سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشتهای پراکنده

 

قنوت من به نماز و نیاز در این است             که عافِنا و قِنا شَرَّ ما قضیت لنا

خاقانی

کلید در دوزخ است آن نماز                که در چشم مردم گزاری دراز

سعدی

نماز در دین اسلام از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و هیچ عملی از اعمال دینی و افعال عبادی با آن قابل مقایسه نمی باشد. در روایات، نماز ستون دین معرفی شده است. پیامبراعظم(ص) فرمودند: «الصلوه عمود الدین ان قبلت قبل ماسواها و ان ردت رد ماسواها؛ نماز ستون دین است اگر مقبول افتد دیگر عبادات پذیرفته می­ شود و اگر مردود گردد عبادات و اعمال دیگر پذیرفته نمی‌شوند.»(‌وسایل الشیعه، ج3 ، ص22) در روایتی دیگر به نقل از آن حضرت(ص) آمده است: «أول ما یحاسب العبد الصلاه فإن قبلت قبل ماسواها و إن ردت رد ماسواها؛ اولین چیزی که[در روز محشر] از بندگان مورد محاسبه قرار می­ گیرد، نماز است؛ اگر قبول شود بقیه اعمال هم مورد قبول واقع می­ شود و اگر رد شود بقیه اعمال هم پذیرفته نخواهد شد.»(فلاح ‏السائل، ص127)

 

 


کلمه قلب به معنای نیرویی است که آدمی به وسیله آن تعقل می‌کند و حق را از باطل و مضر را از مفید و خیر را از شر تشخیص می‌دهد. قلب را به دلیل دگرگونی و تغییری که با اندیشه­ ها در آن به وجود می­ آید، قلب نامیده ­اند. گاهی در بین لغویان از قلب به عقل تعبیر شده است(لسان العرب، ج1، ص687) مانند قلب در آیه: «إنَّ فی ذلک لذکری لمَن کانَ لهُ قلبٌ أَو أَلقی السَّمع و هو شهیدٌ؛ به‌درستی که در این معنا تذکری است برای هر کس که فهم داشته باشد و گوش فرا دهد و حاضر باشد.»(ق، آیه 37) که در این آیه به معنای عقل گرفته شده است.

علامه طباطبایی می­ نویسند: «قلب چیزی است که انسان به وسیله آن تعقل می­ کند و در نتیجه حق و باطل و خیر و شر را از یکدیگر تمییز می دهد»(تفسیر المیزان، ج 18، ص356)

قرآن کریم سه مقوله ادراکات، عواطف و اعمال را به قلب نسبت داده است. این سه مقوله از نظر ایجاد، مترتب بر یکدیگرند؛ به نحوی که معرفت و ادراک باعث ایجاد مقولات عاطفی مثل خوف، رجاء و حبّ است و مقولات عاطفی یاد شده موجب ایجاد مقولات عملی همچون فرار از گناه و استغفار می­گردد.

واژه سلیم از سلم و سلامت به معناى دور بودن از آفات ظاهرى و باطنى است.(مفردات الفاظ قرآن کریم، ماده سلم) امام صادق(ع) فرمودند: «الْقَلْبُ السَّلِیمُ الَّذِی یلْقَى رَبَّهُ وَ لَیسَ فِیهِ أَحَدٌ سِوَاهُ؛ قلب سلیم، قلبى است که خدا را ملاقات می­ کند در حالى که هیچ کس جز او در آن نباشد»(اصول کافی، ج 2، ص16)

یکی از صفات اثباتی قلب در قرآن کریم، سلیم بودن است. قلبی پاک و بی آلایش که در قیامت ضامن سعادت و نیک­ روزی فرد خواهد بود. قلب پیامبران الهی چنین است: «و إِنَّ مِن شیعتهِ لإِبراهیم اِذ جاءَ ربَّهُ بقلبٍ سلیمٍ اِذ قالَ لأَبیهِ و قومهِ مَاذا تعبدونَ؛ و او از پیروان ابراهیم بود[به خاطر بیاور] هنگامى را که با قلب سلیم به پیشگاه پروردگارش آمد هنگامى که به پدر و قومش گفت: اینها چیست که مى ‏پرستید؟! »(صافات، آیات 85 ـ83)

