سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشتهای پراکنده

براساس آموزه ­های دینی، مرگ پایان زندگی نیست و نیاز به شکایت و شکوه ندارد؛ آن چنان که بعضی از بزرگان کرده ­اند:

جامی است که عقل آفرین می ­زندش              صد بوسه ز مهر بر جبین می ­زندش

این کوزه گر دهر چنین جام لطیف                      می ­سازد و باز بر زمین می ­زندش

خیام

بلکه آن، شروع زندگی جاودانه­ ای است که نه تنها ناراحتی ندارد، بلکه باید مشتاقانه منتظر آن بود. مرگ اتفاق مبارکی است که انسان دور افتاده از معشوق را به وصال او نائل می ­کند:

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد                گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

جنازه ­ام  چو  ببینی  مگو فراق  فراق                   مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد

تو را  غروب  نماید  ولی  شروق  باشد                    لحد چو حبس نماید خلاص جان باشد

مولوی

 

 


 

خوش است عمر دریغا که جاودانی نیست             پس اعتماد بر این پنج روز فانی نیست

سعدی

زان پیشتر که عالم فانی شود خراب               ما را ز جام باده گلگون خراب کن

حافظ

بر اساس بینش توحیدی، فقط خداوند باقی بالذات است؛ از این‌رو غیر خداوند همه فانی هستند. بنابر تصریح آیات قرآن مجید: «کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ* وَ یَبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الإِکْرَامِ؛ همه زمینیان فانی شدنی ­اند و فقط ذات با شکوه و ارجمند پروردگارت باقی است.»(الرحمن، آیات27ـ26) بنابراین وجود و بقای غیر خداوند فقط به واسطه‌ توجه و عنایت خداوند میسر خواهد بود. البته از آن‌جا که عنایت خداوند به بقای موجودات به لحاظ استعدادهاست، چون استعدادها متفاوت است بقای موجودات هم متفاوت خواهد بود و به محض قطع عنایت الهی،آن موجود معدوم می­ گردد.

آیه دیگری که بر فانی بودن عالم دلالت می ­کند، آیه: «وَ لاتَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لا إِلَهَ إِلا هُوَ کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلا وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ؛ با خداوند معبود دیگری را مخوان جز او معبودی وجود ندارد، هرچیزی جز ذاتِ او فانی و نابود است، فرمانروایی فقط در اختیار اوست و همه را به سوی او باز می ­گردانند.»(قصص، آیه88) می ­باشد. این آیه به صراحت بر نابودی تمام موجودات دلالت می­ کند، عمومیتش حتی از آیه قبل نیز بیشتر است؛ زیرا تمام موجودات زمین و آسمان را در بر می­ گیرد، بر خلاف آیه قبل که تنها موجودات زمینی را شامل می­ شد. بنابر این غیر از خدا فانی است.

به بیان دیگر با توجه به آیه شریفه: «...إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ؛ ... ما مملوک خداییم و بی ­شک به سوی او باز می گردیم.»(بقره، آیه156) جهان، ماهیت «از اویی و به سوی اویی» دارد، با این توضیح که او باقی است ولی جهان، فانی؛ یعنی واقعیت جهان واقعیت «از اویی» است بدون اینکه تمام‏ واقعیت آن «از اویی» باشد، این جهان در عین اینکه حادث ذاتی است، حدوث زمانی هم دارد، یعنی یک واقعیت متغیر و متحرک، بلکه بالاتر از آن، عین حرکت است، و چون عین حرکت است یک حدوث مستمر است و به طور دائم در حال خلق شدن و فناست، یک لحظه نیست که جهان خلق و فانی نشود.

این جهان ماهیت «به سوی اویی» دارد، یعنی همان طور که از اوست، به سوی او هم هست پس جهان در کل خود یک سیر نزولی طی کرده و در حال طی کردن یک سیر صعودی به سوی اوست همه از آن خدا هستند و به سوی‏ خدا بازمی ­گردند: «صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الأَرْضِ أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِیرُ الأُمُورُ؛ به راه خداوندی که آنچه در آسمان­ ها و زمین است فقط در سیطر? مالکیت و فرمانروایی اوست، آگاه باشید! [هم?] امور به سوی خداوند بازمی­ گردد.» (شوری، آیه53)