سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشتهای پراکنده

چهارده قرن بعد از بعثت رسول گرامی اسلام(ص) مردی از خمین برخاست و براساس تعالیم آن­ حضرت(ص) و با الهام از مکتب عاشورایی سبط اصغرش امام حسین(ع) نظام دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهی را سرنگون کرده و نظام جمهوری اسلامی را بر اساس رأی مردم پایه­ گذاری نمود. چون مرد عمل بود و به ‌گفته خود عمل می‌کرد و در این راه به غیر از رضایت خدا و عمل به وظیفه به هیچ چیز نمی ­اندیشید در بین مردم به چنان محبوبیتی رسید که میلیون­ها انسان ـ اعم از مسلمان و غیرمسلمان، ایرانی و غیر ایرانی ـ یک­ صدا می­ گفتند:

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار           از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزای

عشق و ارادت مردم به امام خمینی(ره) دو طرفه بوده است. امام، مردم را دوست می‌داشت و مردم هم امام را دوست می ­دارند. امام راحل(ره) همواره به مسئولان سفارش می‌کرد به مردم محروم و مستضعف خدمت کنند؛ مردم هم به هرچه امام(ره) می­ فرمود از جان و دل لبیک می ­گفتند. ایشان به عنوان یک رهبر و مرشد در وادی تعلیم و تربیت با روش خاص تربیتی موفق شدند جامعه‌ای را که قرن ­ها در خمودی و جهالت به سر برده بود پیشگام نهضت بزرگ دینی عصر حاضر نمایند.

عاملی که بیش از همه، مردم را ارادتمند امام می ­ساخت دیدگاه ­ها و بیانات ایشان بود از جمله: «اگر فقیهی یک مورد دیکتاتوری بکند از ولایت می‌افتد.»(صحیفه نور، ج9، سخنرانی30/6/58) و یا «اگر به من بگویید خدمتگزار بهتر از این است که بگویید رهبر، رهبری مطرح نیست. خدمتگزاری مطرح است. اسلام ما را موظف کرده است که خدمت بکنیم.»(همان، ج10، ص463)

با این شناخت، مردم امام خمینی(ره) را به عنوان منجی و پیشوا پذیرفتند و یک رابطه قلبی میان آنها و امام به وجودآمد. مردم باور کردند رهبری از عمق جان به دنبال عزت، استقلال و خودباوری ملت و بازگردان عظمت تمدنی ملت ایران است. در نتیجه این اعتقاد، جان و مال و فرزندان خود را در راه او تقدیم کردند و به این ایثار افتخار نمودند.

امام خمینی(ره) در روز بیستم جمادى الثانى1320 هـ . ق مطابق با 30 شهریور1281 هـ . ش دیده به جهان گشودند. حدود پنج ماه از ولادتشان مى­ گذشت که پدر بزرگوارشان آیه الله سیدمصطفى ­موسوى به شهادت رسیدند. بدین ترتیب امام خمینى(ره) از کودکى با رنج یتیمى آشنا و با مفهوم شهادت روبرو گردیدند. ایشان دوران کودکى و نوجوانى را تحت سرپرستى مادر و عمه ­اشان سپرى کردند. در سن 15 سالگى از نعمت وجود آن دو عزیز نیز محروم گردیدند .

تحصیلات مقدماتی را در خمین و اراک گذراندند. نوروز1300 هـ . ش برای ادامه تحصیل رهسپار حوزه علمیه قم گردیده و به سرعت مراحل تحصیلات علوم حوزوى را نزد اساتید حوزه قم طى کردند.

مبارزات ایشان از نوجوانى آغاز و باتوجه به اوضاع سیاسى و اجتماعى ایران و جوامع اسلامى در اشکال مختلف ادامه یافت. سال­های 1340 و 41 ماجراى انجمن­هاى ایالتى و ولایتى و تصویب لایحه کاپیتولاسیون مقدمه ­ای شد برای قیام سراسرى ملت ایران که در 15 خرداد سال 1342 به وقوع پیوست.

