سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشتهای پراکنده

 

ستون ­حَنّانه، نامی است که به یکی از ستون‌های چوبی مسجدالنبی در مدینه داده شده‌است. محل این ستون را در سمت مغرب محراب پیامبراکرم(ص) و نزدیک‌ترین ستون‌ها به محراب نماز پیامبر و چسبیده به دیوار قبلی مسجد دانسته‌اند. این ستون به علت ناله ای که در فراق پیامبراکرم(ص) کرد «حنانه» نامیده شده است. شیخ عباس قمی در کتاب «منتهی الآمال» هنگام ذکر معجزات رسول­ اکرم(ص) جریان این واقعه را چنین نقل می‌کند: «خاصّه و عامّه به سندهای بسیار روایت کرده‌اند که چون حضرت رسول(ص) به مدینه هجرت نمود و مسجد را بنا کرد در جانب مسجد درخت خرمائی خشک کهنه بود و هرگاه که حضرت(ص) خطبه می‌خواند بر آن درخت تکیه می‌فرمود پس مردی آمد و گفت: یا رسول‌اللّه، رخصت ده که برای تو منبری بسازم که در وقت خطبه بر آن قرار گیری و چون مرخص شد برای حضرت(ص) منبری ساخت که سه پایه داشت و حضرت(ص) بر پایه سوم می‌نشست، اول مرتبه که آن حضرت(ص) بر منبر برآمد آن درخت به ناله آمد، مانند ناله‌ای که ناقه در مفارقت فرزند خود کند؛ پس حضرت(ص) از منبر به زیر آمد و درخت را دربرگرفت تا ساکن شد. حضرت(ص) فرمود: اگر من آن را دربرنمی‌گرفتم تا قیامت ناله می‌کرد. مولوی این داستان را چنین به نظم کشیده است:

استن حنانه از هجر رسول          ناله می‌زد همچو ارباب عقول

گفت پیغامبر چه خواهی ای ستون    گفت جانم از فراقت گشت خون

مسندت من بودم از من تاختی          بر سر منبر تو مسند ساختی

گفت خواهی که ترا نخلی کنند           شرقی و غربی ز تو میوه چنند

یا در آن عالم حقت سروی کند                   تا تر و تازه بمانی تا ابد

گفت آن خواهم که دایم شد بقاش           بشنو ای غافل کم از چوبی مباش

آن ستون را دفن کرد اندر زمین               تا چو مردم حشر گردد یوم دین

تا بدانی هر که را یزدان بخواند              از همه کار جهان بی­کار ماند

 

 


 

معجزه، کار خارق العاده‌ای و بر خلاف قوانین عادی و جاری طبیعت است که پیامبران الهی به منظور اثبات ادعای رسالت خود انجام می‌دهند. اقداماتی که انسان‌های عادی از انجام مشابه آن عاجز و ناتوان هستند.

در کتاب های روایت و تاریخ معجزه‌های بسیاری به پیامبر اسلام(ص) نسبت داده شده است. معجزات آن حضرت(ص) به دو گروه مادی و معنوی تقسیم شده است. از معجزات مادی و محسوس می­ توان به شق‌القمر، حرکت درخت، تسبیح گفتن سنگ‌ریزه‌ها و... اشاره کرد. قرآن و اخلاق و سیره نبوی، در زمره معجزات معنوی ایشان قرار دارد.

معجزات مادی و محسوس رسول اکرم(ص) مانند معجزه ­های سایر انبیا، از قبیل تبدیل عصا به اژدها توسط حضرت موسی(ع) و زنده کردن مرده توسط حضرت عیسی(ع) در یک مقطع خاص زمانی اتفاق افتاده و با گذشت زمان کمرنگ شده و خیلی مطرح نیستند؛ در حالی که قرآن در جایگاهی بالاتر از زمان و مکان قرار دارد و با گذشت زمان، حقایق بیشتری از آن کشف می ­گردد و جلوه آن پررنگ می ­شود.

