سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشتهای پراکنده

مشهورترین آیه ‏ای که در قرآن کریم بحث نور را طرح کرده است آیه 35 سوره النور است که در آن، واژه نور پنج بار به کار رفته است و تفسیرهای مختلفی از آن آیه ارائه شده است. در این آیه بر خداوند، نور اطلاق شده است؛ یعنی ‏الله نور السموات و الارض در معنای آیه گفته‏ اند که خداوند به نفس خود ظاهر است و آنچه در آسمان ها و زمین است به واسطه او ظهور دارد.(ر.ک : تفسیر الصافی،ج3، ص343)

«چون وجود و هستی هر چیزی باعث ظهور آن چیز برای دیگران است، پس مصداق تام نور همان وجود است. از سوی دیگر چون موجودات امکانی وجودشان به ایجاد خدای تعالی است، پس خدای تعالی کامل‏ترین مصداق نور است؛ یعنی اوست که ظاهر بالذات و مظهر ماسوای خود است و هر موجودی به وسیله او ظهور می ‏یابد و موجود می ‏شود. پس خدای سبحان، نوری است که به وسیله او آسمان­ ها و زمین ظهور یافته ‏اند. سخن خداوند در آیه نور بر این مطلب دلالت دارد.»(المیزان، ج15، ص172)

خدا نور است یعنی حقیقتی است در ذات خود پیدا و پیداکننده و به این معنا دیگر هیچ چیزی در مقابل خدا نور نیست؛ یعنی همه نورها در مقابل خدا ظلمت‏ اند چون آن چیزی که در ذات خودش پیدا و پیداکننده است فقط خداست سایر اشیاء اگر پیدا و پیداکننده هستند در ذات خودشان تاریک هستند. خدا آنها را پیدا و پیدا کننده کرده است.(ر.ک: آشنایی با قرآن، ج4، ص101)

از امام رضا(ع)روایت شده است که فرمودند: «یهدی الله لنوره من یشاء به معنای یهدی الله لولایتنا من احبّ و من لم یجعل الله له‏ نورا فما له نور ای من لم یجعل الله له اماما فی الدنیا فما له فی الاخرة من نور ای امام یرشده و یتبعه الی الجنة؛ خداوند هر کس را بخواهد به نورش هدایت می­ کند؛ بدین معناست که خداوند هر کس را دوست داشته باشد، به ولایت ما هدایت می ­کند و هرکس که خداوند برای او نوری قرار ندهد پس برای او نوری وجود ندارد یعنی برای کسی که خداوند در دنیا برای او امامی قرار نداده است در آخرت هم برای او نوری نیست یعنی امامی که او را هدایت کند و به سوی بهشت ببرد.»(ر.ک: تأویل الآیات الظاهره فی فضائل العترة الطاهرة، ص358)

 

 


 

خلایق در تو حیرانند و جای حیرت است الحق              که مه را بر زمین بینند و مه بر آسمان باشد

مولوی

حیرت، یکی از وادی ­های عرفان و تصوف است؛ عطار آن را وادی ششم از هفت وادی(طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فنا) می داند. و آن حالت سرگشتگی ناگهانی است که به هنگام تأمل و تفکر برای سالک پیش می‌آید. اگر فهم را از مؤلفه‌های عقل بدانیم، حیرت نوعی از تردید و سرگشتگی است که با فهم‌ناپذیری همراه است. بنابر این حیران کسی است که راه را گم کرده و هیچ چیز نمی‌داند و حتی این ندانستن را نیز نمی‌داند. به بیان بهتر، عاشق است اما نمی‌داند عاشق کیست.

یکی از مقامات عالیه در عرفان اسلامی، حیرت است. حیرت با ورود بر قلب عارف، او را به خدا می‌رساند. چون ذات خدا حقیقتی لایتناهی است و در عقل محدود بشری جای نمی‌گیرد، عقل از درک حقیقت او و آنچه که مربوط به عالم غیب و ماوراءطبیعت است عاجز و حیران می ­ماند. بنابر این، وجود خداوند بزرگترین رازی است که عقل و کشف به فهم ذاتش پی نبرده­ اند و نخواهند برد و تا قیامت در حیرت و سرگردانی باقی خواهند ماند.