آن حضرت طى سال­ هاى طولانى در حوزه علمیه قم به تدریس فقه، اصول، فلسفه، عرفان و اخلاق اسلامى پرداختند. در حوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال معارف اهل بیت و فقه را در عالی­ترین سطوح تدریس کردند. در نجف براى نخستین بار مبانى نظرى حکومت اسلامى را در سلسله درس  ­هاى ولایت فقیه تبیین نمودند .

شهادت آیه الله حاج آقا مصطفى خمینى(فرزند امام) در آبان 1356 نقطه آغاز مرحله نهایی انقلاب اسلامی ایران بود که در روز22 بهمن 1357 به پیروزی رسید. معظم ­له پس از 11 سال تلاش بی وقفه در راستای تحقق اهداف بلند انقلاب اسلامی که با خون دل به ثمر رسانده بودند؛ در خرداد سال 1368 با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحى شاد و ضمیرى امیدوار به سوى جایگاه ابدى سفر کردند.

 

 


نام پدر: هاشم

تاریخ تولد: 20/3/1324

شماره شناسنامه: 83

تاریخ شهادت : 7/10/1363

محل شهادت : جاده اهواز ـ خرم آباد

دلیل شهادت : تصادف

محل دفن: باغ رضوان مرند

شهید علی اکبر آسوده خیال در بیستم خرداد 1324 در شهرستان مرند دیده به جهان گشود. هفت ساله بود که از نعمت داشتن پدر محروم گردید. با توجه به مشکلات مالی، یتیم هفت ساله از آن زمان به جای پدر در کارگاه قالی بافی کار می­ کرد تا با اندک درآمد خود، مادرش را در هزینه­ های خانه یاری نماید.

با ورود به هجده سالگی به خدمت سربازی رفت و بعد از اتمام سربازی ازدواج نمود که پنج فرزند حاصل این ازدواج می ­باشد. بعد از سربازی دوباره به کارگاه قالی بافی برگشت و هزینه­ های زندگی را از این طریق تأمین می­
نمود.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شرارت­ های ضدانقلاب در غرب کشور، با توجه به مهارت­ های نظامی داوطلبانه به مناطق غرب اعزام گردید. با اتمام غائله کردستان و بازگشت به مرند به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. با شروع جنگ تحمیلی برای دفاع از انقلاب اسلامی و تمامیت ارضی به جبهه­ جنوب رفت و در عملیات ثامن الائمه (شکست حصر آبادان) شرکت نمود.

چند ماه بعد، به مرند برگشت و جزو محافظین آیت الله محمدی­ وند نماینده امام و امام جمعه مرند گردید. پس از مدتی دوباره در سال 1361به جبهه اعزام گردید و در عملیات فتح المبین حضور یافت و به درجه جانبازی نائل آمد. یک سال بعد، در عملیات خیبر با چند رزمنده به اسارت نیروهای عراقی درآمدند که به طور معجزه آسا نجات پیدا کرده ­اند، ولی بر اثر انفجار پی در پی خمپاره ­ها، جمجمه ­اش شکست و اعصابش آسیب دیده بود.

وی که جزو محافظین امام جمعه مرند بود در بازدیدی که امام جمعه وقت از جبهه­ ها داشت ایشان را همراهی می­ کرد که در تاریخ 7/10/1363 در اثر تصادف در جاده اهواز ـ خرم آباد به همراه چند نفر به شهادت رسید.

 

 


شهید رجب آخوندی

نام پدر: علی

تاریخ تولد: 1/11/1344

شماره شناسنامه: 15123

تاریخ شهادت : 26/9/1357

محل شهادت: مرند

دلیل شهادت : تیراندازی مامورین در راهپیمایی

محل دفن: باغ رضوان مرند

شهید رجب آخوندی در اول بهمن 1344 در یک خانواده مذهبی چشم به جهان گشود. با توجه به مشکلات مالی خانواده، از نوجوانی (کلاس چهارم) صبح­ ها در کارگاه قالی بافی کار می کرد و شب­ ها درس می­ خواند. تحصیلات ابتدایی را در دبستان فرخی به اتمام رساند.