قرآن کریم، معجزه جاودان پیامبر اسلام(ص) است. معجزه بودن قرآن به معنای آن است که این کتاب از جهات مختلف (لفظ، معنا، ساختار و...) دارای ویژگی‌هایی فوق بشری است و بشر از آوردن مانند آن ناتوان است. به همین جهت، قرآن ساخته دست بشر نیست، بلکه کلام خداست. برای اثبات اعجاز آن، در آیات متعددی تحدّی شده است. تحدی بدین معناست که خداوند در قرآن از منکران خواسته است که اگر قرآن را کلام خدا نمی‌دانند، مانند آن بیاورند و از آنجا که هیچ کس نتوانسته است مانند آن بیاورد، حقانیت کلام الهی به اثبات می‌رسد.(ر.ک: معجزات النبی، ص7)

 

 


 

گفتیم یکی از معجزات پیامبر اکرم(ص) معراج آن حضرت بود. در معراج یک جلسه پرسش و پاسخی بین خدا و پیامبر اکرم(ص) اتفاق افتاده و خداوند به سؤال پیامبر اکرم(ص) در مورد افضل اعمال که توکل بر خدا و راضی بودن به رضای خداست پاسخ داده و در نکمیل جواب به عوامل کسب محبوبیت اشاره فرمود بعد توضیح داده محبت خدا ذاتی است و تحت تآثیر اعمال مردم قرار نمی گیرد. خداوند فرمودند محبوبین درگاه الهی ویژه هایی دارند یک همه چیز را با چشم خدایی می بینند ...

ادامه بحث: وَ لَمْ یرْفَعُوا الْحَوَائِجَ إِلَی الْخَلْقِ بُطُونُهُمْ خَفِیفَةٌ مِنْ أَکلِ الْحَرَامِ

محبوبین خدا حاجات را خود را از دیگران نمی خواهند. اشاره شد که ما در بحث توحید ضعف اعتقادی داریم و خدا را کما هو حقه نشناخته ایم اگر بدانیم که : «... وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ؛ ... فرمانروایى آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است از آن خداست هر چه بخواهد مى ‏آفریند و خدا بر هر چیزى تواناست.» (سوره مائده، آیه17) و با اعتقاد بگوییم: « قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ؛ بگو بار خدایا تویى که فرمانفرمایى هر آن کس را که خواهى فرمانروایى بخشى و از هر که خواهى فرمانروایى را باز ستانى و هر که را خواهى عزت بخشى و هر که را خواهى خوار گردانى همه خوبیها به دست توست و تو بر هر چیز توانایى.»(سوره آل عمران ، آیه 26) ... وقتی رئیس جمهور میاد دو گونی نامه با خود نمی برد. ما حاجات خود را از خدا می خواهیم نه از رئیس جمهور

قران قصه های شنیدنی دارد بر خلاف ما که قصه می گوییم بچه بخوابد خداوند قصه می گوید ما را بیدار کند . از بین قصه های قرانی داستان حضرت موسی خیلی شنیدنی است:

فرعون دهها کودک را به قتل رساند تا حضرت موسی(ع) به دنیا نیاید.

گر نگهدار من آن است که من می دانم شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد

حضرت موسی(ع) در کاخ فرعون رشد یافت. یک روز بیرون از کاخ قدم می زد که یکی از بنی اسرائیل از او یاری خواست. موسی برای کنار زدن قبطی او را هل داد که از بد حادثه افتاد و مرد. دربایان دنبال موسی بودند که وی از مصر خارج شد. وی بدون توشه راه و سفر، با پای پیاده به سوی مَدْین روانه شد و چند روز بعد به آنجا رسید. در مَدْین، گروهی از مردم را در کنار چاهی دید که آب می‌کشیدند. در کنار آنها دو دختر را دید که دورتر از چاه ایستاده بودند. نزد آنها رفت و گفت: «چرا کنار ایستاده‌اید؟ چرا گوسفندهای خود را آب نمی‌دهید» دختران گفتند: « مردها بر سر چاه هستند» حضرت موسی(ع) با سطل سنگینی که چند نفر آن را می‌کشیدند، به تنهایی از آن چاه آب کشید و گوسفندهای ان دختران را آب داد.

حضرت موسی(ع) به زیر سایه‌ای رفت و به خدا گفت: «رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَی مِنْ خَیرٍ فَقِیرٌ؛ پروردگارا! هر خیر و نیکی به من برسانی، به آن نیازمندم.»

