سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشتهای پراکنده

یکی از خصایل اخلاقی که ارزش و اهمیت فوق العاده ­ای دارد امانت داری1 است. این خصلت معنوی، در روح و روان انسان  های پاک سیرت وجود دارد و در گفتار و اعمال آنها دیده می ­شود. پیامبر اسلام(ص) سال‌ها پیش از بعثت، امین خوانده می‌شدند. امین به شخص مورد اعتمادی ‌گفته می ­شود که دیگران از خیانت نکردن او ایمن باشند. یکی از ویژگی‌های رسول خدا(ص) که باعث می‌شد او را امین بخوانند، امانت‌داری بود.2

با توجه به اینکه امانتداری از اصول اخلاق انسانی است و خداوند به آن سفارش نموده است، لازم است رهبران الهی بیش از دیگران به آن پایبند باشند، از این رو خداوند همه فرستادگان خود را به چنین زینتی آراسته است. به گواهی تاریخ، تمام انبیا و اولیاء الهی انسان­ های امین بوده ­اند. خداوند ضمن تبرئه تمام انبیا از خیانت3، به امانتداری حضرت نوح(ع)، حضرت موسی(ع)، حضرت هود(ع)، حضرت صالح(ع)، حضرت شعیب(ع)، حضرت لوط(ع) و حضرت یوسف(ع) اشاره نموده­ است.4 اولیاء الهی و اوصیای انبیا که در مکتب آنها رشد یافته ­اند نیز همه امین و صادق بوده­ اند.

در دیدگاه ادیان الهی ـ به ویژه اسلام ـ امانت داری از جایگاه والایی برخوردار است. خداوند یکی از علل رستگاری مؤمنان را امانتداری و پای بندی به عهد می­ داند5  و ضمن امر به سپردن امانت­ ها به صاحبش6 تأکید می­ کند که مسلمانان نباید به کسانی که آنها را امین دانسته ­اند خیانت کنند.7در تبعیت از قرآن مجید، پیامبراکرم(ص) و ائمه معصوم(ع) نیز مسلمانان را به امانتداری توصیه نموده اند.8

مولای متقیان حضرت علی(ع) به عنوان اولین شاگرد مکتب الهی رسول اکرم(ص) تمام درس­ های آن حضرت(ص) را آموخته و عمل نموده است. در امانتداری جانشین بلافصل پیامبر اکرم(ص) همین بس که رسول الله(ص) هنگام هجرت به مدینه امانت ­های مردم را به ایشان سپرده تا به دست صاحبانش برساند.9

روشن است که امانت فقط کالا و ثروت مادی نیست، انواع گوناگونی دارد؛ از اعضای بدن که امانتی است در اختیار انسان ­ها گرفته تا ارزان ترین کالا. به تعدادی از آنها اشاره می ­شود: اعضای بدن، استعدادها،10 دین اسلام، دانش، رازهای مردم، پست و مقام، اموال و دارایی اشخاص، بیت المال(اموال عمومی)، همسر و اولاد...

آن چنان که از کتب سیره و تاریخ استنباط می ­شود حضرت علی(ع) در همه عرصه­ های امانتداری گوی سبقت را از همه ربوده و و از همه امتحانات الهی موفق و سربلند خارج شده است11 الا یک امانت که متأسفانه حوادث بعد از رحلت رسول گرامی اسلام(ص) حضرت علی(ع) را در مقابل صاحب امانت شرمنده نمود. امانتی که حضرت علی(ع) نتوانست سالم به صاحبش برگرداند حضرت زهرا(س) بود.

در مورد امانت بودن حضرت(س) دو نکته را باید مورد توجه قرار داد:

اول اینکه ایشان مانند همه زنان که امانتی نزد شوهرانشان هستند نزد حضرت علی(ع) امانت بودند. واضح است دختران توسط پدر و مادر بزرگ شده و به عقد شوهرانشان درمی ­آیند و مردان مسئول نگهداری آنان به بهترین وجه هستند.

دوم اینکه پیامبر اکرم(ص) دوبار امانت بودن حضرت زهرا(س) را به حضرت علی(ع)  گوشزد نمودند:

الف ـ در زمان عقد؛ وقتی که پیامبر اکرم(ص) از میان انبوه خواستگاران دخترشان، گل سرسبد آفرینش را به عقد حضرت علی(ع) درآورند ایشان را ودیعه نامیدند. در شرح ماجرای ازدواج این دو بزرگوار آمده است: «... فلمّا وقفت بین یدیه کشف الرّداء عن وجهها حتّی رآها علی علیه السلام ثم أخذ بیدها فوضعها فی ید علی علیه السلام و قال بارک اللّه لک فی ابنة رسول اللّه، یا علی هذه ودیعتی عندک؛ یا علی نعم الزّوجة فاطمة و یا فاطمة نعم البعل علی انطلقا الی منزلکما...؛ هنگامی که فاطمه(س) در برابر رسول خدا(ص) ایستاد روبند را از روی او کنار زد تا علی(ع) او را ببیند سپس دست فاطمه را گرفت و در دست علی گذاشت و فرمود: ای علی! خداوند دختر پیامبر را بر تو مبارک کند. ای علی! این امانت من نزد توست. فاطمه چه خوب همسری است و ای فاطمه! علی چه خوب شوهری است. به سوی خانه­ تان بروید...»12

ب ـ در زمان رحلت؛ رسول گرامی اسلام(ص) در آخرین لحظات عمر مبارکشان، حضرت فاطمه(س) را ودیعه خدا و رسول معرفی کردند: «لَمَّا ثَقُلَ النَّبِیُّ وَ خِیفَ عَلَیْهِ الْمَوْتُ دَعَا بِعَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَیْنِ وَ أَخْرَجَ مَنْ فِی الْبَیْتِ وَ استَدنَى عَلِیّاً وَ أَخَذَ بِیَدِ فَاطِمَةَ ـ بَعْدَ بُکَاءِ الْجَمِیعِ ـ وَ وَضَعَهَا فِی یَدِ عَلِیٍّ وَ قَالَ: هَذِهِ وَدِیعَةُ اللَّهِ وَ وَدِیعَةُ رَسُولِهِ عِنْدَکَ فَاحْفَظْنِی فِیهَا فَإِنَّکَ الْفَاعِلُ. هَذِهِ وَ اللَّهِ سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ. هَذِهِ مَرْیَمُ الْکُبْرَى وَ اللهِ ‏ما بَلَغَتْ نَفْسِی هَذَا الْمَوْضِعَ حَتَّى سَأَلْتُ اللَّهَ لَهَا وَ لَکُمْ فَأَعْطَانِی. یَا عَلِیُّ أَنْفِذ مَا أَمَرَتکَ بِهِ فَاطِمَةُ فَقَدْ أَمَرْتُهَا بِأَشْیَاءَ أَمَرَنِی بِهَا جَبْرَائِیلُ وَ هِیَ الصَّادِقَةَ الصَّدُوقَةُ...؛ زمانی که پیامبر خدا(ص) در بستر بیماری بودند و بیم فوت آن حضرت(ص) وجود داشت علی(ع) و فاطمه(س) و حسن(ع) و حسین(ع) را صدا زد و دیگران را از خانه بیرون کرد. ایشان علی(ع) را نزد خود نشاندند ـ بعد از آنکه همگی، گریستند ـ دست فاطمه(س) را در دست علی(ع) نهادند و فرمودند: این امانت خدا و رسول خداست که باید حفظ کنی و تو قطعاً حفظ خواهی کرد. به خدا سوگند او سرور زنان عالم است. او مریم کبراست. به خدا سوگند تا به حال هرچه از خدا برای او و شما خواسته‌ام اجابت شده است. یا علی، هرچه فاطمه می‌گوید انجام بده که هم? آنها دستوراتی است که جبرئیل به آن امر فرمود. او همیشه بسیار راستگو است.»13