براى اینکه قلب سلیم باشد، باید مورد مراقبت قرار گیرد و صادرات و واردات آن کنترل شود. یعنى همان طور که براى آب صافى مى‏ گذارند، تا آشغال وارد نشود، باید چشم و گوش به عنوان دو در ورودی قلب نگهبانی شود تا هر چیزی نتواند وارد قلب شود. اگر چشم، عبرت، پاکى و آیات را به قلب منتقل کند، قلب به سلامت مى ‏رسد و اگر شهوات و امور حرام را تحویل دهد قلب بیمار مى‏ شود.

آن چنان که از قرآن مجید استنباط می شود در روز قیامت تنها قلب سلیم به درد انسان می خورد: «یَومٌ لایَنفَعُ مالٌ وَ لابَنُون اِلا مَن اَتیَ الله بقَلبٍ سلیم؛ روزی که هیچ مال و فرزندی سود ندهد مگر کسی که دلی پاک به سوی خدا آورد.»(شعراء، آیات 89 ـ88)

 

 


 خواهش­گری، پایمردی، خواستاری، درخواست بخشش:

پشتم قوی به فضل خدای است و طاعتش                    تا در رسم مگر به رسول و شفاعتش

                                                                                          ناصرخسرو

فردا هم از شفاعت او کار آن سرای                    در حضرت کریم تعالی برآورم

                                                                                      خاقانی

    شفاعت از ماده «شفع» به معنای جفت شدن با چیزی است و در اصطلاح به حائل شدن برای رفع ضرر از کسی و یا رساندن منفعتی به او گفته می ­شود. به بیان دیگر، خواهش شخص آبرومندی از بزرگی برای عفو مجرمی یا افزایش پاداش خدمتگزاری شفاعت است. حقیقت مطلب این که، شخص متوسل به شفیع چون نمی­ تواند با اتکا به نیروی خود به اهدافش برسد نیروی خود را با نیروی شفیع گره زده و آن را دو چندان می­ کند تا به خواسته ­اش نائل شود. دین مبین اسلام با شرایطی شفاعت را پذیرفته است:

     الف ـ شفاعت مختص خداست: «أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ شُفَعَاءَ قُلْ أَوَ لَوْ کَانُوا لایَمْلِکُونَ شَیْئًا وَ لایَعْقِلُونَ* قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِیعًا لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ؛ آیا غیر از خدا شفاعت­گرانى براى خود گرفته­ اند؟ بگو: آیا هر چند اختیار چیزى را نداشته باشند و نیندیشند؟ بگو: شفاعت‏ یکسره از آن خداست. فرمانروایى آسمان ها و زمین خاص اوست.‏ سپس به سوى او باز گردانیده مى ‏شوید.»(زمر، آیات44ـ43) همچنین آیه: «وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لایَضُرُّهُمْ وَ لایَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هَؤُلاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لایَعْلَمُ فِی السَّمَاوَاتِ وَ لا فِی الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ؛ و به جاى خدا چیزهایى را مى­ پرستند که نه به آنان زیان مى ‏رساند و نه به آنان سود مى‏ دهد و مى‏ گویند اینها نزد خدا شفاعتگران ما هستند. بگو: آیا خدا را به چیزى که در آسمان ها و در زمین نمى ‏داند، آگاه مى ‏گردانید؟ او پاک و برتر است از آنچه [با وى] شریک مى ‏سازند.» (یونس، آیه18)

    ب ـ شفاعت به اذن خداست: «اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاتَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لانَوْمٌ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلا بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لایُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلا بِمَا شَاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لایَؤدُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ؛ خداست که معبودى جز او نیست. زنده و برپادارنده است. نه خوابى سبک او را فرو مى ‏گیرد و نه خوابى گران. آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است از آن اوست کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند آنچه در پیش روى آنان و آنچه در پشت‏ سرشان است مى ‏داند و به چیزى از علم او جز به آنچه بخواهد احاطه نمى ‏یابند. کرسى او آسمان ها و زمین را در بر گرفته و نگهدارى آنها بر او دشوار نیست و اوست والاى بزرگ.»(بقره، آیه255)

