سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشتهای پراکنده

انسان موجودی اجتماعی است و برای برآوردن نیازهای خود نیازمند انسان­ های دیگر می­ باشد. البته اجتماعی بودن، غیر از جمعی بودن است؛ زیرا می‌توان افراد بسیاری از انسان‌ها را در یک‌جا جمع کرد؛ درحالی که هیچ رفتار اجتماعی نداشته باشند. اجتماعی بودن به معنای تعامل دو سویه و الفت، انس، تعاون، مودت، احسان و مانند آن است. اینکه انسان‌ها مشترکات و تمایزات یکدیگر را کشف کرده و بخواهند از این امور برای رشد و کمال‌یابی خود و دیگران بهره گیرند. بنا بر این انسان برای زندگی در جامعه نیازمند دوستی با دیگران است. دوستانی که در غم و شادی شریک و همراه او باشند. حضرت علی(ع) فرمودند: «أَعْجَزُ النّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اکْتِسَابِ الإِخْوانِ وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَیَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ؛ ناتوان‌ترین مردم کسی است که در دوست‌یابی ناتوان است و از او ناتوان‌تر آن که دوستان خود را از دست بدهد.» (نهج البلاغه، حکمت 12)

با توجه به نقش دوست در زندگی انسان و تأثیر او در روح و روان آدمی، باید در انتخاب دوست و هم­نشین خیلی دقت شود. بدیهی است یافتن دوستی که تمام صفات خوب را در حد اعلی داشته باشد، ممکن نیست؛ لذا باید با کسی دوستی کرد که بیشتر از دیگران دارای صفات خوب باشد؛ حداقل از خودش بهتر باشد تا از این طریق به کسب کمالات بالاتر موفق شود.

هم­نشین تو از تو به باید     تا تو را عقل و دین بیفزاید

سعدی

امام‌حسن مجتبی(ع) در بیان شرایط دوست خوب می‌فرمایند: «اگر به خاطر نیازی مجبور شدی با مردی دوست و هم­نشین شوی، پس با کسی دوست شو که وقتی با او هم­نشینی می‌کنی، موجب زینت تو باشد و هنگامی که به او خدمتی کردی، از تو حمایت کند و هنگامی که از او درخواست کمک کردی، تو را یاری کند و اگر سخنی گفتی، سخن تو را تصدیق کند و اگر حمله کردی، هجوم تو را قوت بخشد و اگر چیزی طلب کردی، تو را یاری کند و اگر نقصی از تو آشکار شد، آن را بپوشاند و اگر نیکی از تو دید، آن را به حساب آورد.»(بحارالانوار، ج44، ص139)

به همان اندازه که برای دوستی با انسان­ های خوب توصیه شده، به دوری از انسان­ های بد هم تأکید گردیده است. امام علی(ع) در این مورد فرموده­ اند: «در مصاحبت با کسی که در او شش خصلت جمع است، خیری نیست: اگر با تو سخن بگوید، دروغ می‌گوید؛ اگر با او سخن بگویی، سخنت را دروغ می‌شمارد؛ اگر او را امانتدار خود سازی، به تو خیانت می‌کند؛ چون تو را امانتدار خود سازد،[به خیانت] متّهمت می‌کند؛ اگر به او بخشش کنی، ناسپاسی می‌کند؛ چون به تو بخشش کند، بر تو منّت می‌گذارد.»(معدن الجواهر و ریاضة الخواطر، ص54)

درکل، انسان باید با شناخت کامل از افراد آنها را به عنوان دوست و هم­نشین خود انتخاب نماید؛ این شناخت باید در حدی باشد که دیگر شک و شبهه‌ای در مورد او وجود نداشته باشد. چرا که خلق و خوی دوستان بد، می­ تواند اثر بسیار سوئی در انسان داشته باشد. امام صادق(ع) فرموده اند: «کسی که هم­نشین و مصاحب بد انتخاب کند از بدی او در امان نمی ماند.» (الخصال، ج1، ص169) همچنین فرمودند: «کسی که از رفاقت و هم­نشینی با احمق پرهیز نکند، تحت تأثیر کارهای احمقانه وی واقع می­ شود و خیلی زود به اخلاق ناپسندش متخلق می­ گردد»(الأمالی، ص270)

 

 


 

انسان موجودی اجتماعی است و به تنهایی نمی ­تواند از عهده زندگیِ دنیوی برآید؛ از این رو به ناچار به افرادی رو می­ آورد و بدین ترتیب پیوند اجتماعی میان افراد ایجاد گردیده و زندگی اجتماعی شکل می­ گیرد. «گفته شده انسان به آن جهت «انسان» نامیده شده است که آفرینش وی به گونه ­ای بوده که تنها با انس گرفتن با دیگران قوام می­ یابد. به همین جهت گفته شده است: «انسان مدنی بالطبع است»؛ یعنی انسان ­ها با همکاری هم پا برجا هستند و در توان فرد نیست که به تنهایی به تأمین همه نیازهای خویش بپردازد.»(المفردات فی غریب القرآن، ص94)