از زمان عقد حضرت زهرا(س) تا رحلت پیامبر اکرم(ص) یک دهه نگذشته بود که مولای متقیان علی(ع) مجبور شد امانت را به صاحبش برگرداند. امانتی که در زمان تحویل خیلی تغییر کرده بود؛ قد رعنایش خمیده، صورت زیبایش کبود، بازو شکسته و سینه زخمی. خدا می­ داند آن حضرت(ع) در زمان عودت امانت چه حالی داشت؛ اوج شرمندگی را در واژه واژه این سخنان می ­توان دید: «السَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ النَّازِلَةِ فِی جِوارِکَ وَ السَّرِیعَةِ اللَّحاقِ بِکَ، قَلَّ یا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی وَ رَقَّ عَنْها تَجَلُّدِی، إِلا أنَّ لِی فِی التَّأسِّی بِعَظِیمِ فُرْقَتِکَ وَ فادِحِ مُصِیبَتِکَ مَوْضِعَ تَعَزِّ، فَلَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودَةِ قَبْرِکَ وَ فاضَتْ بَیْنَ نَحْرِی وَ صَدْرِی نَفْسُکَ. إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ، فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَةُ. أمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ إِلَى أنْ یَخْتارَ اللَّهُ لِی دارَکَ الَّتِی أنْتَ بِها مُقِیمٌ وَ سَتُنَبِّئُکَ ابْنَتُکَ بِتَضافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِها، فَأحْفِها السُّؤالَ وَ اسْتَخْبِرْها الْحالَ؛ هذا وَ لَمْ یَطُلِ الْعَهْدُ وَ لَمْ یَخْلُ مِنْکَ الذِّکْرُ. وَالسَّلامُ عَلَیْکُمَا سَلامَ مُوَدِّعٍ لا قالٍ وَ لا سَئِمٍ، فَإنْ أنْصَرِفْ فَلا عَنْ مَلالَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلا عَنْ سُوءِ ظَنِّ بِما وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِینَ؛ سلام بر تو اى رسول خدا(ص)، سلامى از طرف من و دخترت که هم اکنون در جوارت فرود آمده و شتابان به شما رسیده است. اى پیامبر خدا، صبر و بردبارى من با از دست دادن فاطمه(ع) کم شده و توان خویشتندارى ندارم اما براى من که سختى جدایى تو را دیده و سنگینى مصیبت تو را کشیدم، شکیبایى ممکن است، این من بودم که با دست خود تو را در میان قبر نهادم و هنگام رحلت جان گرامى تو میان سینه و گردنم پرواز کرد. همه ما از خداییم و به خدا باز مى­ گردیم. پس امانتى که به من سپرده بودى برگردانده شد و به صاحبش رسید. از این پس اندوه من جاودانه و شبهایم، شب زنده دارى است، تا آن روز که خدا خانه زندگى تو را براى من برگزیند. به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امت تو چگونه در ستمکارى بر او اجتماع کردند، از فاطمه(ع) بپرس و احوال اندوهناک ما را از او خبر گیر، که هنوز روزگارى سپرى نشده و یاد تو فراموش نگشته است. سلام من به هر دوى شما، سلام وداع کننده ­اى که از روى ناخشنودى یا خسته دلى سلامى نمى­ کند، اگر از خدمت تو باز مى­ گردم از روى خستگى نیست و اگر در کنار قبرت مى ­نشینم از بدگمانى بدانچه خدا صابران را وعده داده نمى باشد.14«

پی ­نوشت

1 ـ امانت داری در لغت یعنی پاسداری، حفاظت، مواظبت، مراقبت، رازداری، نگهداری و... در اصطلاح سپردن چیزی به کسی است برای نگهداری یا دادن به شخص دیگری

2 ـ امین صفت مشبهه است به کسی گفته می­ شود که صفت امانت داری او ثابت بوده و سالیان سال هرگز از او ـ نسبت به مال، عرض و ناموس کسی ـ خیانت دیده نشده باشد و ضد آن، کلمه خائن اسم فاعل است و بر حدوث دلالت می­ کند و به کسی اطلاق می ­شود که به نوعی در مال، عرض و مقام کسی خیانت روا داشته باشد. به بیان ساده، اگر شخصی در تمام عمرش یک بار خیانت کرده باشد می ­توان به او خائن گفت ولی به کسی که یک بار امانتداری کند نمی­ توان کلمه امین را به کار برد.

رسول خدا(ص) در دوره جاهلیت و آغاز اسلام در امانتداری آن چنان مشهور بود که او را محمد امین می ­گفتند. امین یعنی کسی که مورد اطمینان و اعتماد مردم است و در امانت خیانت نمی­ کند. در مورد امانتداری رسول خدا(ص) گزارش‌های متعددی در منابع تاریخی گزارش شده است. از جمله این که وقتی پیامبر(ص) با سرمایه حضرت خدیجه(س) به تجارت پرداخت و با موفقیت از سفر تجاری برگشت، خدیجه(س) به او گفت: «یَا ابْنَ عَمّ! إنّی قَدْ رَغبْتُ فیکَ لِقَرَابَتِکَ وَ سِطَتِکَ فِی قَوْمِکَ وَ أَمَانَتِکَ وَ حُسْنِ خُلُقِکَ وَ صِدْقِ حَدِیثِکَ؛ ای پسر عمو، شیفتگی و اشتیاق من نسبت به تو، به خاطر خویشاوندی، بزرگواری و شرافت، امانت داری، خوش خلقی و راستگویی­ ات در میان مردم است.»(سیره ابن هشام، ج1، ص188) پس از آن بود که حضرت خدیجه(س) به پیامبر پیشنهاد ازدواج داد.

3 ـ آیه 161 سوره آل عمران: «وَ مَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَغُلَّ وَ مَنْ یَغْلُلْ یَأْتِ بِمَا غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ وَهُمْ لایُظْلَمُونَ؛ و هیچ پیامبرى را نسزد که خیانت ورزد و هر کس خیانت ورزد روز قیامت با آنچه در آن خیانت کرده بیاید، آنگاه به هر کس آنچه را که کسب کرده به طور کامل داده مى‏ شود و بر آنان ستم نمی­ شود.»همچنین امام صادق(ع) فرمودند: «إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَبْعَثْ نَبِیّاً إِلاَّ بِصِدْقِ اَلْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَةِ إِلَى اَلْبَرِّ وَ اَلْفَاجِرِ؛ خداوند هیچ پیامبری را جز به راستگویی و ادای امانت به نیکوکار و بدکار مبعوث نکرد.»(بحارالانوار، ج 11، ص67)

4 ـ ر.ک: آیات 124 تا 179 سوره شعراء. و آیه 54 سوره یوسف.