جوانی مؤمن و انقلابی بود. با اخلاق و رفتارش دوستان زیادی را به خود جلب کرده بود. در اکثر مراسم مذهبی به ویژه عزاداری امام حسین(ع) حضوری فعال داشت. ساده و بی­ آلایش بود. از رشته­ های ورزشی به فوتبال علاقه داشت.

زمانی که قیام مردمی علیه نظام ستم­شاهی محمدرضا پهلوی شروع شد او دانش آموز اول راهنمایی مدرسه نوراسلام بود؛ هم اعلامیه­ های حضرت امام(ره) را پخش می­ کرد و هم در راهپیمایی ­ها و اجتماعات شرکت می­ نمود. با اینکه نوجوانی سیزده ساله بود، ترسی از گلوله و باتوم نداشت با شجاعت وارد تظاهرات می­ شد و شعار مرگ بر شاه می­ داد.

حدود یک ماه مانده به آغاز چهاردهمین سال زندگیش در غروب روز یکشنبه 26/9/1357 بر اثر اصابت گلوله مزدوران شاه در مقابل دادگستری شهرستان مرند، به فیض عظیم شهادت نائل آمد و نامش را به عنوان اولین شهید انقلاب اسلامی در شهرستان مرند در لیست شهدا جاودانه ساخت.

در مورد تاریخ شهادت ایشان، اختلاف روایت وجود دارد؛ با اینکه بهداری مرند در نامه ای با شماره 7385/30 به تاریخ 5/7/1360 و استشهاد محلی که به تأیید کمیته انقلاب اسلامی مرند رسیده است تاریخ شهادت را 27/10/1357 اعلام کرده­ اند، پدر بزرگوارشان تاریخ 26/9/1357 را روز شهادت ایشان می­ داند. قرائن موجود هم این تاریخ را تأیید می­ کند. با توجه به اینکه شهید سیدعلی سیدزاده ـ دیگر شهید مرند ـ در تاریخ 9/10/1357 به شهادت رسیده است تاریخ 26/10/1357 برای شهادت شهید رجب آخوندی نمی­ تواند صحیح باشد.

آقای علی آخوندی، پدر شهید می گوید: « روز 26/9/56 حدود غروب آفتاب از خانه خارج شد مادرش از رفتن به بیرون ممانعت می­ کند که درگیری هست جواب می­ دهد آنها که کشته شدند من از آنها بهتر نیستم؛ پس از خارج شدن از منزل، نماز مغرب و عشا را در مسجد محل می خواند و در تظاهراتی که آن روز بیشتر به درگیری و وخامت کشیده شده بود شرکت می­ کند در نتیجه در مقابل دادگستری مورد اصابت گلوله مأمورین جنایتکار رژیم واقع و از ناحیه قلب به سختی مجروح و قبل از رسیدن به بیمارستان شهید می­شود. در بیمارستان کالبدشکافی به عمل آمده و گلوله را از سینه­ اش خارج کرده­ اند.(توضیحات پدر شهید در مصاحبه با مأمور بنیاد شهید.)

 

 


 به استناد آیات 224 تا 227 سور? شعراء، شعر دینی، شعر ایمان، عمل، صداقت، ذکر و ستم ­ستیزی است و در برابر آن شعر فریب قرار دارد که مشخصه­ هایش عبارتند از: به دنبال کشیدن ره گم­ کردگان، سرکشیدن به هر سو و سرایی، پرگویی و عدم التزام به عمل: «وَالشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الغاوُون اَلَم تَرَ اَنَّهُم فی کُلِّ وادٍ یَهیموُنَ وَ اَنَّهُم یَقوُلوُنَ ما لا یَفعَلوُنَ اِلاَّ الَّذینَ آمَنوُا وَ عَمِلوُا الصّالِحاتِ وَ ذَکَروُا اللّهَ کَثیراً وَانتَصَروُا مِن بَعدِ ما ظَلَموُا وَسَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَموُا اَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبوُن؛ و شاعران را گمراهان پیروى مى کنند. آیا ندیده‏ اى که آنان در هر وادیى سرگردانند و آنانند که چیزهایى مى‏ گویند که انجام نمى‏ دهند. مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده و خدا را بسیار به یاد آورده و پس از آنکه مورد ستم قرار گرفته‏ اند یارى خواسته‏ اند و کسانى که ستم کرده‏ اند به زودى خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت.»