 

 


 

چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت           که یکدم از تو نظر برنمی­توان انداخت

سعدی

به حسن خلق توان کرد صید اهل نظر               به دام و دانه نگیرند مرغ دانا را

حافظ

حسن و زیبایی معشوق از اول مورد توجه شاعران بوده­ است. چون نمی­ توانستند زیبایی او را به تصویر کشند از تمثیل استفاده کرده­ اند. یار را به انسان زیبارویی تشبیه کرده ­اند که قامتی بلند مانند «سرو» دارد و این سرو، خرامان، روان، سیمتن، سیم ساق ... است. صورتی «روشن‌ و درخشان‌» دارد؛ مانند ماه‌. لبش مانند «لعل» است، شیرین دهن و شکر دهن؛ زلف بلندی دارد که مانند «کمند» عاشق را به دام می­ اندازد و موی پریشان و رهایش، آتش به جان عاشق می ­زند. مویی شکن بر شکن و تا حدی مجعد؛ چشم مستش شوخ، فتنه انگیز و خون­ریز است. ابروی کمانی مانند هلال ماه دارد و ...

خداوند زیباست ولی نه آن چنان که شاعران می گویند. زیباترین چیز، ذات خداوند متعال است، به همین جهت بهترین و زیباترین نعمت در بهشت که بهشتیان از آن شادمان می­ گردند، نگاه به وجه الله است و این بالاترین نعمت بهشتی است.

ذات خدا زیباست چنانکه حضرت علی(ع) فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ جَمِیلٌ یُحِبُّ الْجَمَالَ وَ یُحِبُّ أَنْ یَرَى أَثَرَ النِّعْمَةِ عَلَى عَبْدِهِ؛ خداوند جمیل است و جمال را دوست دارد و دوست دارد آثار نعمت خود را بر بنده‌‏اش ببیند.»( اصول کافی، ج6، ص438) و همه اسم ­های او نیکوست: «وَ لِلَّهِ الأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَ ذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی أَسْمَائِهِ سَیُجْزَوْنَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ؛ و نام­ هاى نیکو به خدا اختصاص دارد پس او را با آنها بخوانید و کسانى را که در مورد نام­ هاى او به کژى مى‏ گرایند رها کنید بزودی به [سزاى] آنچه انجام مى‏ دادند کیفر خواهند یافت.»(اعراف، آیه180)

به حسن خلق و وفا کس به یار ما نرسد                     تو را در این سخن انکار کار ما نرسد

اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده‌اند                   کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد

حافظ

 

 


 

زیبا روی سیمین تن کنایه از زیبایی محض و متعادل خداست؛ رنگ نقره ­ای معشوق، تداعی کننده جهان نورانی و سفید عرفانی و نورانیت خداوند می ­باشد. نوری که آسمان ­ها و زمین را منور کرده ­است؛ مانند نور چراغی که در چراغدان است: «أللَّهُ نُورُ السَّمَوَاتِ وَ الأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِى زُجَاجَهٍ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّىٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَهٍ مُّبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لاشَرْقِیَّهٍ وَ لاغَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِىءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى‏ نُورٍ یَهْدِى اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَآءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَىْ‏ءٍ عَلِیمٌ؛ خداوند، نور آسمان‏ ها و زمین است. مَثَل نور او همچون چراغدانى است که در آن چراغى باشد. آن چراغ در میان حبابى شیشه ‏اى، آن شیشه همچون ستاره‏ اى تابان و درخشان، چراغ از روغن درخت پر برکت زیتونى بر افروخته شده که نه شرقى است و نه غربى. [روغنش به قدرى صاف و شفّاف است] که بدون تماس آتش نزدیک است[شعله ‏ور شود و] روشنى دهد. نورى است بر فراز نور دیگر. هر کس را خداوند بخواهد به نور خویش هدایت می کند و خداوند براى مردم مَثَل‏ ها مى زند و به هر چیزى آگاه است.» (نور، آیه35)