5 ـ خدااوند در آیات اولیه سوره مؤمنون چند خصلت و عمل را عامل رستگاری می­ داند که یکی از آنها امانتداری است: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ* قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ* الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خَاشِعُونَ* وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ* وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ* إِلا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ* فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْعَادُونَ* وَالَّذِینَ هُمْ لأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ* وَالَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ...؛ به نام خداوند بخشنده مهربان، به راستى که مؤمنان رستگار شدند. همانان که در نمازشان فروتنند وآنان که از بیهوده روی گردان هستند وآنان که زکات مى ‏پردازند و کسانى که پاکدامن هستند مگر در مورد همسرانشان یا کنیزانى که به دست آورده ‏اند که در این صورت بر آنان نکوهشى نیست. پس هر که فراتر از این جوید آنان از حد درگذرندگان می­ باشند وآنان که امانت ها و پیمان خود را رعایت مى کنند و آنان که بر نمازهایشان مواظبت مى ‏نمایند.»(مؤمنون، آیات 9ـ 1)

6 ـ آیه 58 سوره نساء: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَ إِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ سَمِیعًا بَصِیرًا؛ خدا به شما فرمان مى‏ دهد که امانت­ ها را به صاحبان آنها رد کنید و چون میان مردم داورى مى­ کنید به عدالت داورى کنید. در حقیقت نیکو چیزى است که خدا شما را به آن پند مى ‏دهد خدا شنواى بیناست.»

7 ـ آیه 283 سوره بقره: «وَإِنْ کُنْتُمْ عَلَى سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُوا کَاتِبًا فَرِهَانٌ مَقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُکُمْ بَعْضًا فَلْیُؤَدِّ الَّذِی اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ وَلْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لاتَکْتُمُوا الشَّهَادَةَ وَمَنْ یَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ؛ و اگر در سفر بودید و نویسنده ‏اى نیافتید وثیقه ‏اى بگیرید و اگر برخى از شما برخى دیگر را امین دانست‏، پس آن کس که امین شمرده شده‏، باید سپرده وى را باز پس دهد و باید از خداوند که پروردگار اوست‏، پروا کند. و شهادت را کتمان مکنید، و هر که آن را کتمان کند قلبش گناهکار است‏، و خداوند به آنچه انجام مى‏ دهید داناست‏.»

8 ـ سال هفتم هجری پیامبر(ص) همراه هزار و ششصد نفر سرباز برای فتح قلعه خیبر که در 32 فرسخی مدینه قرار داشت روانه شدند. مسلمانان در بیابان های اطراف خیبر مدتی ماندند و نتوانستند قلعه‌های خیبر را فتح کنند. از نظر غذائی در مضیقه سختی قرار داشتند به طوری که بر اثر شدت گرسنگی، از گوشت حیواناتی که مکروه بود، مانند گوشت قاطر و اسب استفاده می‌کردند. در این شرایط، چوپان سیاه چهره‌ای که گوسفندان یهودیان را می‌چراند، به حضور پیامبر(ص) آمد و مسلمان شد؛ سپس گفت: «این گوسفندان مال یهودیان است؛ آنها را در اختیار شما می‌گذارم.» پیامبر(ص)، با کمال صراحت در پاسخ او فرمودند: «این گوسفندها نزد تو امانت هستند و در آئین ما خیانت به امانت جایز نیست، بر تو لازم است که همه گوسفندان را به در قلعه ببری و به صاحبانشان بدهی. او فرمان پیامبر(ص) را اطاعت کرد و گوسفندان را به صاحبانشان رساند و به جبهه مسلمین بازگشت.(سیره ابن هشام، ج 3، ص344)

پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودند: «أَدِّ الأَمانَةَ اِلی مَنِ ائْتمَنَکَ وَ لا تَخُن مَن خانَکَ؛ اگر کسی تو را امین دانست و امانتی به تو سپرد آن را به او برگردان و اگر کسی به تو خیانت کرد تو به او خیانت مکن.»(شهاب‌الاخبار، ص326) آن حضرت(ص) همچنین فرمودند: «لَیسَ مِنّا مَن یُحَقِّرُ الأمانَةَ حَتّی یَستهلِکَها اِذا استُودِعَها؛ کسی که امانتی را که در دست او است اهمیت ندهد و سهل‌انگاری کند تا از دست برود، پیرو ما نیست.»(بحار الانوار، ج 75، ص172)

امیرالمؤمنین علی (ع)فرمودند: «لاتَخُن مَنِ ائْتَمَنَکَ و إنْ خانَکَ؛ به کسی که تو را امین دانسته خیانت مکن هرچند او به تو خیانت کرده باشد.»(تحف‌العقول، ص77) همچنین فرمودند: «ما أقبَحَ الخیانَةَ لِمَنِ ائْتَمَنَکَ؛ به راستی تا چه اندازه قباحت دارد کسی که تو را امین دانسته و امانت به تو سپرده نسبت به او خیانت کنی!»(همان، ص79)

امام زین‌العابدین(ع) فرمودند: «عَلَیکُم بِأداءِ الأمانَةِ فَوَالَّذی بَعَثَ مُحمداً (صَ) بِالحَقّ نَبیّاً لَو أنّ قاتِلَ أَبی اَلحُسینِ بنِ علّیٍ علیه‌السلام اِئْتَمَنَنی عَلَی السَّیف الّذی قَتلُه بِهِ لأَدَّیتُه اِلَیه؛ بر شما باد که امانت را (به صاحبانش) برگردانید. قَسم به آن کس که محمد(ص) را به حق به پیامبری فرستاد اگر قاتل پدرم امام حسین(ع) شمشیری که با آن پدرم را شهید کرد به من امانت می‌سپرد آن را به او مسترد می‌کردم!»(بحار الانوار، ج 75، ص114)

از امام محمدباقر(ع) نقل شده است: «علی حافَّتَیِ الصراطِ یومَ القیامة اَلرَّحِمُ وَ الأَمانَةُ، فَاِذا مرَّ عَلَیه الوَصولُ لِلرّحِمِ، اَلمُؤَدی لِلأمانَةِ لَمْ یُتَکَفّأْ بِه فی‌ النّار؛ در روز قیامت، رحم و امانت دو کناره پل صراط خواهند بود. کسی که (در دنیا) صله ارحام بسیار به جا آورده و امانت‌دار امین باشد از نگونساری در آتش جهنم مصون خواهد ماند.»(همان، ص116)

امام جعفرصادق(ع) می­ فرمایند: «لَو أَنّ قاتِلَ علیٍّ عَلیه‌السلامُ اِئْتَمَنَنی علَی الأمانةِ لَأَدیَّتُ اِلَیه!؛ اگر قاتل علی(ع) امانتی به من می‌سپرد حتماً آن را به او مسترد می‌کردم!»(همان، ص117)

9 ـ پیامبر اکرم(ص) اهتمام ویژه‌ای در امانت‌داری داشت و مردم، امانت‌های خود را به ایشان می‌سپردند. وقتی پیامبر(ص) مجبور به ترک مکه و هجرت مخفیانه به مدینه شد به امام علی(ع) سفارش کرد تنها زمانی از مکه به مدینه هجرت کند که امانت‌هایی را که مردم نزد پیامبر(ص) گذاشته بودند به صاحبانشان بازگرداند.(ر.ک: حیوة القلوب، ج 2، ص461)