       شعر صداقت، ریشه در ایمان و تکیه بر عمل دارد. در این شعر، ذکر و عرفان توأم با حماسه است که این از ویژگی ­های تشیّع می ­باشد. اگر بخواهیم برجسته ­ترین مشخص? شعر شیعی را در یک عبارت بیان کنیم باید بگوییم: « شعر شیعی ، شعری است که در آن ، حماسه و عرفان ، دست در دست یکدیگر دارند».

       حضرت امام خمینی(ره) که درخشانترین چهر? تشیع در زمان ماست، باید این مشخصه در شعرش برجسته ­تر از شعر دیگران باشد. شخصیت باطنی و حقیقی امام آن نیست که ما از آن اطلاع داریم . امام بیش از آنکه یک فقیه یا یک فیلسوف باشد، یک عارف است. امام با عرفان انقلاب کرد چرا که حماس? امام هم جلوه­ ای از عرفان اوست. قیامی که امام با یک کلام کوتاه در سراسر گیتی پدید آورد و انسان ها را به حرکت درآورد، به یمن وجود ملکوتی و انفاس عرشی و شخصیت ماورایی آن حضرت بود، آن حضرت دلها را به سرانگشت عرفان و شهود و معنویت تکان داد و جهت بخشید و با ایجاد مقاومت از این طریق دشمن را به هراس انداخت.

      شعر امام (س) یکی از روشن­ ترین و مطمئن ­ترین مآخذ شناخت جهان­ بینی و جامعه ­نگری ایشان است. امام، از شعر به عنوان یک دریچ? صریح برای بیان حرف­ های دل خویش استفاده کرده­ اند. اکثر سروده­ های حضرت امام به ویژه غزل­ ها ضمن برخورداری از بُعد هنری قوی، از جنبه غنای علمی و مباحث عرفانی دارای ارزش و اعتبار فوق ‏العاده‏ ای است. بدیهی است که آن بزرگوار شاعر نبوده­ اند،  بلکه از شعر به عنوان وسیله برای اظهار و ابراز جلوه ‏های روح بلند و متعالی استفاده می­ کردند. شاید بتوان گفت که در شعر حضرت امام کفه مضمون بر بعد هنری می ‏چربد برخلاف شعرای عارف مسلک که جنبه هنری شعرشان، بعد عرفانی و مضمون آن را تحت ‏الشعاع قرار داده است.

        اگر از امام به شاعر تعبیر کنیم، نوعی تنزل رتبه ست‏ برای آن بزرگ. او مقصدش شعر و شاعری نبود بلکه شعر نیز جلوه ‏ای از جلوه‏ های روح بلند و متعالی او بود، شعر او به مثابه " ارحنا یا بلال" است.

     شعر امام نجوای عاشقانه روح هیجان زده و بی تابی است که در خلوت تنهایی با بکارگیری کلمات، راز دل دردمند را با محبوب باز گفته و با معبود به راز و نیاز پرداخته است. او قافیه ‏اندیش نبوده و به گفته مولانا هرگاه خون در درونش جوشش کرده از شعر بدان رنگی داده است. امام (رض) در باب شعرگویی خویش فرموده است: « باید بحق بگویم که نه در جوانی، که فصل شعر و شعور است و اکنون سپری شده و نه در فصل پیری، که آن را هم پشت ‏سر گذاشته ‏ام، و نه در حال ارذل‏ العمر، که اکنون با آن دست‏ به گریبانم، قدرت شعرگویی نداشتم."

