سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشتهای پراکنده

 

انسان برای زندگی در دنیا نیازهای گوناگونی دارد؛ نیازهایی مانند: هوا، غذا، خواب، مسکن، تفریح، رابطه با مردم، مهر، محبت و... بالاتر از اینها یک نیاز از جنس دیگری هم وجود دارد که نیاز واقعی انسان است: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ؛ اى مردم شما به خدا نیازمندید و خداست که بى ‏نیاز ستوده است.»(فاطر، آیه15) در بیان عارفان، نیاز به معنای اظهار تذلّل و افتقار از جانب عاشق در مقابل استغنا و بی ­نیازی معشوق است.

اکثر تفاسیر در ذیل این آیه به بیان معنای لغوی کلمة «فقراء» و «غنیّ» اکتفاء کرده‌اند. از این ‌رو، در این تفاسیر، کلمة فقراء به معنای «نیازمندان محض» و غنی به معنای «بی‌نیاز مطلق» مطرح شده است و به نوع استدلال و بیان مفهوم خاص در آیة شریفه اشاره‌ای نکرده ­اند. علاّمه طباطبائی در مورد فقر انسان و غنای خداوند می‌نویسند: «إِذ کَانَ الغِنَی وَ الفَقرُ وَ هُمَا الوُجدَانُ وَ الفُقدَانُ مُتَقَابِلَینِ لاَیَرتَفِعَانِ عَن مَوضُوعِهِمَا کَانَ لاَزِمُ القَصرِ السَّابِقِ قَصرَ آخَرٍ وَ هُوَ قَصرُهُم فِی الفَقرِ وَ قَصرُهُ تَعَالَی فِی الغِنَی فَلَیسَ لَهُم إِلاَّ الفَقرُ وَ لَیسَ لَهُ تَعَالَی إِلاَّ الغِنَی؛ چون فقر و غنا عبارت از فقدان (نداری) و وجدان(دارایی) است و این دو صفت، متقابل یکدیگرند که ممکن نیست موضوعی از هردو خالی باشد، لازمة انحصار فقر در انسان و غنی در خدا، انحصار دیگری است که آن عبارت از این است که انسان‌ها فقط منحصر در فقر (فقر محض) و خدا منحصر در غنی(غنای محض) است. ازاین‌رو، انسان‌ها به غیر از فقر چیزی ندارند و خدا غیر از غنی نیست.»(المیزان فی تفسیر القرآن، ج17، ص34)

 

 


 

گفتیم یکی از معجزات پیامبر اکرم(ص) معراج آن حضرت بود. در معراج یک جلسه پرسش و پاسخی بین خدا و پیامبر اکرم(ص) اتفاق افتاده و خداوند به سؤال پیامبر اکرم(ص) در مورد افضل اعمال که توکل بر خدا و راضی بودن به رضای خداست پاسخ داده و در نکمیل جواب به عوامل کسب محبوبیت اشاره فرمود بعد توضیح داده محبت خدا ذاتی است و تحت تآثیر اعمال مردم قرار نمی گیرد. خداوند فرمودند محبوبین درگاه الهی ویژه هایی دارند یک همه چیز را با چشم خدایی می بینند ...

ادامه بحث: وَ لَمْ یرْفَعُوا الْحَوَائِجَ إِلَی الْخَلْقِ بُطُونُهُمْ خَفِیفَةٌ مِنْ أَکلِ الْحَرَامِ

محبوبین خدا حاجات را خود را از دیگران نمی خواهند. اشاره شد که ما در بحث توحید ضعف اعتقادی داریم و خدا را کما هو حقه نشناخته ایم اگر بدانیم که : «... وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ؛ ... فرمانروایى آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است از آن خداست هر چه بخواهد مى ‏آفریند و خدا بر هر چیزى تواناست.» (سوره مائده، آیه17) و با اعتقاد بگوییم: « قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ؛ بگو بار خدایا تویى که فرمانفرمایى هر آن کس را که خواهى فرمانروایى بخشى و از هر که خواهى فرمانروایى را باز ستانى و هر که را خواهى عزت بخشى و هر که را خواهى خوار گردانى همه خوبیها به دست توست و تو بر هر چیز توانایى.»(سوره آل عمران ، آیه 26) ... وقتی رئیس جمهور میاد دو گونی نامه با خود نمی برد. ما حاجات خود را از خدا می خواهیم نه از رئیس جمهور