10 ـ امام خمینی(ره) در این باره می ­نویسند: «... باید دانست که حق تبارک و تعالی تمام قوا و اعضای ظاهریه و باطنیه را به ما مرحمت فرموده و بسط نعمت و رحمت در مملکت ظاهر و باطن ما فرموده و در تحت قدرت ما تمام آنها پاک و پاکیزه و طاهر از قذارات صوریه و معنویه بودند و آن چه از عالم غیب برای ما نازل فرموده تمام آنها مطهر از آلایش بوده ­اند؛ پس اگر ما در وقت ملاقات آن ذات مقدس، آن امانات را بدون آلایشی به عالم طبیعت و قذارات ملک دنیا به او رد کردیم، امین در امانات بوده ­ایم والا خیانت­کار بوده ­ایم؛ از اسلام حقیقی خارج و از ملت رسول اکرم(ص) بیرون هستیم.»(چهل حدیث، ص479)

11 ـ به عنوان مثال در مورد بیت المال که امانت مردم در دست ایشان بود داستانی بدین صورت نقل شده است: «روزی عقیل برادر بزرگ امیرمؤمنان علی(ع) به حضور ایشان آمد و تقاضای مبلغی وام کرد و گفت: به کسی مقروض هستم و وقت ادای آن فرا رسیده است؛ می ‏خواهم قرض خود را ادا کنم. امام(ع) فرمودند: وام تو چقدر است؟ عقیل مبلغ وام را معین کرد. امام(ع) فرمودند: من این اندازه پول ندارم، صبر کن تا جیره ‏ام از بیت‏ المال به دستم برسد آن را در اختیار تو خواهم گذاشت. عقیل گفت: بیت ‏المال در اختیار توست، باز می‏گویی صبر کن تا جیره‏ام برسد، تازه جیره‏ تو مگر چقدر است؟ اگر همه‏ آن را به من بدهی، کفایت قرض مرا نمی‏کند. امام علی(ع) به عقیل فرمودند: پس بیا من و تو هر کدام شمشیری برداریم و به حیره (محلی نزدیک کوفه) برویم و به یکی از بازرگانان آنجا شبیخون بزنیم و اموالش را بگیریم. عقیل فریاد زد: وای! یعنی برویم دزدی کنیم؟ امام(ع) فرمود: اگر مال یک نفر را بدزدیم، بهتر از آن است که مال عموم را بدزدیم. بیت ‏المال، مال عموم مسلمین است، اگر از آن به عنوان منافع خصوصی، زیادتر از دیگران برداریم، از اموال عمومی، دزدی شده است.»(ر.ک: مناقب آل ابیطالب، ج 1، ص 376؛ بحار الانوار، ج 41، ص 113)

12 ـ بحارالأنوار، ج43، ص96 به نقل از امالی شیخ طوسی

13 ـ صراط المستقیم، ج2، ص92.

14 ـ نهج البلاغه(صبحی صالح و دشتی)، خطبه 202، نهج البلاغه(فیض الاسلام)، خطبه 193

 

 


 

یکی از خصایل اخلاقی که ارزش و اهمیت فوق العاده ­ای دارد امانت داری1 است. این خصلت معنوی، در روح و روان انسان  های پاک سیرت وجود دارد و در گفتار و اعمال آنها دیده می ­شود. پیامبر اسلام(ص) سال‌ها پیش از بعثت، امین خوانده می‌شدند. امین به شخص مورد اعتمادی ‌گفته می ­شود که دیگران از خیانت نکردن او ایمن باشند. یکی از ویژگی‌های رسول خدا(ص) که باعث می‌شد او را امین بخوانند، امانت‌داری بود.2

با توجه به اینکه امانتداری از اصول اخلاق انسانی است و خداوند به آن سفارش نموده است، لازم است رهبران الهی بیش از دیگران به آن پایبند باشند، از این رو خداوند همه فرستادگان خود را به چنین زینتی آراسته است. به گواهی تاریخ، تمام انبیا و اولیاء الهی انسان­ های امین بوده ­اند. خداوند ضمن تبرئه تمام انبیا از خیانت3، به امانتداری حضرت نوح(ع)، حضرت موسی(ع)، حضرت هود(ع)، حضرت صالح(ع)، حضرت شعیب(ع)، حضرت لوط(ع) و حضرت یوسف(ع) اشاره نموده­ است.4 اولیاء الهی و اوصیای انبیا که در مکتب آنها رشد یافته ­اند نیز همه امین و صادق بوده­ اند.

در دیدگاه ادیان الهی ـ به ویژه اسلام ـ امانت داری از جایگاه والایی برخوردار است. خداوند یکی از علل رستگاری مؤمنان را امانتداری و پای بندی به عهد می­ داند5  و ضمن امر به سپردن امانت­ ها به صاحبش6 تأکید می­ کند که مسلمانان نباید به کسانی که آنها را امین دانسته ­اند خیانت کنند.7در تبعیت از قرآن مجید، پیامبراکرم(ص) و ائمه معصوم(ع) نیز مسلمانان را به امانتداری توصیه نموده اند.8

مولای متقیان حضرت علی(ع) به عنوان اولین شاگرد مکتب الهی رسول اکرم(ص) تمام درس­ های آن حضرت(ص) را آموخته و عمل نموده است. در امانتداری جانشین بلافصل پیامبر اکرم(ص) همین بس که رسول الله(ص) هنگام هجرت به مدینه امانت ­های مردم را به ایشان سپرده تا به دست صاحبانش برساند.9

روشن است که امانت فقط کالا و ثروت مادی نیست، انواع گوناگونی دارد؛ از اعضای بدن که امانتی است در اختیار انسان ­ها گرفته تا ارزان ترین کالا. به تعدادی از آنها اشاره می ­شود: اعضای بدن، استعدادها،10 دین اسلام، دانش، رازهای مردم، پست و مقام، اموال و دارایی اشخاص، بیت المال(اموال عمومی)، همسر و اولاد...

آن چنان که از کتب سیره و تاریخ استنباط می ­شود حضرت علی(ع) در همه عرصه­ های امانتداری گوی سبقت را از همه ربوده و و از همه امتحانات الهی موفق و سربلند خارج شده است11 الا یک امانت که متأسفانه حوادث بعد از رحلت رسول گرامی اسلام(ص) حضرت علی(ع) را در مقابل صاحب امانت شرمنده نمود. امانتی که حضرت علی(ع) نتوانست سالم به صاحبش برگرداند حضرت زهرا(س) بود.

در مورد امانت بودن حضرت(س) دو نکته را باید مورد توجه قرار داد:

اول اینکه ایشان مانند همه زنان که امانتی نزد شوهرانشان هستند نزد حضرت علی(ع) امانت بودند. واضح است دختران توسط پدر و مادر بزرگ شده و به عقد شوهرانشان درمی ­آیند و مردان مسئول نگهداری آنان به بهترین وجه هستند.