دختران سریع نزد پدر پیر خود که حضرت شعیب (ع) پیامبر بود، بازگشتند و ماجرا را تعریف کردند، شعیب یکی از دخترانش را نزد موسی (ع) فرستاد و گفت: «برو او را به خانه ما دعوت کن، تا مزد کارش را بدهم.» دختر در حالی‌که با نهایت حیا گام برمی‌داشت نزد او (ع) آمد و دعوت پدر را به او ابلاغ نمود.

موسی (ع) به سوی خانه شعیب حرکت کرد، در مسیر راه، دختر که برای راهنمایی، جلوتر حرکت می‌کرد، دربرابر باد قرار گرفت، باد لباسش را به بالا و پایین حرکت می‌داد، موسی (ع) به او گفت: «تو پشت سر من بیا، هرگاه از مسیر راه منحرف شدم، راهنمایی کن.»

به خانه رسیدند و بعد از شرح ماجرا، یکی از دختران شعیب (ع) گفت: «یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِی الأَمِینُ؛ ای پدر! او را استخدام کن، چرا که بهترین کسی را که می‌توانی استخدام کنی همان کسی است که نیرومند و امین باشد.»

شعیب گفت: «نیرومندی او از این جهت است که او به تنهایی با سطل بزرگ آب کشید، ولی امین بودن او را از کجا فهمیدی؟» دختر جواب داد: در مسیر راه به من گفت: پشت‌سر من بیا تا باد لباس تو را بالا نزند، و این دلیل عفّت و پاکی و امین بودن او است.

حضرت شعیب به حضرت موسی گفت: «من می‌خواهم یکی از این دو دخترم را به همسری تو درآورم» موسی حاجت خود را اعلام نکرد کلی گفت به هر خیری که نازل کنی محتاجم خداوند هم با کرامت خود سه حاجت موسی(اشتغال، ازدواج و مسکن) در یک لحظه برآورده ساخت.

از خدا خواست خداوند هم اجابت فرمود. البته خداوند کارهای خود را با اسباب انجام می دهد. آب دادن به دختران و پیشنهاد یکی از دختران و پیشنهاد حضرت شعیب وسیله شدند برای برآوردن حاجت موسی(ع) محبوبین حاجت خود را به در دیگران نمی برند.

نکته دوم: آنها به غذای خود توجه می کنند مواظب هستند لقمه حرام نخورند.

نیاز به غذا از جمله امور طبیعی انسان است. از دیدگاه اسلام، مال حرام اثرات سوئی بر جان، دل و خانواده انسان او می گذارد.

به تصرف غیر مجاز در اموال دیگران و کسب در آمد از طریق فروش اجناسی که خرید و فروش آن‌ها خلاف شرع مقدس است کسب مال حرام ‌گفته می شود و به آن خوردن مال حرام یا لقمه حرام می گوییم. مال حرام به سبب تاثیر شگرف منفی که در زندگی بشر دارد، یکی از مباحث مهم در فقه زندگی است. انسان مسلمان موظف است در آنچه به‌دست می‌آورد دقت نماید؛ چرا که هرچه به‌دست می‌آید و وارد زندگی انسان می‌گردد، با واسطه و یا بی‌واسطه، در غذای انسان وارد می‌شود و در درون شکم انسان جای می‌گیرد. وقتی لقمه حرام خورده شد هیچ عبادت و دعایی از انسان مورد قبول واقع نمی‌شود و او ناخواسته در سراشیبی سقوط قرار می‌گیرد.

در روز عاشورا وقتی که مردم به سخنان امام حسین (‌ع) گوش نمی دادند امام ‌فرمودند: «وای بر شما! چرا ساکت نمی‌شوید و سخن مرا گوش نمی‌کنید؛ در حالی که من شما را به راه هدایت دعوت می‌کنم؟ کسی که از من اطاعت کند، هدایت می‌شود و کسی که نافرمانی نماید، هلاک و کافر خواهد شد. شما مرا اطاعت نمی‌کنید، گوش به سخن من نمی‌دهید.» بعد حضرت در مورد علت آن می‌فرمای.د: «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَطُبِعَ عَلَی قُلُوبِکُمْ؛ [28]به تحقیق که شکم‌های شما از حرام پر شده و به قلب‌های شما مُهر (قساوت) زده شده است.»

بنابراین، از آیات و روایات استفاده می‌شود که اگر بخواهیم فرزندان سالم، متدیّن، خوش‌خلق و... داشته باشیم، ابتدا باید منبع اقتصادی نیازهای زندگی، حلال باشد و از لقمه‌ حرام پرهیز شود تا تعلیم و تربیت اثر گذار باشد.

