سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشتهای پراکنده

نجوی کردن، راز گفتن با کسی، راز و نیاز، درخواست از درگاه خدا:

دفع بلای تن و آزار خلق              جز به مناجات و ثنای تو نیست

مولوی

دعا و مناجات، وسیله‌ ارتباط انسان با خداوند است، انسانی که در عرصه‌ زندگی، بدون ‌رابطه‌ معنوی با خدا راه به جایی نمی ­برد: «قُلْ مَایَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلا دُعَاؤُکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزَامًا؛ بگو اگر دعاى شما نباشد پروردگارم هیچ اعتنایى به شما نمی‏ کند در حقیقت‏ شما به تکذیب پرداخته ‏اید و به زودى[عذاب بر شما] لازم خواهد شد.»(فرقان، آیه77) بی اعتنایی خدا یعنی سردرگمی در این دنیای فانی و ناپایدار و عذاب دردناک در آخرت.

علاوه بر این، نیاز انسان به لذت روحی ـ معنوی از طریق انس با خدا تأمین می ­گردد و راه انس با خدا، مناجات و یادکردن اوست. امام باقر(ع) فرمودند: «مکتوب فی التّوراه الّتی لم تغیّر أن موسى[ع] سأل ربّه فقال: یا ربّ، أقریب أنت منّی فأناجیک، أم بعید فأنادیک؟ فأوحى اللّه عزّ و جلّ إلیه، یا موسى، أنا جلیس من ذکرنی. فقال موسى، فمن فی سترک یوم لاستر إلاّ سترک؟ فقال: الّذین یذکروننى فأذکرهم و یتحابّون فیّ فأحبّهم، فأولئک الّذین إذا أردت أن أصیب أهل الأرض بسوء، ذکرتهم فدفعت عنهم بهم؛ در تورات تغییر داده نشده(اصیل)، نوشته شده است: همانا موسى(ع) از پروردگار خود سؤال کرد و گفت: اى پروردگار من، آیا تو به من نزدیکى تا با تو مناجات کنم، یا دورى تا تو را صدا زنم؟ پس خداى عزّ و جلّ به او وحى فرمود: اى موسى، من هم­نشین کسى هستم که مرا یاد کند. پس موسى(ع) گفت: کیست در پناه تو روزى که غیر از پناه تو پناهى نیست؟ فرمود: آنها که مرا یاد مى‌کنند، من هم آنها را یاد مى‌کنم و آنها که در راه من با هم دوستى مى‌کنند من آنها را دوست دارم. این‌ها کسانی هستند که وقتى بخواهم به اهل زمین بدى رسانم، آنها را یاد می­ کنم و به واسطه آنها آن بلا را رفع می کنم.»(اصول کافی، ج2، ص496)

بدیهی است بهترین دعا و مناجات، آن دعایی است که با معرفتی عاشقانه و بصیرتی عارفانه بیان شده باشد. چنین دعایی وسیله تکامل روح و رسیدن به لذت معنوی است که به تدریج انسان را به عشق خدا می­ رساند. هرچند برای دعا کردن زمان و مکان خاصی لازم نیست ولی دعا در مساجد و اماکن مذهبی و در وقت سحر تأثیر ویژه­ای دارد.

دعا، اغلب به صورت گروهی و با صدای بلند خوانده می­ شود، ولی مناجات به تنهایی و با صدای آرام زمزمه می­ گردد. خداوند هم توصیه نموده است خواندن خدا با صدای آرام باشد. «ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَ خُفْیَةً إِنَّهُ لایُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ* وَلاتُفْسِدُوا فِی الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِهَا وَ ادْعُوهُ خَوْفًا وَ طَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ؛ پروردگار خود را به زارى و نهانى بخوانید که او از حدگذرندگان را دوست نمى­ دارد و در زمین پس از اصلاح آن فساد مکنید و با بیم و امید او را بخوانید که رحمت‏ خدا به نیکوکاران نزدیک است.»(اعراف، آیات56 ـ 55) و همچنین: «وَاذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَ خِیفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الآصَالِ وَ لاتَکُنْ مِنَ الْغَافِلِینَ؛ و پروردگارت را در دل خویش بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس بدون صداى بلند یاد کن و از غافلان مباش.»(اعراف، آیه205)

 

 


ای نام تو بهترین سر آغاز                  بی نام تو نامه کی کنم باز

نظامی

در دستورات دینی اسلام تأکیده شده است که هر گفتار و عملی باید با نام خدا شروع شود. قبل از همه خداوند متعال به این اصل عمل نموده و سوره­ های قرآن را ـ به استثناء سوره توبه ـ با نام خودش آغاز کرده است. گفتن بسم الله در آغاز هر کار، علاوه بر شروع کردن با نام خدا، یاری خواستن از نام او را هم همراه خود دارد؛ یعنی: هم با نام او شروع می‌کنیم و هم از او یاری می‌­خواهیم.

