات و موضوع شعر فرق دارد. تعداد ابیات قصیده از پانزده بیت بیشتر است و موضوع آن، اغلب مدح، رثا، وصف، پند و اندرز، شکوه و... است.

قصیده از شش بخش: مطلع، تغزّل (یا تشبیب و نسیب) تخلص، بخش اصلی، شریطه ( یا دعا) و مقطع تشکیل می­ شود. شاعر ابتدا برای آماده نمودن ذهن مخاطب و جهت درک بهتر مقصود وی، ابیاتی را در ذکر سجایای محبوب یا تعریف و توصیف مناظر طبیعی مانند بهار، پائیز، غروب، دشت و دمن می‌آورد که در واقع به منزله مقدمه و پیش درآمد قصیده است که اصطلاحاً به آن تشبیب یا نسیب هم می‌گویند و چون در غزل نیز این گونه است به این مقدمه تغزّل هم گفته می‌شود. پس از تشبیب، شاعر با بیانی لطیف و تخیلی قوی به اصل مقصود خود می‌پردازد این بیت ـ که در آن گریز به مقصود اصلی صورت می‌گیرد ـ تخلص ‌نامیده می شود. بعد از بیان مقصود اصلی، در انتهای قصیده ـ تحت شرایطی ـ دعایی به درگاه الهی عرضه می‌شود.

بهاریه شعری است که شاعران در استقبال از فصل بهار و فروردین می­ سرایند. ادبیات فارسی، سرشار از بهاریه ­هاست؛ بهاریه‌هایی از شاعران بزرگ از قبیل منوچهری، عطار، خاقانی، مولوی، حافظ، سعدی، ملک‌الشعرای بهار و... مضمون بهاریه ­ها در ابتدا ساده بود و به وصف گل و بوستان خلاصه می­ شد.

در شعر کهن، بهار اغلب به خاطر طراوت و خرمی ستوده می‌شود ولی در شعر معاصر علاوه بر آن، بار نمادین معنایی پیدا کرده است. در بهاریه­ های پس از مشروطه، مفاهیم سیاسی و اجتماعی نیز مطرح شده است که زمینه برای نمادپردازی‌های امروزی هموار گردیده ‌است. البته شاعران نیز با توجه به شرایط اجتماعی عصر خود مضمامین جدیدی را به آنها افزوده ­اند. در هر حال، یادی از قیامت طبیعت و اشاره به قدرت الهی در این رستاخیز عالم، از مضمامین ثابت اغلب بهاریه‌هاست.

آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب               با صد هزار زینت و آرایش عجیب

رودکی

آمد بهار خرم و آورد خرمى           وز فر نوبهار شد آراسته زمى

منوچهری

بهار آمد بهار آمد بهار مشکبار آمد                           نگار آمد نگار آمد نگار بردبار آمد

مولوی

رسید موکب نوروز و چشم فتنه غنود               درود باد بر این موکب خجسته، درود

سعدی

بهار آمد گل و نسرین نیاورد               نسیمی بوی فروردین نیاورد

ابتهاج

باد نوروز وزیده است به کوه و صحرا       جامه عید بپوشند، چه شاه و چه گدا

امام خمینی(ره)

اگر چه پس از انقلاب اسلامی از تعداد بهاریه‌ها کاسته شد، اما مضامین جدیدی ـ مانند مهدویت ـ به آن وارد گردید. یکی از معروف‌ترین بهاریه‌های دوران انقلاب اسلامی را امام خمینی(ره) سروده ­اند. قصیده بهاریه انتظار، که در آغاز جوانی امام سروده شده است چهل و شش بیت دارد و در سبک خراسانی می ­باشد. امام خمینی(ره) این قصیده را در فاصله سال‌های 1309 تا 1324 هجری شمسی در عصر رهبری حضرت آیت‌الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی سروده ­اند. این قصیده هم تشبیب و تغزل دارد و هم حسن مطلع و حسن تخلص دارد. شریطه و دعا سیاسی هم در پایان قصیده بیانگر نگرش سیاسی ـ اجتماعی معظم له از دوران جوانی است. موضوع اصلی قصیده، مدح حضرت ولی‌عصر(عج) می­ باشد.