یکی ازموضوعاتی که می شود تدبر کرد آیاتی است که در مورد خوردن و آشامیدن می باشد. همیشه کنار کلوا واشربوا مطلبی مطرح شده است: « یَا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلَالًا طَیِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ؛ اى مردم از آنچه در زمین است‏ حلال و پاکیزه را بخورید و از گامهاى شیطان پیروى مکنید که او دشمن آشکار شماست.»(سوره بقره، آیه168) و : « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَاشْکُرُوا لِلَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ؛ اى کسانى که ایمان آورده‏ اید از نعمتهاى پاکیزه‏ اى که روزى شما کرده‏ ایم بخورید و اگر تنها او را مى ‏پرستید خدا را شکر کنید.»(سوره بقره، آیه172) و همچنین: « وَهُوَ الَّذِی أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ وَغَیْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُکُلُهُ وَالزَّیْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَیْرَ مُتَشَابِهٍ کُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ؛ و اوست کسى که باغهایى با داربست و بدون داربست و خرمابن و کشتزار با میوه ‏هاى گوناگون آن و زیتون و انار شبیه به یکدیگر و غیر شبیه پدید آورد از میوه آن چون ثمر داد بخورید و حق [بینوایان از] آن را روز بهره‏ بردارى از آن بدهید و[لى] زیاده‏ روى مکنید که او اسرافکاران را دوست ندارد.»(سوره انعام، آیه141) و...

 

 