قران قصه های شنیدنی دارد بر خلاف ما که قصه می گوییم بچه بخوابد خداوند قصه می گوید ما را بیدار کند . از بین قصه های قرانی داستان حضرت موسی خیلی شنیدنی است:

فرعون دهها کودک را به قتل رساند تا حضرت موسی(ع) به دنیا نیاید.

گر نگهدار من آن است که من می دانم شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد

حضرت موسی(ع) در کاخ فرعون رشد یافت. یک روز بیرون از کاخ قدم می زد که یکی از بنی اسرائیل از او یاری خواست. موسی برای کنار زدن قبطی او را هل داد که از بد حادثه افتاد و مرد. دربایان دنبال موسی بودند که وی از مصر خارج شد. وی بدون توشه راه و سفر، با پای پیاده به سوی مَدْین روانه شد و چند روز بعد به آنجا رسید. در مَدْین، گروهی از مردم را در کنار چاهی دید که آب می‌کشیدند. در کنار آنها دو دختر را دید که دورتر از چاه ایستاده بودند. نزد آنها رفت و گفت: «چرا کنار ایستاده‌اید؟ چرا گوسفندهای خود را آب نمی‌دهید» دختران گفتند: « مردها بر سر چاه هستند» حضرت موسی(ع) با سطل سنگینی که چند نفر آن را می‌کشیدند، به تنهایی از آن چاه آب کشید و گوسفندهای ان دختران را آب داد.

حضرت موسی(ع) به زیر سایه‌ای رفت و به خدا گفت: «رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَی مِنْ خَیرٍ فَقِیرٌ؛ پروردگارا! هر خیر و نیکی به من برسانی، به آن نیازمندم.»

دختران سریع نزد پدر پیر خود که حضرت شعیب (ع) پیامبر بود، بازگشتند و ماجرا را تعریف کردند، شعیب یکی از دخترانش را نزد موسی (ع) فرستاد و گفت: «برو او را به خانه ما دعوت کن، تا مزد کارش را بدهم.» دختر در حالی‌که با نهایت حیا گام برمی‌داشت نزد او (ع) آمد و دعوت پدر را به او ابلاغ نمود.

موسی (ع) به سوی خانه شعیب حرکت کرد، در مسیر راه، دختر که برای راهنمایی، جلوتر حرکت می‌کرد، دربرابر باد قرار گرفت، باد لباسش را به بالا و پایین حرکت می‌داد، موسی (ع) به او گفت: «تو پشت سر من بیا، هرگاه از مسیر راه منحرف شدم، راهنمایی کن.»

به خانه رسیدند و بعد از شرح ماجرا، یکی از دختران شعیب (ع) گفت: «یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِی الأَمِینُ؛ ای پدر! او را استخدام کن، چرا که بهترین کسی را که می‌توانی استخدام کنی همان کسی است که نیرومند و امین باشد.»

شعیب گفت: «نیرومندی او از این جهت است که او به تنهایی با سطل بزرگ آب کشید، ولی امین بودن او را از کجا فهمیدی؟» دختر جواب داد: در مسیر راه به من گفت: پشت‌سر من بیا تا باد لباس تو را بالا نزند، و این دلیل عفّت و پاکی و امین بودن او است.

حضرت شعیب به حضرت موسی گفت: «من می‌خواهم یکی از این دو دخترم را به همسری تو درآورم» موسی حاجت خود را اعلام نکرد کلی گفت به هر خیری که نازل کنی محتاجم خداوند هم با کرامت خود سه حاجت موسی(اشتغال، ازدواج و مسکن) در یک لحظه برآورده ساخت.