چند بیت آغازین قصیده

آمد بهار و بوستان شد رشک فردوس برین           گل­ها شکفته در چمن، چون روى یار نازنین

گسترده، باد جانفزا، فرش زمرد بى شمر           افشانده، ابر پرعطا بیرون ز حد، در ثمین

از ارغوان و یاسمن، طرف چمن شد پرنیان           وز اقحوان و نسترن، سطح دمن دیباى چین

از لادن و میمون رسد، هر لحظه بوى جانفزا           وز سورى و نعمان وزد، هر دم شمیم عنبرین

از سنبل و نرگس، جهان باشد به مانند جنان           وز سوسن و نسرین، زمین چون روضه خلد برین

از فرط لاله، بوستان گشته به از باغ ارم           وز فیض ژاله، گلستان رشک نگارستان چین

از قمرى و کبک و هزار، آید نواى ارغنون           وز سیره و کوکو و سار، آواز چنگ راستین...

 

 


   به استناد آیات 224 تا 227 سور? شعراء، شعر دینی، شعر ایمان، عمل، صداقت، ذکر و ستم ­ستیزی است و در برابر آن شعر فریب قرار دارد که مشخصه­ هایش عبارتند از: به دنبال کشیدن ره گم­ کردگان، سرکشیدن به هر سو و سرایی، پرگویی و عدم التزام به عمل: «وَالشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الغاوُون اَلَم تَرَ اَنَّهُم فی کُلِّ وادٍ یَهیموُنَ وَ اَنَّهُم یَقوُلوُنَ ما لا یَفعَلوُنَ اِلاَّ الَّذینَ آمَنوُا وَ عَمِلوُا الصّالِحاتِ وَ ذَکَروُا اللّهَ کَثیراً وَانتَصَروُا مِن بَعدِ ما ظَلَموُا وَسَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَموُا اَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبوُن؛ و شاعران را گمراهان پیروى مى کنند. آیا ندیده‏ اى که آنان در هر وادیى سرگردانند و آنانند که چیزهایى مى‏ گویند که انجام نمى‏ دهند. مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده و خدا را بسیار به یاد آورده و پس از آنکه مورد ستم قرار گرفته‏ اند یارى خواسته‏ اند و کسانى که ستم کرده‏ اند به زودى خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت.»

       شعر صداقت، ریشه در ایمان و تکیه بر عمل دارد. در این شعر، ذکر و عرفان توأم با حماسه است که این از ویژگی ­های تشیّع می ­باشد. اگر بخواهیم برجسته ­ترین مشخص? شعر شیعی را در یک عبارت بیان کنیم باید بگوییم: « شعر شیعی ، شعری است که در آن ، حماسه و عرفان ، دست در دست یکدیگر دارند».

       حضرت امام خمینی(ره) که درخشانترین چهر? تشیع در زمان ماست، باید این مشخصه در شعرش برجسته ­تر از شعر دیگران باشد. شخصیت باطنی و حقیقی امام آن نیست که ما از آن اطلاع داریم . امام بیش از آنکه یک فقیه یا یک فیلسوف باشد، یک عارف است. امام با عرفان انقلاب کرد چرا که حماس? امام هم جلوه­ ای از عرفان اوست. قیامی که امام با یک کلام کوتاه در سراسر گیتی پدید آورد و انسان ها را به حرکت درآورد، به یمن وجود ملکوتی و انفاس عرشی و شخصیت ماورایی آن حضرت بود، آن حضرت دلها را به سرانگشت عرفان و شهود و معنویت تکان داد و جهت بخشید و با ایجاد مقاومت از این طریق دشمن را به هراس انداخت.

      شعر امام (س) یکی از روشن­ ترین و مطمئن ­ترین مآخذ شناخت جهان­ بینی و جامعه ­نگری ایشان است. امام، از شعر به عنوان یک دریچ? صریح برای بیان حرف­ های دل خویش استفاده کرده­ اند. اکثر سروده­ های حضرت امام به ویژه غزل­ ها ضمن برخورداری از بُعد هنری قوی، از جنبه غنای علمی و مباحث عرفانی دارای ارزش و اعتبار فوق ‏العاده‏ ای است. بدیهی است که آن بزرگوار شاعر نبوده­ اند،  بلکه از شعر به عنوان وسیله برای اظهار و ابراز جلوه ‏های روح بلند و متعالی استفاده می­ کردند. شاید بتوان گفت که در شعر حضرت امام کفه مضمون بر بعد هنری می ‏چربد برخلاف شعرای عارف مسلک که جنبه هنری شعرشان، بعد عرفانی و مضمون آن را تحت ‏الشعاع قرار داده است.

