سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشتهای پراکنده

 سردار شهید سپهبد قاسم سلیمانی در اسفند سال 1335هـجری شمسی در روستای قنات ملک شهرستان رابر، از توابع کرمان چشم به جهان گشود. قاسم دوران کودکی و نوجوانی خود را در کنار پدر به کار بنایی گذراند. شهید سلیمانی یکی دو سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، جذب نهضت امام خمینی(ره) گردید. ایشان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، کارمند سازمان آب بود؛ پس از انقلاب ضمن فعالیت در سازمان آب کرمان، به عضویتِ مجموعه‌ای به نام سپاه افتخاری درآمد.

      با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به این نهاد پیوست. وی، علی‌رغم آن‌که تا پیش از آن هیچ تجربه نظامی نداشت، به علت عملکرد خوبش به عنوان مربی انتخاب شد و در واحد آموزش، پادگان قدس کرمان مشغول بکار گردید. با شروع جنگ تحمیلی، چندین گردان از سپاهیان کرمان را آموزش ‌داده و به جبهه‌های جنوب اعزام نمود و کمی بعد، خود نیز به سوسنگرد اعزام گردید. در سال 1360، به فرماندهی لشکر 41 ثارالله منصوب شد تا پایان جنگ در جبهه حضور داشت. با پایان یافتن جنگ در سال 1367، لشکر به کرمان بازگشت و درگیر جنگ با اشرار و باندهای قاچاق مواد مخدر در مرزهای ایران و افغانستان شد.

      سردار قاسم سلیمانی در سال 1379 از طرف مقام معظم رهبری به فرماندهی سپاه قدس منصوب شدند. ایشان در ناآرامی‌های غرب آسیا معروف به بیداری اسلامی (به ویژه سوریه) نقش کلیدی ایفا کردند. او و یارانش که مدافعان حرم نام گرفتند در بیشتر عملیات­ ها حضور داشتند و از حرم اهل بیت(ع) و مردم بی ­گناه سوریه دفاع نمودند. پس از ظهور داعش در عراق و سوریه، با سازماندهی نیروهای مردمی، به مبارزه با این گروه پرداخت و پایان حکومت داعش را اعلام نمود.

       سردار سلیمانی در سال 1389 از طرف مقام معظم رهبری، درجه سرلشکری را دریافت کرد. فرماندهی کل قوا، در اسفند سال 1397 نشان ذوالفقار را به سردار قاسم سلیمانی اعطا کردند.

     صبح روز جمعه 13 دی 1398 در حمله موشکی پهبادهای آمریکایی به خودرو حامل فرماندهان مقاومت در فرودگاه بغداد، سردار قاسم سلیمانی به همراه ابومهدی المهندس و محافظین آنها به شهادت رسیدند. پیکر شهدا بعد از تشییع باشکوه در عراق به ایران آورده شد و پس از طواف حرم رضوی و تشییع در چند شهر و اقامه نماز در تهران توسط رهبر معظم انقلاب، به زادگاه آنها فرستاده شد. شهید سلیمانی در رابر کرمان و شهید المهندس در تهران به خاک سپرده ‌شدند.

 

 


حضرت زهرا(س) اولین شهید راه ولایت می­ باشند؛ در روزهای سخت تنهایی که یکصد هزار مسلمان حاضر در روز غدیر، صم و بکم تماشاگر ظلم اصحاب سقیفه بودند، حضرت زهرا(س) به همراه تعداد انگشت شماری از صحابه به دفاع از حریم ولایت برخاستند و تا آخرین نفس در این راه ثابت­ قدم ماندند. آن حضرت(س) خطاب به مولایشان، امیرمومنان می­ فرمایند: «روحی لروحک الفداء و نفسی لنفسک الوقاء؛ جانم فدای جان تو و نفس من نگاهبان نفس تو باد!»(الکوکب الدرّی، ج1، ص196)... در نهایت آن حضرت(س) با قرار گرفتن در بین در و دیوار جام شهادت را به سرکشیدند.