« واژه نور برای هر چیزی که روشن و روشن کننده باشد وضع شده است. یعنی پیدا و پیدا کننده؛ نور حسی را از آن جهت نور می­ نامند که هم پیداست و هم پیدا کننده. هم خودش روشن است و هم اشیاء دیگر را روشن می کند. به علم هم نور گفته شده است؛ چون علم در ذات خودش روشنایی است و جهان را برای انسان روشن می ­کند. ولی مسلم است که نور علم از نوع نور برق و خورشید نیست. به عقل نیز نور گفته می شود . قرآن کریم به ایمان، نور اطلاق کرده است. مراد از نور ایمان، روشنایی قلب است. بدیهی است که نور ایمان از قبیل نور چراغ و خورشید و مانند آن نیست. ایمان یک حقیقت غیرجسمانی است که خاصیتش روشن­ کردن است. به انسان نوعی آگاهی می دهد.

وقتی نور را به این معنا گرفتیم یعنی حقیقت روشن و روشن کننده، به این معنا درست است که خداوند متعال را نور بدانیم. کلمه نور در دعاها و روایات از اسماء الهی ذکر شده است. در دعای کمیل آمده است «یانور یا قدوس» و در جمله دیگر از این دعا آمده است «و بنور وجهک الذی اضاءله کل شیء؛ تو را سوگند به نور چهره­ ات که همه چیز به آن روشن است.» اگر نور چهره تو و نور ذات تو نباشد همه چیز تاریک است. همه چیز در تاریکی عدم است. اگر نور ذات تو نباشد همه اشیاء در تاریکی ـ نیستی ـ هستند.»(مجموعه آثار شهید مطهری، ج26، ص461، نقل به مضمون)

 

 


     لقاءالله مشاهده جمال و زیبایی خدا از طریق مشاهده جلوه­ های او در مظاهر و موجودات عالم است. در فرازی از دعای سحر ماه مبارک رمضان آمده است: «اللهم انی اسالک من جمالک باجمله و کل جمالک جمیل اللهم انی اسالک بجمالک کله؛ خدایا! من زیباترین زیبایی­ات را از تو درخواست می کنم و همه زیبایی تو زیبا است، پس من همه زیبایی تو را درخواست می­کنم.»

   زیبایی ذات پاک خداوند در آفریده ­ها، کلمات، لطف و رحمت او ... جلوه ­گر شده است. البته دنیا به جهت محدودیت­ های ذاتی خود نمی ­تواند مظهر اکمل و اتمّ جمال جمیل الهی باشد و در عوالم دیگر که از سعة وجودی بیشتری برخوردارند، جمال دل ­آرای الهی با ظهور بیشتری برای مؤمنان جلوه ­گر خواهد شد. بعید نیست مؤمنان حقیقی در این دنیا بتوانند از مشاهدة جمال الهی بهره ­مند شوند اما بهره کامل آنها در آخرت است که بدون محدودیت ­های عالم ماده به مشاهده و لذت از جمال حضرت حق خواهند پرداخت.

      بیشترین لذت عارفان در دنیا از مشاهده جمال حضرت حق در جلوه ­های گوناگون او می ­باشد. از این رو رفتن به بهشت برای عارفان آن قدر جاذبه ندارد که دیدن جمال جمیل حق جذاب و اشتیاق آور است. به همین جهت خدای متعال لذات معنوی و جسمانی را در بهشت جمع نموده است و در آنجا مؤمنان را از لذت مشاهدة جمال الهی در کنار لذات دیگر، به اندازة ظرفیت آنها برخوردار خواهد ساخت.