        اگر از امام به شاعر تعبیر کنیم، نوعی تنزل رتبه ست‏ برای آن بزرگ. او مقصدش شعر و شاعری نبود بلکه شعر نیز جلوه ‏ای از جلوه‏ های روح بلند و متعالی او بود، شعر او به مثابه " ارحنا یا بلال" است.

     شعر امام نجوای عاشقانه روح هیجان زده و بی تابی است که در خلوت تنهایی با بکارگیری کلمات، راز دل دردمند را با محبوب باز گفته و با معبود به راز و نیاز پرداخته است. او قافیه ‏اندیش نبوده و به گفته مولانا هرگاه خون در درونش جوشش کرده از شعر بدان رنگی داده است. امام (رض) در باب شعرگویی خویش فرموده است: « باید بحق بگویم که نه در جوانی، که فصل شعر و شعور است و اکنون سپری شده و نه در فصل پیری، که آن را هم پشت ‏سر گذاشته ‏ام، و نه در حال ارذل‏ العمر، که اکنون با آن دست‏ به گریبانم، قدرت شعرگویی نداشتم."

     امام خمینی بر خلاف شاعران سنتی سرا ، بی ‏قافیه ‏اندیش، بدون تعمد و تکلف بوده و با سادگی خاص، هر آنچه را که از دل برخاسته بر زبان آورده و بر نوک خامه رانده و به روی کاغذ آورده است. لذا غزل های دیوان امام از این سادگی، حلاوت گرفته است. البته ناگفته نماند که صنایع گوناگونی که لازمه شعر است در دیوان حضرت امام بطور طبیعی و خالی از حالت تصنع بکار گرفته شده است.  

      بدور از هرگونه تعصب و جانبداری وقتی سیمای ملکوتی و عرفانی و ذو ابعاد امام خمینی (ره) را مورد مداقه قرار می‏ دهیم عرفان امام را بالاتر از عرفان شاعرانی چون حافظ  و مولوی و ... می‏ بینیم. مثلا باید به این نکته اشاره شود که اگرچه حافظ شجاعت های خاصی در موارد مختلف از خود نشان داده و مکتب عرفان را حال و هوای دیگری بخشیده است. ولی وجود امام (ره) مشحون از خصائص انسان به کمال رسیده است لیکن امام عملا با عرفانش همچون پیامبر (ص) امتی را آگاه و بیدار نمود، به آنها بینش داد، به قیام واداشت، انقلاب عظیم را شخصا رهبری کرد...

نمونه ای از شعر امام(ره):

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم              چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم

فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم                 همچو منصور خریدار سر دار شدم

غم دلدار فکنده است به جانم، شررى                که به جان آمدم و شهره بازار شدم

درِ میخانه گشایید به‌رویم، شب و روز                  که من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم

جامه زهد و ریا کَندم و بر تن کردم                     خرقه پیر خراباتى و هشیار شدم

واعظ شهر که از پند خود آزارم داد                      از دم رند مى‌آلوده مددکار شدم

بگذارید که از بتکده یادى بکنم                      من که با دست بت میکده بیدار شدم»

 

 


 

از غم دوست در این میکده فریاد کشم

‏‏دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم

‏‏داد و بیداد که در محفل مارندی نیست

‏‏که برش شکوه برم داد ز بیداد کشم

‏‏شادیم داد غمم داد و جفا داد و وفا

‏‏با صفا منت آن را که به من داد کشم

‏‏عاشقم عاشق روی تو نه چیز دگری

‏‏بار هجران و وصالت بدل شاد کشم

‏‏مردم از زندگی بی‌تو که با من  هستی

‏‏طرفه سری است که باید بر استاد کشم

‏‏سالها می‌گذرد حادثه‌ها می‌آید

‏‏انتظار فرج از نیمه خرداد کشم