گفتیم یکی از معجزات پیامبر اکرم(ص) معراج آن حضرت بود. در جلسه پرسش و پاسخی که بین خدا و پیامبر اکرم(ص) در شب معراج اتفاق افتاد. رسول گرامی اسلام(ص) از افضل اعمال پرسیدند، که خداوند فرمود: توکل بر خدا و رضا به قسمت او... فلسفه سؤال رسیدن به محبوبیت در پیشگاه خدا بود که خداوند فرمود: من بر خودم واجب کرده ام این افراد را دوست داشته باشم:
1 ـ کسانی به خاطر من همدیگر را دوست دارند
2 ـ به خاطر من نسبت به همدیگر عطوفت و مهربانی می کنند
3 ـ به خاطر من صله رحم می کنند 
4 ـ بر من توکل می کنند.
خداوند برای رفع ابهام احتمالی از ذهن پیامبر اکرم (ص) که ایشان تصور کنند این چهار مورد علت محبوبیت باشد توضیح می دهد: وَ لَیسَ لِمَحَبَّتِی عِلْه وَ لا غَایةٌ وَ لا نِهَایةٌ وَ کلَّمَا رَفَعْتُ لَهُمْ عِلْماً وَضَعْتُ لَهُمْ عِلْماً أُولَئِک الَّذِینَ نَظَرُوا إِلَی الْمَخْلُوقِینَ بِنَظَرِی إِلَیهِمْ...
علتی برای محبت خدا وجود ندارد برای اینکه محبت صفت ذاتی خداست.
بحث توحید بحث مفصلی است علامه حسینی تهرانی کتاب ده جلدی الله شناسی در بحث توحید دارد.
در بحث کلامی توحید، چهار موضوع مطرح می شود : توحید ذاتی ، صفاتی، افعالی و عبادی
در توحید صفاتی تأکید می شود که صفات خدا عین ذات خداست به عنوان مثال رنگ پنجره جزء ذات پنجره نیست عارضی است و بعدا اضافه شده است ولی رنگ آتش جزء ذات آتش است اول پنجره را می سازند بعد رنگ می زنند ولی در آتش رنگ از خودش است .
مثال دیگر گرمای غذا جزء ذات غذا نیست غذا روی اجاق گاز باشد گرم می شود در یخچال باشد سرد می شود ولی گرمی آتش جزء ذات آتش است. غذای سرد وجود دارد ولی آتش سرد وجود ندارد.
علم ما جزء ذات ما نیست ما هنگام تولد عالم نبودیم به تدریج یاد گرفتیم ولی علم خدا عین ذات خداست همینطور محبت خدا؛ بنابر این صله رحم علت محبت خدا نیست . خداوند دریای محبت است چه ما صله رحم بکنیم چه نکنیم. صله رحم علت بهره مندی ما از محبت خداست . اینکه خداوند می گوید محبت من واجب است بر چنین انسانهائی، این به این معنا نیست که این کارهای مؤمنین، بر خدا اثر می گذارد و علتی می شود تا محبت خدا بر آنها شامل شود. برای محبت خدا، هیچ عامل بیرونی وجود ندارد. محبت خدا شامل حال همه موجودات، است. برخی از انسانها با این کارها، از آن محبت بهره می برند.
مانند نور خورشید، که در ذات خورشید است. اینطور نیست که ما آن را روشن می کنیم. ما با کنار زدن پرده ها باعث می شویم روشنائی خورشید وارد اتاق شود. بنابر این کشیدن پرده، علتی برای روشنائی خورشید نیست. خورشید، در ذات خود روشن است، کشیدن پرده، باعث بهره مندی از آن روشنائی، می شود.
اگر علت محبت خارج از ذات خداوند بود، ناپایدار بود؛ چون از ذات خدات و ذات خدا بی پایان است محبت خدا هم بی پایان است. مانند مدرسه محدویت ندارد. در مدرسه اخلاق دانش آموز هر قدر هم خوب باشد نمی تواند در انضباط نمره بالاتر از بیست بگیرد چون محدود است. یا یک استخر، هرچه قدر هم بزرگ باشد، چون متصل به لایه های زیرزمینی عظیم نیست، پس از مدتی، گندیده می شود. اما یک چاله کوچک که متصل به منابع عظیم زیرزمینی است صد سال هم بماند، زلال و تمیز و زیبا است. 
در ادامه می فرماید هر زمانی که علم این انسان را بالا می بریم، علم دیگری را برای او قرار می دهیم. به عنوان مثال با وجود در، برای ما علمی نسبت به آن سوی در نیست. با باز شدن در، از امکانات پشت آن اطلاع پیدا می کنیم. این علم، کشف مجهول است. با کشف هر مجهولی یک معلوم به معلومات ما اضافه می شود. ظاهرا یکی از آثار و برکات محبت خدا به بنده اش، رسیدن به این علم است بدون هیچگونه محدودیتی؛ به طور تصاعدی، علم می جوشد. هر علمی، علمی می آورد. 
اگر این محبت و علم شامل حال کسی شود این بنده خدا، خدا گونه می شود با چشم خدا می بیند و با گوش خدا می شنود.
حدیث قرب نوافل از احادیث موثق است و وسیله ای برای باز شدن چشم و گوش دل...
چشم دل باز کن که جان بینی        آنچه نادیدنی است آن بینی
قَالَ رسول الله (ص)ِ: إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ: «لاَ یَزَالُ عَبْدِی یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّوَافِلِ مُخْلِصاً لِی حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ اَلَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ اَلَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ یَدَهُ اَلَّتِی یَبْطِشُ بِهَا إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ وَ إِنِ اِسْتَعَاذَنِی أَعَذْتُهُ؛ همیشه بنده‌ من بوسیله نمازهاى نافله و مستحبات به من نزدیک مى‌شود در صورتى که کاملا به من اخلاص دارد تا اینکه او را دوست می دارم پس هر گاه او را دوست داشتم آنچه را که من مى‌بینم و می شنوم او هم مى‌بیند و مى‌شنود او به منزله قدرت من است اگر از من چیزى بخواهد به او می دهم و اگر به من پناه آورد پناهش مى‌دهم.»(إرشاد القلوب، ج 1، ص91) 


یکی از معجزات پیامبر اکرم(ص) معراج آن حضرت بود. اعجاز آن هم در جسمانی بودن آن است.

بحث معراج از نصوص قرآنی است و در نص از آن بحث شده است .

