سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشتهای پراکنده

 

صورت اقبال و ادبار جهان پوشیده نیست             آسمان یک صبح و شامی در وجود آورده است

بیدل دهلوی

یکی از ویژگی­ های دنیا تحولات و دگرگونی­ های آن است، اینکه روال زندگی در دنیا به یک شکل نمی­ باشد از محسنات دنیاست:

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نگشت       دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

حافظ

حضرت علی(ع) در باره روزگار می­ فرمایند: «الدَّهْرُ یوْمَانِ: یوْمٌ لَک وَ یوْمٌ عَلَیک فَإِذَا کانَ لَک فَلاتَبْطَرْ وَ إِذَا کانَ عَلَیک فَلاتَحْزَنْ فَبِکلَیهِمَا سَتُخْتَبَرُ؛ روزگار دو روز است: روزی موافق میل و رضایت توست و روزی هم موافق میل و رضایت تو نیست. اگر روزگارموافق میل تو بود، خوشحال و مغرور مشو و اگر مطابق میل تو نبود اندوهگین مباش؛ زیرا تو به هر دو حالت امتحان می ­شوی.»(بحار الانوار، ج75، ص44)

در روایات زیادی به اقبال و ادبار دنیا اشاره شده است. از جمله امام علی(ع) ‌فرمودند: «إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْیَا عَلَى أَحَدٍ أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَیْرِهِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِه؛ هنگامى که دنیا به کسى روى آورد نیکی‌هاى دیگران را به او عاریت می‌دهد و هنگامى که دنیا به کسى پشت کند نیکی‌هاى خودش را نیز از او می‌گیرد.»(نهج البلاغه، حکمت9)

آن حضرت(ع) در این سخن کوتاه به تغییر رفتار مردم در برابر کسانى که دنیا به آنها روى می ­کند یا پشت مى­ نماید اشاره کرده­ اند. این یک واقعیت است: هنگامى که انسانى در یک امری مشهور و معروف مى ­شود بسیارى از کارهاى خوب دیگران به او نسبت داده می ­شود و هنگامی که موقعیتش تغییر می­ کند کارهای خوبش هم انکار می ­شود. ابن ابى الحدید در شرح این جمله امام(ع) به داستان جعفر برمکی اشاره می­ کند: «جعفر برمکی در آن زمان که مورد قبول هارون الرشید بود و اسم و شهرتش در همه جا پیچید، هارون او را در کیاست، سخاوت، فصاحت و مانند آن از برترین هاى روزگار مى­ شمرد؛ در فصاحت برتر از قُسّ بن ساعده، در سیاست بالاتر از عمر بن خطاب و در زیبایى زیباتر از مصعب بن زبیر و در عفت پاکدامن­ تر از یوسف و... ـ در حالى که واقعاً چنین نبود ـ ولى هنگامى که نظر هارون درباره او تغییر کرد صفاتى را هم که داشت مورد انکار قرار داد.»(ر.ک: شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 18، ص18)

بدیهی است که افراد چاپلوس در زمان شهرت ـ براى نزدیک شدن به این افراد ـ دروغ­ هایی مى بافند و به آنها نسبت مى­ دهند و این سخنان دروغ زبان به زبان نقل مى­ شود و مردم باور مى­ کنند که واقعیتى در کار است، وقتی موقعیت آنها تغییر کرد حسودها که ـ در هنگام قدرت آنها ـ نمى­   توانستند چیزى بگویند وقتى که از قدرت افتادند تمام فضایل آنها را زیر سؤال مى ­برند؛ آدم عاقل که شاهد این برخورد دوگانه مردم است، نه اقبال دنیا را همیشگی می داند و نه ادبار آن را. بنابراین؛ نه از اقبال دنیا خوشحال می ­شود و نه از ادبار آن محزون می­ گردد.

غره مشو به دولت و اقبال روزگار          زیرا که با زوال همال است دولتش

ناصر خسرو