یادداشتهای پراکنده

 

غم با تعریف روان‌شناختی، یک درد هیجانی است که با احساس‌هایی مانند فقدان، افسوس و استیصال همراه است. این تعریف علمی روان‌شناختی با یک رویکرد پدیدارشناسانه نمی‌تواند غم ناشی از فقدان یک دارایی مادی را از غم عمیق فلسفی ناشی از چالش‌های بنیادین وجودی متمایز کند؛ تنها می‌تواند غم‌ها را براساس شدت آن‌ها طبقه­ بندی کند.

علمای اخلاق از سه نوع غم، سخن به‌ میان آورده‌اند که از میان آنها تنها یک گونه مذموم می‌باشد که دوستان خداوند نیز از آن به دور هستند.

الف ـ غم طبیعی: نوعی غم و اندوه است که به طور طبیعی ـ در مقابل بلایایی که انسان با آن روبرو می‌شود ـ ظهور پیدا می‌کند، مانند از دست دادن عزیزان و... این نوع غم، برای پیامبر اکرم(ص) نیز رخ داده است، آنگاه که فرزندشان ابراهیم درگذشت، ایشان در سوگ ابراهیم فرمودند: «اِنَّ العَینَ تَدْمَع و القَلب یَحزن و لانقولُ الا ما یرضی ربُّنا و اِنَّا بِفراقِکَ یا ابراهیم لَمَحْزون؛ چشم گریه می‌کند و قلب اندوهگین می‌شود ولی جز آنچه خدا بر آن راضی است چیزی نمی‌گوییم، ما از دوری تو ای ابراهیم غمگین هستیم.»(سنن أبی داود، ج1، ص58) مهم­ترین ویژگی این نوع غم، طبیعی، فطری و موقتی بودن آن است.

ب ـ غم ممدوح: یعنی غم و اندوه به خاطر از دست دادن اموراتی که به آخرت مرتبط هستند، مانند از دست دادن نماز اول وقت، روزه مستحبی و... که به دلایلی از جمله فراموشی، بیماری، مسافرت و... فوت می­ شود. اینگونه غم­ها مایه اعتبار و رشد انسان هستند و مانوس بودن با آنها، باعث می­ شود انسان تلاش بیشتری برای موفقیت در عرصه ­های مختلف داشته باشد.

ج ـ غم مذموم: این غم به خاطر از دست دادن نعمت ­های دنیوی است و به سبب ضعف ایمان و دلبستگی به دنیا ایجاد می‌شود و برعکس غم طبیعی، دوام و استمرار دارد. رابطه دو غم آخر معکوس است به این معنا که هر اندازه بر دنیا غمگین باشیم، به همان اندازه غم آخرت از قلب ما بیرون خواهد رفت و برعکس، هر اندازه که بر آخرت حزن داشته باشیم، غم دنیا به همان اندازه از قلب ما بیرون خواهد رفت.

چه غم دیوار امت را که دارد چون تو پشتیبان چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتیبان

سعدی