از خدا خواست خداوند هم اجابت فرمود. البته خداوند کارهای خود را با اسباب انجام می دهد. آب دادن به دختران و پیشنهاد یکی از دختران و پیشنهاد حضرت شعیب وسیله شدند برای برآوردن حاجت موسی(ع) محبوبین حاجت خود را به در دیگران نمی برند.

نکته دوم: آنها به غذای خود توجه می کنند مواظب هستند لقمه حرام نخورند.

نیاز به غذا از جمله امور طبیعی انسان است. از دیدگاه اسلام، مال حرام اثرات سوئی بر جان، دل و خانواده انسان او می گذارد.

به تصرف غیر مجاز در اموال دیگران و کسب در آمد از طریق فروش اجناسی که خرید و فروش آن‌ها خلاف شرع مقدس است کسب مال حرام ‌گفته می شود و به آن خوردن مال حرام یا لقمه حرام می گوییم. مال حرام به سبب تاثیر شگرف منفی که در زندگی بشر دارد، یکی از مباحث مهم در فقه زندگی است. انسان مسلمان موظف است در آنچه به‌دست می‌آورد دقت نماید؛ چرا که هرچه به‌دست می‌آید و وارد زندگی انسان می‌گردد، با واسطه و یا بی‌واسطه، در غذای انسان وارد می‌شود و در درون شکم انسان جای می‌گیرد. وقتی لقمه حرام خورده شد هیچ عبادت و دعایی از انسان مورد قبول واقع نمی‌شود و او ناخواسته در سراشیبی سقوط قرار می‌گیرد.

در روز عاشورا وقتی که مردم به سخنان امام حسین (‌ع) گوش نمی دادند امام ‌فرمودند: «وای بر شما! چرا ساکت نمی‌شوید و سخن مرا گوش نمی‌کنید؛ در حالی که من شما را به راه هدایت دعوت می‌کنم؟ کسی که از من اطاعت کند، هدایت می‌شود و کسی که نافرمانی نماید، هلاک و کافر خواهد شد. شما مرا اطاعت نمی‌کنید، گوش به سخن من نمی‌دهید.» بعد حضرت در مورد علت آن می‌فرمای.د: «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَطُبِعَ عَلَی قُلُوبِکُمْ؛ [28]به تحقیق که شکم‌های شما از حرام پر شده و به قلب‌های شما مُهر (قساوت) زده شده است.»

بنابراین، از آیات و روایات استفاده می‌شود که اگر بخواهیم فرزندان سالم، متدیّن، خوش‌خلق و... داشته باشیم، ابتدا باید منبع اقتصادی نیازهای زندگی، حلال باشد و از لقمه‌ حرام پرهیز شود تا تعلیم و تربیت اثر گذار باشد.

یکی ازموضوعاتی که می شود تدبر کرد آیاتی است که در مورد خوردن و آشامیدن می باشد. همیشه کنار کلوا واشربوا مطلبی مطرح شده است: « یَا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلَالًا طَیِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ؛ اى مردم از آنچه در زمین است‏ حلال و پاکیزه را بخورید و از گامهاى شیطان پیروى مکنید که او دشمن آشکار شماست.»(سوره بقره، آیه168) و : « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَاشْکُرُوا لِلَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ؛ اى کسانى که ایمان آورده‏ اید از نعمتهاى پاکیزه‏ اى که روزى شما کرده‏ ایم بخورید و اگر تنها او را مى ‏پرستید خدا را شکر کنید.»(سوره بقره، آیه172) و همچنین: « وَهُوَ الَّذِی أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ وَغَیْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُکُلُهُ وَالزَّیْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَیْرَ مُتَشَابِهٍ کُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ؛ و اوست کسى که باغهایى با داربست و بدون داربست و خرمابن و کشتزار با میوه ‏هاى گوناگون آن و زیتون و انار شبیه به یکدیگر و غیر شبیه پدید آورد از میوه آن چون ثمر داد بخورید و حق [بینوایان از] آن را روز بهره‏ بردارى از آن بدهید و[لى] زیاده‏ روى مکنید که او اسرافکاران را دوست ندارد.»(سوره انعام، آیه141) و...