نفس، روان، روح:
جان که او جوهرست و در تن ماست کس نداند که جای او به کجاست
نظامی
می پنداری که جان توانی دیدن اسرار همه جهان توانی دیدن
عطار
اگر چه جان و روان در ظاهر به یک معناست ولی تفاوت هایی باهم دارند؛ اول اینکه روان مختص نفس انسان است ولی جان به نفوس حیوانات هم گفته مى شود:
میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است
فردوسی
تفاوت دوم اینکه جان از زمان انعقاد نطفه تا آخر عمر در بدن وجود دارد، ولی روان یا روح در زمان معینی به جنین تکامل یافته دمیده می شود و به استثنای ساعات خواب و اغماء و بیهوشی همراه انسان می باشد. در این سه حالت(خواب و ...) اعمال فیزیکی حیاتی بدن ـ جان ـ نسبتاً فعّال است ولی روح در خارج از بدن قرار دارد: «اللَّهُ یَتَوَفَّى الأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ؛ خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامى باز مى ستاند و[نیز] روحى را که در[موقع] خوابش نمرده است[قبض مى کند] پس آن[نفسى] را که مرگ را بر او واجب کرده نگاه مى دارد و آن دیگر [نفسها] را تا هنگامى معین[به سوى زندگى دنیا] بازپس مى فرستد قطعا در این [امر] براى مردمى که مى اندیشند نشانه هایى[از قدرت خدا] است.»(زمر، آیه42)
بنابر این هر انسانی، دو گونه مرگ دارد: یکی کوتاه مدّت که هنگام خواب عارض می شود و دیگری بلندمدت که یک بار در پایان زندگی در این جهان، اتفاق می افتد. در کوتاه مدت جان در بدن وجود دارد و آماده پذیرایی مجدّد از روح باقی می ماند. امّا در بلند مدت، جان در جسد (بدن بدون جان) وجود ندارد و فعّالیت قلب، به علّت این که مدّت جدایی روح، طولانی خواهد بود و ادامه آن بدون وجود روان، ضرورتی ندارد؛ متوقّف می شود و اعضای رئیسه دیگر هم، از فعّالیّت باز می ماند که به متلاشی شدن جسم می انجامد. سخن آخر اینکه:
تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
سعدی