دوم اینکه پیامبر اکرم(ص) دوبار امانت بودن حضرت زهرا(س) را به حضرت علی(ع)  گوشزد نمودند:

الف ـ در زمان عقد؛ وقتی که پیامبر اکرم(ص) از میان انبوه خواستگاران دخترشان، گل سرسبد آفرینش را به عقد حضرت علی(ع) درآورند ایشان را ودیعه نامیدند. در شرح ماجرای ازدواج این دو بزرگوار آمده است: «... فلمّا وقفت بین یدیه کشف الرّداء عن وجهها حتّی رآها علی علیه السلام ثم أخذ بیدها فوضعها فی ید علی علیه السلام و قال بارک اللّه لک فی ابنة رسول اللّه، یا علی هذه ودیعتی عندک؛ یا علی نعم الزّوجة فاطمة و یا فاطمة نعم البعل علی انطلقا الی منزلکما...؛ هنگامی که فاطمه(س) در برابر رسول خدا(ص) ایستاد روبند را از روی او کنار زد تا علی(ع) او را ببیند سپس دست فاطمه را گرفت و در دست علی گذاشت و فرمود: ای علی! خداوند دختر پیامبر را بر تو مبارک کند. ای علی! این امانت من نزد توست. فاطمه چه خوب همسری است و ای فاطمه! علی چه خوب شوهری است. به سوی خانه­ تان بروید...»12

ب ـ در زمان رحلت؛ رسول گرامی اسلام(ص) در آخرین لحظات عمر مبارکشان، حضرت فاطمه(س) را ودیعه خدا و رسول معرفی کردند: «لَمَّا ثَقُلَ النَّبِیُّ وَ خِیفَ عَلَیْهِ الْمَوْتُ دَعَا بِعَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَیْنِ وَ أَخْرَجَ مَنْ فِی الْبَیْتِ وَ استَدنَى عَلِیّاً وَ أَخَذَ بِیَدِ فَاطِمَةَ ـ بَعْدَ بُکَاءِ الْجَمِیعِ ـ وَ وَضَعَهَا فِی یَدِ عَلِیٍّ وَ قَالَ: هَذِهِ وَدِیعَةُ اللَّهِ وَ وَدِیعَةُ رَسُولِهِ عِنْدَکَ فَاحْفَظْنِی فِیهَا فَإِنَّکَ الْفَاعِلُ. هَذِهِ وَ اللَّهِ سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ. هَذِهِ مَرْیَمُ الْکُبْرَى وَ اللهِ ‏ما بَلَغَتْ نَفْسِی هَذَا الْمَوْضِعَ حَتَّى سَأَلْتُ اللَّهَ لَهَا وَ لَکُمْ فَأَعْطَانِی. یَا عَلِیُّ أَنْفِذ مَا أَمَرَتکَ بِهِ فَاطِمَةُ فَقَدْ أَمَرْتُهَا بِأَشْیَاءَ أَمَرَنِی بِهَا جَبْرَائِیلُ وَ هِیَ الصَّادِقَةَ الصَّدُوقَةُ...؛ زمانی که پیامبر خدا(ص) در بستر بیماری بودند و بیم فوت آن حضرت(ص) وجود داشت علی(ع) و فاطمه(س) و حسن(ع) و حسین(ع) را صدا زد و دیگران را از خانه بیرون کرد. ایشان علی(ع) را نزد خود نشاندند ـ بعد از آنکه همگی، گریستند ـ دست فاطمه(س) را در دست علی(ع) نهادند و فرمودند: این امانت خدا و رسول خداست که باید حفظ کنی و تو قطعاً حفظ خواهی کرد. به خدا سوگند او سرور زنان عالم است. او مریم کبراست. به خدا سوگند تا به حال هرچه از خدا برای او و شما خواسته‌ام اجابت شده است. یا علی، هرچه فاطمه می‌گوید انجام بده که هم? آنها دستوراتی است که جبرئیل به آن امر فرمود. او همیشه بسیار راستگو است.»13

از زمان عقد حضرت زهرا(س) تا رحلت پیامبر اکرم(ص) یک دهه نگذشته بود که مولای متقیان علی(ع) مجبور شد امانت را به صاحبش برگرداند. امانتی که در زمان تحویل خیلی تغییر کرده بود؛ قد رعنایش خمیده، صورت زیبایش کبود، بازو شکسته و سینه زخمی. خدا می­ داند آن حضرت(ع) در زمان عودت امانت چه حالی داشت؛ اوج شرمندگی را در واژه واژه این سخنان می ­توان دید: «السَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ النَّازِلَةِ فِی جِوارِکَ وَ السَّرِیعَةِ اللَّحاقِ بِکَ، قَلَّ یا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی وَ رَقَّ عَنْها تَجَلُّدِی، إِلا أنَّ لِی فِی التَّأسِّی بِعَظِیمِ فُرْقَتِکَ وَ فادِحِ مُصِیبَتِکَ مَوْضِعَ تَعَزِّ، فَلَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودَةِ قَبْرِکَ وَ فاضَتْ بَیْنَ نَحْرِی وَ صَدْرِی نَفْسُکَ. إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ، فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَةُ. أمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ إِلَى أنْ یَخْتارَ اللَّهُ لِی دارَکَ الَّتِی أنْتَ بِها مُقِیمٌ وَ سَتُنَبِّئُکَ ابْنَتُکَ بِتَضافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِها، فَأحْفِها السُّؤالَ وَ اسْتَخْبِرْها الْحالَ؛ هذا وَ لَمْ یَطُلِ الْعَهْدُ وَ لَمْ یَخْلُ مِنْکَ الذِّکْرُ. وَالسَّلامُ عَلَیْکُمَا سَلامَ مُوَدِّعٍ لا قالٍ وَ لا سَئِمٍ، فَإنْ أنْصَرِفْ فَلا عَنْ مَلالَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلا عَنْ سُوءِ ظَنِّ بِما وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِینَ؛ سلام بر تو اى رسول خدا(ص)، سلامى از طرف من و دخترت که هم اکنون در جوارت فرود آمده و شتابان به شما رسیده است. اى پیامبر خدا، صبر و بردبارى من با از دست دادن فاطمه(ع) کم شده و توان خویشتندارى ندارم اما براى من که سختى جدایى تو را دیده و سنگینى مصیبت تو را کشیدم، شکیبایى ممکن است، این من بودم که با دست خود تو را در میان قبر نهادم و هنگام رحلت جان گرامى تو میان سینه و گردنم پرواز کرد. همه ما از خداییم و به خدا باز مى­ گردیم. پس امانتى که به من سپرده بودى برگردانده شد و به صاحبش رسید. از این پس اندوه من جاودانه و شبهایم، شب زنده دارى است، تا آن روز که خدا خانه زندگى تو را براى من برگزیند. به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امت تو چگونه در ستمکارى بر او اجتماع کردند، از فاطمه(ع) بپرس و احوال اندوهناک ما را از او خبر گیر، که هنوز روزگارى سپرى نشده و یاد تو فراموش نگشته است. سلام من به هر دوى شما، سلام وداع کننده ­اى که از روى ناخشنودى یا خسته دلى سلامى نمى­ کند، اگر از خدمت تو باز مى­ گردم از روى خستگى نیست و اگر در کنار قبرت مى ­نشینم از بدگمانى بدانچه خدا صابران را وعده داده نمى باشد.14«

پی ­نوشت

1 ـ امانت داری در لغت یعنی پاسداری، حفاظت، مواظبت، مراقبت، رازداری، نگهداری و... در اصطلاح سپردن چیزی به کسی است برای نگهداری یا دادن به شخص دیگری

2 ـ امین صفت مشبهه است به کسی گفته می­ شود که صفت امانت داری او ثابت بوده و سالیان سال هرگز از او ـ نسبت به مال، عرض و ناموس کسی ـ خیانت دیده نشده باشد و ضد آن، کلمه خائن اسم فاعل است و بر حدوث دلالت می­ کند و به کسی اطلاق می ­شود که به نوعی در مال، عرض و مقام کسی خیانت روا داشته باشد. به بیان ساده، اگر شخصی در تمام عمرش یک بار خیانت کرده باشد می ­توان به او خائن گفت ولی به کسی که یک بار امانتداری کند نمی­ توان کلمه امین را به کار برد.