مفسرین هم در تفسیر آیه اول سوره اسری: «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ؛ منزه است آن [خدایى] که بنده‏ اش را شبانگاهى از مسجد الحرام به سوى مسجد الاقصى که پیرامون آن را برکت داده‏ ایم سیر داد تا از نشانه‏ هاى خود به او بنمایانیم که او همان شنواى بیناست (سوره اسراء، آیه 1)  هو در سوره والنجم: « ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى* فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى* فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى؛ سپس نزدیک آمد و نزدیکتر شد تا [فاصله‏ اش] به قدر [طول] دو [انتهاى] کمان یا نزدیکتر شد. آنگاه به بنده‏ اش آنچه را باید وحى کند وحى فرمود (سوره والنجم، آیات 10ـ8)

کتابهای زیادی در مورد معراج نوشته شده است از جمله: معراج در تفسیر سوره والنجم( شهید دستغیب) راهیان کوی دوست (آیت الله مصباح یزدی)

طبق روایت در شب هفدهم ماه مبارک رمضان جبرئیل آمد و پیامبر اکرم (ص) را از مسجد الحرام به مسجد الاقصی و از آنجا سوار بر براق به آسمانها برد هفت آسمان را سیر کردند و هر هر آسمان حوادثی اتفاق افتاد و آیاتی به آن حضرت نشان داده شده که وارد جزئیات نمی شویم.

در بحث معراج یک جلسه پرسش و پاسخی بین خدا و پیامبر اکرم(ص) اتفاق افتاده که ان شاء الله در بیست، سی جلسه آن را مطرح می کنیم.

گزارش این جلسه را از زبان حضرت علی نقل می کنیم. ظاهرا رسول اکرم(ص) با توجه به اطمینان خاطری که به این شاگردشان داشتند به ایشان گفته اند و آن حضرت به دیگران نقل کرده اند. این حدیث به نقل از حضرت علی (ع) نقل شده است.

رُوِی عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) أَنَّ النَّبِی(ص) سَأَلَ رَبَّهُ سُبْحَانَهُ لَیلَةَ الْمِعْرَاجِ فَقَالَ یا رَبِّ‌ای الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَی لَیسَ شَیءٌ أَفْضَلَ عِنْدِی مِنَ التَّوَکلِ عَلَی وَ الرِّضَا بِمَا قَسَمْتُ یا مُحَمَّدُ وَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَحَابِّینَ فِی وَ وَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَعَاطِفِینَ فِی وَ وَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَوَاصِلِینَ فِی وَ وَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَوَکلِینَ عَلَی...

اولین سوال در مورد افضل اعمال بوده است . خداوند به عنوان عالم الغیب و الشهاده که هم سؤال را می داند و هم از فلسفه سوال بباخبر است ابتدا به سؤال جواب می ده سپس به فلسفه سوال

جواب سؤال ساده است اافضل اعمال توکل و رضا به قسمت

فلسف سؤال ؛ خداوند می داند پیامبر می خواهد به عمل به افضل اعمال می خواهد ر پیشگاه خداوند ه محبوبیت برسد لذا خداوند جواب می دهد اگر غرض رسیدن به محبوبیت است من بر خودم واجب کرده ام این افراد را دوست داشته باشم:

1 ـ کسانی به خاطر من همدیگر را دوست دارند

2 ـ به خاطر من نسبت به همدیگر عطوفت و مهربانی می کنند

3 ـ به خاطر من صله رحم می کنند

4 ـ بر من توکل می کنند

خداوند در اینجا خلاصه کرده است در قرآن فرموده است همه چیز باید به خاطر خدا باشد: « قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ؛ بگو در حقیقت نماز من و [سایر] عبادات من و زندگى و مرگ من براى خدا پروردگار جهانیان است (سوره انعام، آیه 162)

برای اینکه بدانیم کارمان خالص برای خداست باید به روش مولایمان علی اقتدا کنیم . آن بزرگوار بعد اینکه افطار سه روز را به ترتیب به مسکین،یتیم و اسیر دادند یک جمله فرمودند:« إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لانُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَ لا شُکُورًا؛ ما براى خشنودى خداست که به شما مى ‏خورانیم و پاداش و سپاسى از شما نمى‏ خواهیم (سوره انسان، آیه9)

اگر کاری را انجام دادیم و چشمداشت مادی( پول، هدیه و...) و معنوی (تشکر و ...) داشتیم کار خالص برای خدا نیست.

کاری که به خاطر خدا نباشد هباء منثوراست در قیامت دستمان خالی است . وجه مشترک سخنان تمام کسانی که در زندگی برای زندگی(تلویزیون) سه دقیقه در قیامت (کتاب) شنود(کتاب) و... از دوران کما گزارش داده اند این بود که دیدم دستم خالی است ....