«مقاتل بن عطیه می‏ گوید: ابابکر بعد از آن که با تهدید و ترس و شمشیر از مردم بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهرا علیهما السلام فرستاد. عمر هیزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتش کشید، هنگامی که فاطمه زهرا علیهاالسلام پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمر آن چنان حضرت فاطمه علیهاالسلام را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ در به سینه حضرت فرو رفت و حضرت به[بستر] بیماری افتاد تا آن که از دنیا رفت.»(الامامة و الخلافة، ص160)

علامه مجلسی در بحارالانوار به نامه­ ای از عمر بن خطاب به معاویه اشاره می­ نماید که در آن می­ نویسد: «در حالی که او [حضرت زهرا] سینه خود را به درب چسبانده و خود را به پشت درب پوشانده بود با لگد محکم به درب خانه زدم و شنیدم فریادی کشید که گمان کردم شهر مدینه زیر و رو شده است...»(بحارالانوار، ج30، ص294)

 

 


در باره تعداد یاران امام حسین(ع) روایت ­های مختلفی وجود دارد؛ مسعودى تعداد آنها را ششصد نفر ـ پانصد سواره و صد پیاده ـ نقل کرده است.(مروج الذهب، ج3، ص70) عمار دهنى به نقل از امام باقر(ع) می­ گوید: که آنها  یکصد و چهل و پنج نفر ـ صد نفر پیاده و چهل و پنج نفر سواره ـ بوده ­اند.(تاریخ طبرى، ج5، ص389) حصین بن عبدالرحمن از سعد بن عبیده ـ که خود شاهد ماجرا بوده است ـ آنها را صد نفر اعلام کرده است.( همان ، ص393)

شیخ مفید(ارشاد، ص233)، ابوحنیفه دینورى(الاخبارالطوال، ص256)، یعقوبى(تاریخ یعقوبى، ج2، ص230) و خوارزمى(مقتل الحسین، ج2، ص4) قول هفتاد و دو نفر ـ سی و دو نفر سواره و چهل نفر پیاده ـ را برگزیده ­اند. راوى این نقل، ضحاک بن عبدالله مشرقى از لشکریان امام حسین(ع) است. او از امام(ع) اجازه خواست، تا هنگامى که مقاومت و جهادش ثمر دارد، بماند و وقتى دید مقاومتش بى اثر است برگردد؛ امام(ع) هم به او اجازه دادند. بر این اساس او روز عاشورا مردانه جنگید و در ساعت­هاى پایانى ـ قبل از اینکه حضرت سیدالشهدا(ع) به شهادت رسند ـ با اجازه ایشان از معرکه گریخت و جان سالم به در برد.

به نظر می ­رسد این نقل به واقعیت نزدیکتر است، هرچند نمى ­توان نقل­ هاى دیگر را به کلى رد کرد، زیرا مراحل سفر مختلف بوده­ است؛ چه بسا در مرحله ­اى تعداد یاران حضرت بیشتر و در مرحله دیگر کمتر بوده­ اند. در آغاز حرکت تعدادى با این فکر که امام حسین(ع) به کوفه خواهند رفت و حکومت یزیدیان را نابود کرده، قدرت را به دست مى­ گیرند و آنها هم در این راستا به نوایی مى­ رسند! به حضرت ملحق شدند و زمانی که اخبار نگران­ کننده از کوفه رسید، برگشتند. شاید در آغاز ششصد نفر بوده­ اند و به تدریج به یکصد و چهل و پنچ نفر و یکصد نفر رسیدند و در پایان آنان که تا آخرین لحظه ماندند و مقاومت کردند هفتاد و دو تن بوده ­اند.

آنان که در رکاب امام حسین(ع) به فیض شهادت رسیدند، جمعی از بنی هاشم بودند و جمعی از مردم مدینه که با آن حضرت(ع) آمده بودند، برخی در مکه و طول راه و برخی‏ هم از کوفه به ایشان پیوستند. کسانی هم در راه نهضت‏ حسینی، پیش از عاشورا شهید شدند که آنان نیز جزء اصحاب آن حضرت(ع) به شمار می‏ آیند.