رسول خدا(ص) در دوره جاهلیت و آغاز اسلام در امانتداری آن چنان مشهور بود که او را محمد امین می ­گفتند. امین یعنی کسی که مورد اطمینان و اعتماد مردم است و در امانت خیانت نمی­ کند. در مورد امانتداری رسول خدا(ص) گزارش‌های متعددی در منابع تاریخی گزارش شده است. از جمله این که وقتی پیامبر(ص) با سرمایه حضرت خدیجه(س) به تجارت پرداخت و با موفقیت از سفر تجاری برگشت، خدیجه(س) به او گفت: «یَا ابْنَ عَمّ! إنّی قَدْ رَغبْتُ فیکَ لِقَرَابَتِکَ وَ سِطَتِکَ فِی قَوْمِکَ وَ أَمَانَتِکَ وَ حُسْنِ خُلُقِکَ وَ صِدْقِ حَدِیثِکَ؛ ای پسر عمو، شیفتگی و اشتیاق من نسبت به تو، به خاطر خویشاوندی، بزرگواری و شرافت، امانت داری، خوش خلقی و راستگویی­ ات در میان مردم است.»(سیره ابن هشام، ج1، ص188) پس از آن بود که حضرت خدیجه(س) به پیامبر پیشنهاد ازدواج داد.

3 ـ آیه 161 سوره آل عمران: «وَ مَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَغُلَّ وَ مَنْ یَغْلُلْ یَأْتِ بِمَا غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ وَهُمْ لایُظْلَمُونَ؛ و هیچ پیامبرى را نسزد که خیانت ورزد و هر کس خیانت ورزد روز قیامت با آنچه در آن خیانت کرده بیاید، آنگاه به هر کس آنچه را که کسب کرده به طور کامل داده مى‏ شود و بر آنان ستم نمی­ شود.»همچنین امام صادق(ع) فرمودند: «إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَبْعَثْ نَبِیّاً إِلاَّ بِصِدْقِ اَلْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَةِ إِلَى اَلْبَرِّ وَ اَلْفَاجِرِ؛ خداوند هیچ پیامبری را جز به راستگویی و ادای امانت به نیکوکار و بدکار مبعوث نکرد.»(بحارالانوار، ج 11، ص67)

4 ـ ر.ک: آیات 124 تا 179 سوره شعراء. و آیه 54 سوره یوسف.

5 ـ خدااوند در آیات اولیه سوره مؤمنون چند خصلت و عمل را عامل رستگاری می­ داند که یکی از آنها امانتداری است: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ* قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ* الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خَاشِعُونَ* وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ* وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ* إِلا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ* فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْعَادُونَ* وَالَّذِینَ هُمْ لأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ* وَالَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ...؛ به نام خداوند بخشنده مهربان، به راستى که مؤمنان رستگار شدند. همانان که در نمازشان فروتنند وآنان که از بیهوده روی گردان هستند وآنان که زکات مى ‏پردازند و کسانى که پاکدامن هستند مگر در مورد همسرانشان یا کنیزانى که به دست آورده ‏اند که در این صورت بر آنان نکوهشى نیست. پس هر که فراتر از این جوید آنان از حد درگذرندگان می­ باشند وآنان که امانت ها و پیمان خود را رعایت مى کنند و آنان که بر نمازهایشان مواظبت مى ‏نمایند.»(مؤمنون، آیات 9ـ 1)

6 ـ آیه 58 سوره نساء: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَ إِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ سَمِیعًا بَصِیرًا؛ خدا به شما فرمان مى‏ دهد که امانت­ ها را به صاحبان آنها رد کنید و چون میان مردم داورى مى­ کنید به عدالت داورى کنید. در حقیقت نیکو چیزى است که خدا شما را به آن پند مى ‏دهد خدا شنواى بیناست.»

7 ـ آیه 283 سوره بقره: «وَإِنْ کُنْتُمْ عَلَى سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُوا کَاتِبًا فَرِهَانٌ مَقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُکُمْ بَعْضًا فَلْیُؤَدِّ الَّذِی اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ وَلْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لاتَکْتُمُوا الشَّهَادَةَ وَمَنْ یَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ؛ و اگر در سفر بودید و نویسنده ‏اى نیافتید وثیقه ‏اى بگیرید و اگر برخى از شما برخى دیگر را امین دانست‏، پس آن کس که امین شمرده شده‏، باید سپرده وى را باز پس دهد و باید از خداوند که پروردگار اوست‏، پروا کند. و شهادت را کتمان مکنید، و هر که آن را کتمان کند قلبش گناهکار است‏، و خداوند به آنچه انجام مى‏ دهید داناست‏.»

8 ـ سال هفتم هجری پیامبر(ص) همراه هزار و ششصد نفر سرباز برای فتح قلعه خیبر که در 32 فرسخی مدینه قرار داشت روانه شدند. مسلمانان در بیابان های اطراف خیبر مدتی ماندند و نتوانستند قلعه‌های خیبر را فتح کنند. از نظر غذائی در مضیقه سختی قرار داشتند به طوری که بر اثر شدت گرسنگی، از گوشت حیواناتی که مکروه بود، مانند گوشت قاطر و اسب استفاده می‌کردند. در این شرایط، چوپان سیاه چهره‌ای که گوسفندان یهودیان را می‌چراند، به حضور پیامبر(ص) آمد و مسلمان شد؛ سپس گفت: «این گوسفندان مال یهودیان است؛ آنها را در اختیار شما می‌گذارم.» پیامبر(ص)، با کمال صراحت در پاسخ او فرمودند: «این گوسفندها نزد تو امانت هستند و در آئین ما خیانت به امانت جایز نیست، بر تو لازم است که همه گوسفندان را به در قلعه ببری و به صاحبانشان بدهی. او فرمان پیامبر(ص) را اطاعت کرد و گوسفندان را به صاحبانشان رساند و به جبهه مسلمین بازگشت.(سیره ابن هشام، ج 3، ص344)

پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودند: «أَدِّ الأَمانَةَ اِلی مَنِ ائْتمَنَکَ وَ لا تَخُن مَن خانَکَ؛ اگر کسی تو را امین دانست و امانتی به تو سپرد آن را به او برگردان و اگر کسی به تو خیانت کرد تو به او خیانت مکن.»(شهاب‌الاخبار، ص326) آن حضرت(ص) همچنین فرمودند: «لَیسَ مِنّا مَن یُحَقِّرُ الأمانَةَ حَتّی یَستهلِکَها اِذا استُودِعَها؛ کسی که امانتی را که در دست او است اهمیت ندهد و سهل‌انگاری کند تا از دست برود، پیرو ما نیست.»(بحار الانوار، ج 75، ص172)

امیرالمؤمنین علی (ع)فرمودند: «لاتَخُن مَنِ ائْتَمَنَکَ و إنْ خانَکَ؛ به کسی که تو را امین دانسته خیانت مکن هرچند او به تو خیانت کرده باشد.»(تحف‌العقول، ص77) همچنین فرمودند: «ما أقبَحَ الخیانَةَ لِمَنِ ائْتَمَنَکَ؛ به راستی تا چه اندازه قباحت دارد کسی که تو را امین دانسته و امانت به تو سپرده نسبت به او خیانت کنی!»(همان، ص79)