تجلی کرد یارم تا که گیتی را بیاراید                 ولی چون نیک دیدم، خویشتن را خواست بنماید

به جز آئینه­ی رویش، نبیند روی نیکویش              که آن زیبنده صورت را جز این معنی نمی­ شاید

کدامین دیده را یارا، که بیند آن دل آرا را؟               جمال یار را دیدن، به چشم یار می­ باید

                                                                                             مفتقر

        دیدن یار و معشوق از آغاز مورد توجه انسان ­ها بوده است. این علاقه به دیدار باعث به وجود آمدن بحث ­هایی با عنوان لقاءالله گردیده است که در علم ­کلام و عرفان جایگاه خاصی دارد؛ معروف­ترین آنها درخواست حضرت موسی(ع) از خداست: «وَ لَمَّا جَاء مُوسَى لِمِیقَاتِنَا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَن تَرَانِی وَ لَکِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ موسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَ أَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ ... ؛ و چون موسى به وعده ­گاه آمد و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: پروردگارا خود را به من بنماى تا تو را تماشا کنم. خداوند فرمود: هرگز مرا نخواهى دید؛ لیکن به کوه نگاه کن پس اگر بر جاى خود قرار گرفت به زودى مرا خواهى دید. پس چون پروردگارش به کوه جلوه نمود آن را متلاشی ساخت و موسى مدهوش بر زمین افتاد و چون به­ خود آمد گفت: تو منزهى؛ به درگاهت توبه کردم و من اولین مومن هستم.»(اعراف، آیه143) این درخواست و پاسخ، مورد توجه شاعران قرار گرفته و هرکدام به نحوی آن را مطرح کرده ­اند:

گویم «ارنی» و زار گریم                      ترسم ز جواب «لن ترانی»

                                                                                                                                     عطار

به فلک برآ چو عیسی «ارنی» بگو چو موسی               که خدا تو را نگوید که خموش«لن ترانی»

                                                                                                                              مولوی

و یا چون موسی عمران در این راه                             بـرو تا بشنوی «انی انا الله»

تو را تا کوه هستی پیش باقی است                صدای لفظ «ارنی» «لن ترانی» است

                                                                                                                      محمود شبستری

هر یک از شاعران به نوعی درخواست دیدار یار داشته­ اند. یکی، دیدن معشوق را تنها آرزوی خود اعلام کرده ­است:

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی                      چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی؟!

به کسی جمال خود را ننموده ‏­ای و بینم                     همه جا به هر زبانی، بود از تو گفت و گویی!

                                                                                                                    فصیح الزمان شیرازی

دیگری، دیدن یار را مانند ابری می ­داند که در بیابان برای تشنه ­ای ببارد:

دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد                 ابری که در بیابان بر تشنه­ ای ببارد

                                                                                                                                          سعدی

و سومی گدایی در کوی یار را به پادشاهی ترجیح داده و آن را بالاترین سرمایه ودولت می­ نامد:

دانی که چیست دولت، دیدار یار دیدن      در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن

                                                                                                                                       حافظ

          در خواست دیدار خدا در دعاها هم وارد شده است همه حضرات معصومین(ع) در مناجات شعبانیه ضمن درخواست کمال انقطاع، از خدا خواسته ­اند تمام حجاب ­ها ـ حتی حجاب های نور ـ را پاره کند تا به دیدار آن محبوب مستور نایل شوند. البته خدا نیز بی­ میل نیست که عاشق دلباخته­ اش برای دیدن او بکوشد. خداى تعالى به داود(ع) وحى فرمود: «اى داود! هر کس محبوبى را دوست بدارد سخنش را باور کند و هر که از محبوبى خوشش آید کرده­ هاى او نیز در نظرش پسندیده آید و هر که به محبوبى اعتماد داشته باشد به او تکیه کند و هر که شیفته محبوبى باشد براى دیدن او بکوشد.»(بحارالانوار: ج67 ، ص23)