به جز خالق که از کل بی ­نیاز است               خلایق را به یکدیگر نیاز است

الهی قمشه ­ای

 

از نظر جامعه شناسی، فردی که از برقراری روابط اجتماعی با دیگران می­ گریزد، فرد غیر اجتماعی است. چنین افراد در جهت ایجاد رابطه با دیگران نمی ­کوشند و در برابر رویدادهای اجتماعی بی­ تفاوت هستند. درحالی ­ که از نظر اسلام بی­ توجهی به امور جامعه، انسان را از اسلام خارج می­   کند. رسول اکرم(ص) فرمودند: «مَنْ أَصْبَحَ و لایَهْتَمُّ بِأُمورِ الْمُسْلمینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ؛ هر کسی که شب را به صبح برساند و نسبت به امور مسلمانان اهتمام نورزد مسلمان نیست.» (اصول کافی، ج 2، ص163)

از سوی دیگر، یکی از احساسات مشترک انسان­ ها، احساس تنهایی است. همه انسان­ ها از تنهایی رنج می ­برند؛ با اندکی تأمل این احساس را در وجود خود  می ­یابیم. احساس تنهایی به نوبه خود به پنج نوع تقسیم می ­ شود:

ـ تنهایی فیزیکی: این تنهایی به اقتضای زمان و مکان است؛ مثلاً هنگامی که در منزل یا کتابخانه تنها باشیم، این تنهایی در همه جا ناراحت کننده نیست.

ـ تنهایی اخلاقی: فرد با توجه به خصوصیت­ های فردی، از دیگران فاصله می­ گیرد یا طرد می­ شود؛ مانند یک پیرمرد در جمع جوانان. اگر چه این احساس تنهایی ناراحت کننده می ­با­شد، ولی قابل تحمل است.

ـ تنهایی روحی: شخص فکر می­ کند شأن والایی دارد و مردم گرچه با او حشر و نشر دارند ولی او را درک نمی ­ کنند. این درد تنهایی، با یافتن انسانی هم رتبه و همدل، برطرف می ­شود. این احساس بیشتر در نوابغ و عرفا دیده می­ شود.

ـ تنهایی عاطفی: شخص احساس می ­کند دیگران او را خالصانه دوست ندارند و احساس و احترام مردم نسبت به او، یا به مقتضای آداب و رسوم اجتماعی است یا برای رفع نیازهای طرف مقابل.

ـ تنهایی مصیبتی: وقتی که شخص می ­بیند دیگران در مورد مشکلات، مصایب او فقط اظهار همدردی می­ کنند و کسی توان حل این مصایب را ندارد و یا نمی­ خواهد حل کند. به دنبال این احساس تنهایی، افسردگی پیش می ­آید.

در مجموع، نداشتن دوستان صمیمی و ارتباطات اجتماعی به طور معمول باعث ناراحتی می­ شود که آن را «احساس تنهایی» می ­نامند. این احساس انزوا انسان­ ها را غمگین نموده و سلامت عاطفی آنها را به خطر می ­ اندازد. افراد تنها حتی هنگامی که در آرامش به سر می ­برند، نسبت به افراد دیگر استرس بیشتری دارند. این وضعیت، کار دستگاه گردش خون را مختل می­ کند؛ در نتیجه عضلات قلب با شدت بیشتری منقبض شده و رگ­ها در معرض آسیب ناشی از فشار خون بالا قرار می­ گیرد و احساس خفگی به انسان دست می­ دهد.

البته این بحث زمانی مطرح است که انسان یار موافق و دوست خوب داشته باشد. اگر انسان مجبور باشد بین تنهایی و دوست نادان یکی را انتخاب کند، بی­ شک تنهایی، از همراهی دوست نادان بهتر است: چرا که نتیجه دوستی با انسان بد، شقاوت و بدبختی ابدی است هم چنانکه دوستی با افراد خوب، سعادت و خوشبختی دنیوی و اخروی انسان را تضمین می ­کند. رسول اکرم(ص) فرمودند: «اَلجَلیسُ الصّالِحُ خَیرٌ مِنَ الوَحدَةِ وَ الوَحدَةُ خَیرٌ مِن جَلیسِ السّوءِ؛ هم­نشین خوب، از تنهایى بهتر است و تنهایى از هم نشین بد بهتر است.»(امالى طوسى، ج1، ص535)

تا توانی می ­گریز از یار بد                     یار بد بدتر بود از مار بد

مار بد تنها تو را بر جان زند             یار بد بر جان و بر ایمان زند

سعدی

هست تنهائی به از یاران بد                نیک چون با بد نشیند بد شود

مولوی