       بنابر این در مسأله شفاعت، رضایت خداوند نسبت به شفاعت شوندگان شرط است و فیض شفاعت نصیب هر کس نمی ­شود. به عنوان مثال شفاعت شامل حال کسانی که ­نماز نمی­ خوانند، زکات نمی­ دهند و روز قیامت را تکذیب می­ کنند نخواهد شد: «فِی جَنَّاتٍ یَتَسَألُونَ * عَنِ الْمُجْرِمِینَ * مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ * وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ * وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ * وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ * حَتَّی أَتَانَا الْیَقِینُ * فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ؛[بهشتیان] در بهشت از مجرمین سؤال می ‏کنند که چه کردید که اینک گرفتار عذاب دوزخ شدید؟[دوزخیان] می‏ گویند: ما از نمازگزاران نبودیم و با پرداخت زکات دستگیری از مسکینان نکردیم و همواره عمر خویش را با اهل باطل به بطالت گذراندیم و روز جزا و قیامت را دروغ می ‏پنداشتیم تا این که ناگاه مرگ گریبان ما را گرفت و برایمان یقین حاصل شد.[اما اینان باید بدانند که] با این وضع، شفاعت شافعان در روز رستاخیز هرگز شامل حال آنها نمی‏شود.» (مدّثر، آیات 48 ـ40)

 

 


ظلم، تعدی، آزار، زور، جبر:

ستم مَپْسند از من بر تن خویش                      ستم از خویش بر من نیز مَپْسند

                                                                              ناصرخسرو

دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت                بشکست عهد وز غم ما هیچ غم نداشت

                                                                                        حافظ

ما خاک شما شدیم، در خاک                             تخم ستم و جفا مکارید

                                                                                                       مولوی

      یکی از گناهانی که در ادیان الهی ـ به ویژه اسلام ـ  بسیار مذمت شده؛ ظلم و ستم است. خداوند در قرآن مجید، ضمن لعنت به ستمگران«الا لعْنة اللّه علی الظّالمین؛ آگاه باشید؛ لعنت خدا بر ستمگران باد.»(هود، آیه18) به آنها وعده عذاب دردناک داده است: «انّ الظّالمین لهم عذاب الیم؛ قطعاً برای ستمگران عذاب دردناکی هست»(ابراهیم، آیه22) همچنین تاکید فرموده است که عذرخواهی ستمکاران سودی بر آنها نخواهد داشت: «یَوْمَ لایَنْفَعُ الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّار؛ روز قیامت روزی است که عذرخواهی ظالمان سودی به حالشان نمی­ بخشد و لعنت خدا بر آنها و جایگاه بد نیز برای آنان است.»(غافر، آیه52)

     بنابر آموزه ­های دینی ظلم به سه دسته تقسیم شده است : ظلم به خدا، ظلم به خود و ظلم به مردم. ظلمی که به واسطه آن خداوند ظالم را رها نمی­ کند؛ ظلم و ستم به دیگران است. خداوند متعال از حق الناس نمی­ گذرد. خداوند در کمین ظالمان، است تا حق مظلومان را بستاند. در روایتی به نقل از امام باقر(ع) آمده است: «مَا یأْخُذُ الْمَظْلُومُ مِنْ دِینِ الظَّالِمِ أَکثَرُ مِمَّا یأْخُذُ الظَّالِمُ مِنْ دُنْیا الْمَظْلُومِ؛ آنچه مظلوم از دین ظالم می­ ستاند؛ بیشتر از آن است که ظالم از دنیای مظلوم می­ ستاند.»(بحارالانوار، ج‏72، ص311) یعنی در روز قیامت، کارهای نیک ظالم را به مظلوم می­ دهند و اگر کار نیکی نداشته باشد گناهان مظلوم را به حساب ظالم می نویسند.