     امام خمینی بر خلاف شاعران سنتی سرا ، بی ‏قافیه ‏اندیش، بدون تعمد و تکلف بوده و با سادگی خاص، هر آنچه را که از دل برخاسته بر زبان آورده و بر نوک خامه رانده و به روی کاغذ آورده است. لذا غزل های دیوان امام از این سادگی، حلاوت گرفته است. البته ناگفته نماند که صنایع گوناگونی که لازمه شعر است در دیوان حضرت امام بطور طبیعی و خالی از حالت تصنع بکار گرفته شده است.  

      بدور از هرگونه تعصب و جانبداری وقتی سیمای ملکوتی و عرفانی و ذو ابعاد امام خمینی (ره) را مورد مداقه قرار می‏ دهیم عرفان امام را بالاتر از عرفان شاعرانی چون حافظ  و مولوی و ... می‏ بینیم. مثلا باید به این نکته اشاره شود که اگرچه حافظ شجاعت های خاصی در موارد مختلف از خود نشان داده و مکتب عرفان را حال و هوای دیگری بخشیده است. ولی وجود امام (ره) مشحون از خصائص انسان به کمال رسیده است لیکن امام عملا با عرفانش همچون پیامبر (ص) امتی را آگاه و بیدار نمود، به آنها بینش داد، به قیام واداشت، انقلاب عظیم را شخصا رهبری کرد...

نمونه ای از شعر امام(ره):

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم              چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم

فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم                 همچو منصور خریدار سر دار شدم

غم دلدار فکنده است به جانم، شررى                که به جان آمدم و شهره بازار شدم

درِ میخانه گشایید به‌رویم، شب و روز                  که من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم

جامه زهد و ریا کَندم و بر تن کردم                     خرقه پیر خراباتى و هشیار شدم

واعظ شهر که از پند خود آزارم داد                      از دم رند مى‌آلوده مددکار شدم

بگذارید که از بتکده یادى بکنم                      من که با دست بت میکده بیدار شدم»

 

 


 

  شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق                 به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی

           فرهنگ سازی و تقابل با ظلم، در طول تاریخ بشری مخصوصاً در صدر اسلام بخش عمده ای از وظایف شاعران را تشکیل می داده و در مقابل، شاعران درباری در تحکیم و استواری اندیشه های ستمگری شاهان ، مؤثر و در خور توجه بوده است. شاعران رزمی با اشعار حماسی خود توانسته اند از انحراف جامعه جلوگیری نموده و جامعه را در جریان ستم ستیزی، جاری و جاوید نمایند و به این شکل از اندیشه و حیثیت ملت ها و ادیان صیانت نموده اند و بعکس شاعران بزمی دقیقاً نقط? مقابل شاعران رزمی بوده اند. شاعران فرهنگ ساز که رسول اکرم (ص) و ائم? اطهار(ع) از آنان تمجید نموده اند کم نیستند. شهریار نیز از زمر? شاعرانی بوده که مهر مقبولیت ائمه را با خود همراه داشته است.

        اشعار شهریار در باب تعهد ایمانی تنها ویژه حوادث پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیست& بلکه او در فرازهای مختلفی به دفاع فرهنگی از ارزشها برخاسته و نیز تیغ سرخ زبان خود را علیه ظلم از نیام کشیده است .

        شهریار، پس از پیروزی انقلاب اسلامی چنان محبتی به امام و رهبر کبیر انقلاب نشان می‌دهد که می‌گوید: هیچ شعری را پر محتواتر و نغزتر از این بیت شعر نمی‌بینم که :