امام زین‌العابدین(ع) فرمودند: «عَلَیکُم بِأداءِ الأمانَةِ فَوَالَّذی بَعَثَ مُحمداً (صَ) بِالحَقّ نَبیّاً لَو أنّ قاتِلَ أَبی اَلحُسینِ بنِ علّیٍ علیه‌السلام اِئْتَمَنَنی عَلَی السَّیف الّذی قَتلُه بِهِ لأَدَّیتُه اِلَیه؛ بر شما باد که امانت را (به صاحبانش) برگردانید. قَسم به آن کس که محمد(ص) را به حق به پیامبری فرستاد اگر قاتل پدرم امام حسین(ع) شمشیری که با آن پدرم را شهید کرد به من امانت می‌سپرد آن را به او مسترد می‌کردم!»(بحار الانوار، ج 75، ص114)

از امام محمدباقر(ع) نقل شده است: «علی حافَّتَیِ الصراطِ یومَ القیامة اَلرَّحِمُ وَ الأَمانَةُ، فَاِذا مرَّ عَلَیه الوَصولُ لِلرّحِمِ، اَلمُؤَدی لِلأمانَةِ لَمْ یُتَکَفّأْ بِه فی‌ النّار؛ در روز قیامت، رحم و امانت دو کناره پل صراط خواهند بود. کسی که (در دنیا) صله ارحام بسیار به جا آورده و امانت‌دار امین باشد از نگونساری در آتش جهنم مصون خواهد ماند.»(همان، ص116)

امام جعفرصادق(ع) می­ فرمایند: «لَو أَنّ قاتِلَ علیٍّ عَلیه‌السلامُ اِئْتَمَنَنی علَی الأمانةِ لَأَدیَّتُ اِلَیه!؛ اگر قاتل علی(ع) امانتی به من می‌سپرد حتماً آن را به او مسترد می‌کردم!»(همان، ص117)

9 ـ پیامبر اکرم(ص) اهتمام ویژه‌ای در امانت‌داری داشت و مردم، امانت‌های خود را به ایشان می‌سپردند. وقتی پیامبر(ص) مجبور به ترک مکه و هجرت مخفیانه به مدینه شد به امام علی(ع) سفارش کرد تنها زمانی از مکه به مدینه هجرت کند که امانت‌هایی را که مردم نزد پیامبر(ص) گذاشته بودند به صاحبانشان بازگرداند.(ر.ک: حیوة القلوب، ج 2، ص461)

10 ـ امام خمینی(ره) در این باره می ­نویسند: «... باید دانست که حق تبارک و تعالی تمام قوا و اعضای ظاهریه و باطنیه را به ما مرحمت فرموده و بسط نعمت و رحمت در مملکت ظاهر و باطن ما فرموده و در تحت قدرت ما تمام آنها پاک و پاکیزه و طاهر از قذارات صوریه و معنویه بودند و آن چه از عالم غیب برای ما نازل فرموده تمام آنها مطهر از آلایش بوده ­اند؛ پس اگر ما در وقت ملاقات آن ذات مقدس، آن امانات را بدون آلایشی به عالم طبیعت و قذارات ملک دنیا به او رد کردیم، امین در امانات بوده ­ایم والا خیانت­کار بوده ­ایم؛ از اسلام حقیقی خارج و از ملت رسول اکرم(ص) بیرون هستیم.»(چهل حدیث، ص479)

11 ـ به عنوان مثال در مورد بیت المال که امانت مردم در دست ایشان بود داستانی بدین صورت نقل شده است: «روزی عقیل برادر بزرگ امیرمؤمنان علی(ع) به حضور ایشان آمد و تقاضای مبلغی وام کرد و گفت: به کسی مقروض هستم و وقت ادای آن فرا رسیده است؛ می ‏خواهم قرض خود را ادا کنم. امام(ع) فرمودند: وام تو چقدر است؟ عقیل مبلغ وام را معین کرد. امام(ع) فرمودند: من این اندازه پول ندارم، صبر کن تا جیره ‏ام از بیت‏ المال به دستم برسد آن را در اختیار تو خواهم گذاشت. عقیل گفت: بیت ‏المال در اختیار توست، باز می‏گویی صبر کن تا جیره‏ام برسد، تازه جیره‏ تو مگر چقدر است؟ اگر همه‏ آن را به من بدهی، کفایت قرض مرا نمی‏کند. امام علی(ع) به عقیل فرمودند: پس بیا من و تو هر کدام شمشیری برداریم و به حیره (محلی نزدیک کوفه) برویم و به یکی از بازرگانان آنجا شبیخون بزنیم و اموالش را بگیریم. عقیل فریاد زد: وای! یعنی برویم دزدی کنیم؟ امام(ع) فرمود: اگر مال یک نفر را بدزدیم، بهتر از آن است که مال عموم را بدزدیم. بیت ‏المال، مال عموم مسلمین است، اگر از آن به عنوان منافع خصوصی، زیادتر از دیگران برداریم، از اموال عمومی، دزدی شده است.»(ر.ک: مناقب آل ابیطالب، ج 1، ص 376؛ بحار الانوار، ج 41، ص 113)

12 ـ بحارالأنوار، ج43، ص96 به نقل از امالی شیخ طوسی

13 ـ صراط المستقیم، ج2، ص92.

14 ـ نهج البلاغه(صبحی صالح و دشتی)، خطبه 202، نهج البلاغه(فیض الاسلام)، خطبه 193

 

 


 

انسان­ ها حالات مختلف روحی دارند که حبّ و بغض از آن جمله­ اند؛ گاهی محبت بر دل انسان غلبه می ­ کند و گاهی بغض و کینه غالب می­ شود. ریشه بسیاری از کارهای انسان­ ها محبت یا عداوت است؛ البته کینه فقط یک حالت قلبی است، اگر نمود خارجی داشته باشد ‌«عداوت» گفته می­ شود.

بدیهی است کینه و کدورت‌ در طول زمان رشد می‌کند و تأثیر مخربی بر سلامت روحی و جسمی‌ انسان دارد. اگر مدام به وقایع گذشته فکر شود و بغض و کینه در دل ماندگار گردد، جسم‌ در وضعیت جنگ و گریز قرار می ­ گیر‌د. در این حالت هورمون‌هایی که آزاد می‌شود روی فشارخون‌ تأثیر می‌گذارد و تپش قلب‌ را بالا می‌برد؛ احتمال دارد انسان تا مرحله سکته پیش برود.

