انسان غیر از بدن مادی، حقیقت دیگری به نام روح دارد که او را از سایر حیوانات متمایز می گرداند. روح انسانی، دو بعد ادراکی و گرایشی دارد. بعد ادراکی انسان در دو حوزه نظری و عملی قرار گرفته است:
الف ـ ادراک نظری؛ شناختی است که از طریق صورت ها و مفاهیم ذهنی برای انسان حاصل می شود؛ مانند: صورت ذهنی از درخت که با دیدن آن در ذهن انسان حاصل می شود. به این ادراک، علم حصولی گفته می شود. در مقابل به آگاهی بدون واسطه و شناخت مستقیم، علم حضوری گفته شده است مانند آگاهی انسان به حالت روانی و عواطف خود هنگامی که دچار ترس شده است.
ب ـ ادراک عملی؛ شناختی است که به حوزه عمل ـ یعنی بایدها و نبایدها ـ مربوط می شود؛ مانند: خوب بودن عدالت و زشت بودن دروغگویی؛
بعد گرایشی انسان همان تمایلاتی است که با روح او عجین شده اند مانند گرایش به حفظ ذات که به آن غریزه گفته می شود و میان انسان و حیوان مشترک است و میل به پرستش خدا و کسب دانش که فطری است و مختص انسان می باشد. این تمایلات بر اثر عوامل خارجی و القائات محیط و جامعه و تربیت پدیده نیامده اند ولی عوامل خارجی، در رشد و شکوفایی آنها موثر می باشند.
به طور کلی ادراک، به معنای علم و آگاهی از جهان درون و دنیای بیرون است. موجودات زنده به کمک حواس خود از وجود واقعیات دنیای خارج یا داخل مطلع می گردند. این احساس پس از تفسیر و تعبیر به ادراک می انجامد. هر فعالیت ادراکی به عنوان چهارچوب مرجعی در چگونگی درک علایم و محرک های محیطی مورد ادراک، سازمانی خاص پیدا می کند که در فعالیت های بعدی همانند یک فرآیند تصمیم گیری و گزینش عمل می کند. به بیان دیگر ادراک، فرایندی است که موجودات با استفاده از آن، محرک های محیطی را از طریق حس های خود (بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و بساوایی) دریافت نموده و آنها را سازماندهی می کنند.