                                                                        خدایا خدایا تا انقلاب مهدی  خمینی را نگهدار

          ما شهریار را بیشتر با شعر « علی ای همای رحمت » می شناسیم و کمتر به اشعار جبهه و جنگ و حماسی این شاعر مومن و وطن دوست غیرتمند توجه شده کرده ایم. دفاع از ارزش های اعتقادی و ملی یک ملت و پایه گذاری و جریان سازی فرهنگی آن به عهده فرهنگ سازان می باشد . تقویت فرهنگ مذهبی و ملی یک کشور همانند تقویت روح در جسم است و در حقیقت تمام هویت انسان ها به بعد روحانی آنان و شخصیت یک ملت به فرهنگ آن ملت وابسته است و زمانی اهمیت امثال شهریار دانسته می شود که تأثیر اشعار حماسی او را در تهییج معنوی رزمندگان مورد مطالعه قرار دهیم. با بررسی اجمالی در می یابیم که اندیشه جهادی، ظلم ستیزی و شهادت طلبی و ایثار گستری از مختصات شعرهای شهریار می باشد. اگر چه بعضی از هم مسلکان و یا حتی برخی علاقه مندان او رویکرد فرهنگی شهریار و ستایش او در باب دفاع مقدس ملت مسلمان ایران را نمی پسندیدند و در برخی موارد و مواقع به سرزنش او نیز پرداخته اند اما او صادقانه و خالصانه به این میدان وارد شد و دین خود را در حساسترین برهه تاریخ کشور ادا کرد. آغوش باز شهریار در دیدارهایش با رزمندگان دلیلی روشن بر اخلاص و صداقت او در ایمان قلبی اش به انقلاب اسلامی و دفاع مقدس ملت است.

Image for post

          شهریار در درون آرام و صمیمی خود روح پر تلاطم حماسی داشت  و در بحبوح? سال های دفاع مقدس نمی توانست آن را بدون ادای دین برای حماسه سازان آرام کند و الحق که آثار ماندگار و خالصانه ای را در دفتر انقلاب اسلامی به نام خود به ثبت رساند . کاروان های رزمندگان عاشق با اشعار پرمایه و محرک و ایمانی او بدرقه می شدند و در میادین ستیز با کفر نیز سروده های او ورد زبان ها بود:

                                                                    سلام

                                سلام ای جنگجویان دلاور                     نهنگانی به خاک و خون شناور
                          سلام ای صخره های صف کشیده          به پیش تانک های کوه پیکر
                             صف جنگ و جهاد صدر اسلام                 صف عمار یاسر، مالک اشتر
                               ولی الله اعظم با شماهاست                 ملائک در رکابش یار و یاور
                              به قرآن وصف او (بنیان مرصوص)             صف مولا علی، سردار صفدر
                                    سلام ای کربلای خون هویزه                 حسینت بود با یاران دیگر
                             هنیاًلک، که در یک طرفه العین                به طوبا می چمی و حوض کوثر
                                   سلام ای پیرمردان مجاهد                     دل از جان کنده همپای پیمبر
                                     نماز جمعه دشمن شکن را                    به پادارید در اقطار کشور...

Image for post

                                                            روز قدس

                  جهاد عشق تو پیروزی است پایانش           که دست پرور سیمرغ ‌پور دستانش

                  مسلم است که قصد جهاد انسانساز              جهان آینه است وجمال انسانش

                  شهید ما، دوجهانش مهیز پیروزی است           چرا که دولت جاوید یافته جانش

              به صحنه‌های جهاد این نمایشت علنی است             که با مجاهده جان می‌رسد به جانانش

                     تویی که فتنه غواص تفته دریایی                      نهنگ عشق چه بیم از نهیب طوفانش

               مقام نخل شهادت به سدره وطوباست                   سعادت است که دستی رسد به دامانش

                  سری که خضر وسرِآّب جوید او                               در این سرابِ جهان سر کجا وسامانش

                      تویی که نامزد فتح قل? قدسی                      بشارتی که خدا می‌دهد به قرآنش

                    نداند آنکه به بازی گرفته چشم ستم                       که خود چهاکنداین سیل اشک وطغیانش

              مریض آن مرض مضمنی است که استضعاف                   در آخرین شب این مخرقه است وبحرانش

                          تو شهریار همه ناتوان ببین خود را                             که ناتوانی ماهم خداست تاوانش