انسان‌ کینه‌جو همواره می­ خواهد از طرف مقابل انتقام بگیرد، بنابر این همیشه در عذاب است؛ غافل از اینکه کسی که بخواهد دیگری را بیازارد، ابتدا خود را آزار می ­دهد. تنها راه نجات از آسیب کینه، بخشیدن کسی است که به ما صدمه زده است. البته این کار سخت است ولی ناممکن نیست. باید به خود القاء کنیم که می­ خواهیم در گروه مومنان باشیم. یکی از ویژگی‌های مومنان، پرهیز از کینه‌توزی است. آنان همواره از خداوند می­ خواهند که کینه مومنان را در دل نداشته باشند: «وَ الَّذِینَ جَاؤوا مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ لإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالإِیمَانِ وَ لاتَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلّا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَئوفٌ رَحِیمٌ؛ و کسانى که بعد از آنان آمده ‏اند مى‏ گویند: پروردگارا بر ما و بر آن برادرانمان که در ایمان­آوردن بر ما پیشى گرفتند ببخشاى و در دلهایمان نسبت به کسانى که ایمان آورده ‏اند کینه‏ اى مگذار پروردگارا راستى که تو رئوف ومهربانى.»(حشر، آیه10)

کینه‌توزی و دشمنی، روح انسان را بیمار می‌کند؛ چنین انسان­ ها از تقرب به خدا و هم‌نشینی با عرشیان محروم می‌شوند. در مورد کینه و کینه ­توزی و آثار آن نکاتی باید مد نظر قرار بگیرد:

ـ کینه از وسوسه‌های شیطان است و از آن برای ایجاد تفرقه و دشمنی بین مومنین، استفاده می‌کند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الأَنْصَابُ وَ الأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ* إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَ الْبَغْضَاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ؛ اى کسانى که ایمان آورده ‏اید شراب و قمار و بت­ ها و تیرهاى قرعه پلید [و]از عمل شیطان هستند پس از آنها دورى کنید؛ باشد که رستگار شوید. همانا شیطان مى‏ خواهد با شراب و قمار میان شما دشمنى و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد پس آیا شما دست برمى دارید؟»(مائده، آیات91 ـ90)

ـ اغلب، دل­های بیمار، بغض و کینه را در خود نگه می­ دارند: «أَمْ حَسِبَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ­یُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ؛‌ آیا کسانی که در دل‌هایشان مرضی هست، پنداشتند که خدا هرگز کینه آنان را آشکار نخواهد کرد؟»(محمد، آیه29)

ـ کینه، عذاب و اندوه در پی دارد. امام علی(ع) می­ فرمایند: «اَلْحَقودُ مُعَذَّبُ النَّفْسِ، مُتَضاعَفُ لهَمِّ؛ کینه‌توز، روحش در عذاب و اندوهش دو برابر است.»(غررالحکم، ج 1، ص168)

ـ کینه در دل پنهان نمی‌ماند و مانند بذر میوه پس از مدتی سربرمی ­آورد و فتنه­ای ایجاد می­ کند. در عرف مردم هم گفته می ­شود: فلانی در جامعه بذر کینه می ­پاشد باید منتظر نتیجه ماند.

ـ هر چند انتقام گرفتن پاسخ طبیعی انسان در برابر خطاهای دیگران است اما بخشیدن، یک فضیلت اخلاقی و شاهراه سلامت روانی است. بخشش، یک رابطه سودمند اجتماعی در روابط انسانی است.

 

 


 

تقوا در اصطلاح شرع، به خویشتن­دارى در برابر گناهان گفته می­ شود. تقوا یک نیروى بازدارنده ­ای است که به صورت ملکه نفسانی و نیروی درونی در وجود انسان به وجود می ­آید و او را در برابر طغیان شهوات و ارتکاب کارهای خلاف حفظ مى‏ کند. کمال تقوا آن است که علاوه بر دوری از گناهان و محرمات، از مشتبهات نیز اجتناب شود.

در آیات قرآن و احادیث معصومین(ع) تقوا، به عنوان بهترین توشه: «تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى؛ توشه برگیرید پس به درستی که بهترین توشه تقوا است.»(بقره، آیه197) بهترین لباس: «لِباسُ التَّقْوى‏ ذلِکَ خَیْر؛ لباس تقوا، بهترین لباس براى انسان است.»(اعراف، آیه26) دژ نیرومند: «اعلموا عباد اللَّه ان التقوى دارحصن عزیز؛ اى بندگان خدا بدانید که تقوا دژى غیرقابل نفوذ و مستحکم است.»(نهج البلاغه،خطبه157) مرکب ­راهوار: «ان التقوى مطایا ذلل، حمل علیها اهلها و اعطوا ازمتها، فاوردتهم الجنة؛ تقوا مانند مرکبى راهوار است که کنترل آن در دست صاحبی است که بر آن سوار است و او را تا بهشت پیش مى‏برد.»(همان، خطبه16) معرفی شده است.

باید توجه داشت که تقوا به معنی انزوا و گوشه ­گیرى نیست، بلکه باید در بطن جامعه حضور داشت و خود را از گناه حفظ کرد. بعضى از بزرگان، تقوا را به حالت کسى تشبیه کرده ‏اند که از یک سرزمین پر از خار عبور مى‏ کند، سعى دارد دامن خود را کاملا برچیند و با احتیاط گام بردارد مبادا نوک ­خارى در پایش بنشیند و یا دامنش را بگیرد .تقوا همچون واکسن ضد بیماری، فرد و جامعه را از گرفتاری به انواع مرض­ های اخلاقی و اجتماعی نگه ‌داشته و مردم را از بدبختی‌های خانمان سوز نجات می‌دهد

 

 

 


 

یکی از فضیلت ­های اخلاقی که دین مبین اسلام بر آن تأکید دارد صداقت است؛ حداقل مراتبی که می ­توان برای صداقت در نظر گرفت سه مرتبه می ­باشد:

صداقت در گفتار؛ راست­گویی و سخن خلاف واقع به زبان نیاوردن، که رسول­ اکرم(ص) فرمودند: «لایَسْتَقِیمُ إِیمَانُ عَبْدٍ حَتَّى یَسْتَقِیمَ قَلْبُهُ وَ لایَسْتَقِیمُ قَلْبُهُ حَتَّى یَسْتَقِیمَ لِسَانُهُ؛ ایمان بنده­ اى به درستى نمى ­گراید مگر اینکه قلبش درست شود و قلبش درست نمى ­شود مگر زمانی که زبانش درست شود.»(مستدرک الوسائل، ج9، ص31)

صداقت در رفتار؛ یکسان بودن گفتار با عمل که خداوند متعال، کسانی را که بین گفتار و رفتار آنها هماهنگی نیست، به شدت نکوهش نموده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ ­تَقُولُونَ مَا لاتَفْعَلُونَ* کَبُرَ مَقْتًا عِنْدَاللَّهِ أَنْ ­تَقُولُوا مَا لاتَفْعَلُونَ؛ اى­ کسانى که ایمان آورده‏ اید چرا چیزى مى ‏گویید که انجام نمى ‏دهید؟ نزد خدا سخت ناپسند است که چیزى را بگویید و انجام ندهید.»(صف، آیات 3ـ2)

صداقت در پندار؛ در فرهنگ اسلام، نیت نقش مهمی دارد به طوری که خلوص نیت شرط صحت عبادات می ­باشد. رسول اکرم(ص) ­فرمودند: «إِنَّمَا الأَعْمَالُ بِالنِّیَّات؛ به درستی که ارزش کارهای انسان به نیت ­ها وابسته است.» (بحار الانوار، ج67 ، ص211)

بنده اگر در همه امور صادق باشد صدّیق نامیده مى ­شود و اگر در بعضى از امور صادق باشد، در این صورت فقط نسبت به آن امور صادق نامیده مى شود مثل صادق القول و صادق الوعد.

خداوند مؤمنان را هم زمان به تقوا و همراهی با صادقان فرامی ­خواند: «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ؛ ای مؤمنان، از خدا پروا داشته باشید و با راستان همگام گردید.»(توبه، آیه119) در آیه ­ای دیگر، اصل صداقت را تقوا می ­داند: « وَ الَّذِی جَاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُوْلَئِکَ هُمْ الْمُتَّقُونَ؛ کسی که صداقت با خود آورد و کسی که صداقت را باور کرد، آنان پرهیزکاران هستند.»(زمر، آیه33)