یاران شهادت طلب و با وفای امام حسین(ع) نمونه بارز مؤمنان واقعی بودند. از خصوصیات آنان می توان به اطاعت محض و عاشقانه، هماهنگی کامل با رهبری، سازش ناپذیری، قاطعیت و عزم راسخ، آزادگی، دارای یقین، بصیر و ... اشاره نمود

 

 


 

از گیاهان بومی آسیا بوده و دو نوع است: یکی خودرو که در بیشه ­ها و کنار رودها می ­روید و دیگری پرورشی که در باغ­ ها پرورش داده می ­شود. اقسام زیادی دارد: لاله­ کوهی، لاله­ صحرایی، لاله­ نعمانی، شقایق، لاله سفید و ...

از تازه گل لاله که در باغ بخندد                  در باغ نکو گر نگری چشم شود آل

فرخی

در ادبیات فارسی، لاله مظهر شهید و کشته راه دوست است. برگ­های گل ­لاله بسیار شبیه قطره های خون است. اگر چه خود خونین رنگ و سرخ می ­باشد، ته گلبرگ­ های آن سیاه و داغدیده است، گویی که داغی بر دل دارد. «از خون جوانان وطن لاله دمیده » شعری است که در انقلاب اسلامی به شکل یک شعار درآمد. پیش از این شعرای متقدم لاله و گل­های سرخ رنگ را با خون شهدا تطبیق داده ­اند ازآن جمله:

در هر دشتی که لاله زاری بوده ست                 آن لاله ز خون شهریاری بوده ست

خیام

زمین سربه سر کشته و خسته بود              و گر لاله بر زعفران رسته بود

بیابان چو دریای خون شد درست               تو گفتی ز روی زمین لاله رست

فردوسی

گل لاله یکی از گل­های نمادین در ادبیات پس از انقلاب اسلامی می ­باشد. این گل نماد محبت و دوستی نیز است:

زحسرت لب شیرین هنوز می بینم      که لاله می ­دمد ازخون دیده فرهاد

حافظ

شقایق هم علاوه بر مفهوم امید و آرزو، نشانه تپیدن­های قلب است:

زندگی خالی نیست/  مهربانی هست سیب هست ایمان هست/ آری تا شقایق هست زندگی باید کرد

سهراب سپهری

از سوی دیگر شقایق رمزی از شهادت است؛ درفرهنگ قرآنی هم، شهادت آغاز زندگی جاوید است. زندگی جاودانه همراه با آمرزش گناهان، رزق در پیشگاه خداوند، ضایع نشدن عمل، مسرت و خوشحالی و ورود به رحمت الهی و رستگاری ...

 

 


 

شهید اسماعیل آسیابی کشکی در اول تیر 1347 در یک خانواده مستضعف و مذهبی در بخش کشکسرای مرند دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدائی را در دبستان رازی کشکسرای با موفقیت به اتمام رساند. سال اول دوره راهنمایی را در مدرسه راهنمایی شهید خلفی کشکسرای به پایان رساند ولی به علت مشکلات مالی از ادامه تحصیل باز ماند.

اسماعیل پس از ترک تحصیل به کار کشاورزی و شغل آزاد پرداخت و از این طریق در هزینه­ های زندگی به خانواده کمک نمود.

اسماعیل در انجام تکالیف دینی کوشا بود و به نماز و روزه اهمیت خاصی قائل بود. به اهل بیت(ع) علاقه وافری داشت و در مراسم مذهبی، به ویژه عزاداری امام حسین(ع) حضوری فعال داشت. خوش اخلاق و خوش برخورد بود. از فعالیت ­های ورزشی به فوتبال علاقه داشت.

با شروع نهضت امام خمینی(ره) اسماعیل به صف انقلابیون پیوست و با شرکت در تظاهرات و فعالیت­ های انقلابی دین خود را نسبت به انقلاب و اسلام ادا نمود.

در تاریخ10/18/ 1366 لباس مقدس سربازی پوشید و پس از گذراندن دوره دو ماهه آموزش نظامی، به لشکر 64 ارومیه معرفی و به منطقه پیرانشهر اعزام گردید. پس از نه ماه پاسداری از مرزهای کشور در مقابل دشمنان خارجی و درگیری با مزدوران داخلی آنها و ضدانقلاب، سرانجام در تاریخ 136/7/26 بر اثر انفجار مین در حین نگهبانی در منطقه پیرانشهر به فیض عظیم شهادت رسید.