به گواهی قرآن مجید، انبیا کارها و سخنان خود را با نام خدا شروع می­ کردند؛ به عنوان مثال حضرت نوح(ع) هنگام سوار کردن یارانش به کشتی، نام خدا را یادآور می­شود: «حَتَّى إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَ فَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِیهَا مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَ أَهْلَکَ إِلا مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ وَ مَنْ آمَنَ وَ مَا آمَنَ مَعَهُ إِلا قَلِیلٌ* وَ قَالَ ارْکَبُوا فِیهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَ مُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ؛ تا آنگاه که فرمان ما در رسید و تنور فوران کرد فرمودیم: در آن[کشتى] از هر حیوانى یک جفت با کسانت مگر کسى که قبلا در باره او سخن رفته است و کسانى که ایمان آورده ‏اند، حمل کن و با او جز[عده] اندکى ایمان نیاورده بودند و[حضرت نوح(ع)] گفت: در آن سوار شوید، حرکت شما با نام خدا باشد و هم توقف شما با یاد او، بى گمان پروردگار من آمرزنده مهربان است.»(هود، آیات41ـ40) و نیز حضرت سلیمان نامه خود به ملکه سبا را با بسم الله شروع می­ کند: «قَالَتْ یَا أَیُّهَا الْمَلأ إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتَابٌ کَرِیمٌ* إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمَانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * أَلاتَعْلُوا عَلَیَّ وَ أْتُونِی مُسْلِمِینَ؛[ملکه سبا] گفت: اى سران[کشور] نامه ‏اى ارجمند براى من آمده است که از طرف [حضرت] سلیمان[(ع)] است و[مضمون آن نامه] این است به نام خداوند رحمتگر مهربان، بر من بزرگى نکنید و مرا از در اطاعت درآیید.»(نمل، آیات31ـ29)

با توجه به ضعف نیروى انسان­ها و ناپایداری برنامه­ ها لازم است کارها به ذات قدرتمند، پایدار و نامحدود الهی پیوند داده شود تا باقی بماند. رسول گرامی اسلام(ص) فرمودند: «کُلُّ أمرٍ ذى بالٍ لَم یُذکَر فیهِ بِسمِ اللّهِ فَهُوَ أَبْتَرُ؛ هر کار ارزشمندى که در آن بسم اللّه‏ ذکر نشود ناقص است.»(بحارالأنوار، ج 76، ص305) بدیهی است پایداری عمل به ارتباط آن با خدا بستگی دارد. کاری که با نام خدا شروع شود، رنگ الهی به خود گرفته و جنبه قدسی پیدا می­ کند و جاودانه مى­ ماند؛ در مقابل، اگر کاری با نام خدا شروع نشود، به پایان نمی ­رسد.

 

 


بر اساس آموزه‌های دینی، آفرینش که بر پایه بهترین نظام ایجاد شده است با حکمت الهی اداره می ­شود. اگر نقص و عیبی از قبیل معلولیت، بیماری، سیل، زلزله و... به چشم خورد، نباید به خداوند عالم و قادر نسبت داده شود؛ چرا که لطف الهی به صورت یکسان برتمام هستی افاضه می­ شوند. بدیهی است این دنیا مقدمه ای برای آخرت است و قابلیت آن را ندارد که یک نظام کاملی باشد. به تصریح قرآن مجید دنیا نسبت آخرت مانند بازی کودکانه است: «وَ مَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَفَلاتَعْقِلُونَ؛ و زندگى دنیا جز بازى و سرگرمى نیست و قطعا سراى بازپسین براى کسانى که پرهیزگارى مى ­کنند بهتر است آیا نمى ‏اندیشید؟»(انعام، آیه 32) البته این نظام بازیگونه دنیا هم بر اساس حکمتی است که خداوند برای آن در نظر گرفته است.

به هر واقعه ­ای که با خواست و مشیت الهی اتفاق می ­افتد، قضا و قدر گفته می­ شود. به بیان قرآن مجید، حوادث جهان بر اساس مقدرات الهی رخ می‌دهد: «إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ؛ ماییم که هر چیزى را به اندازه آفریده ‏ایم.» (قمر، آیه49) امام کاظم(ع) فرمودند: «خداوند سبحان چیزی را امضاء و اجرا می‌کند که قضایش را رانده باشد و قضای چیزی را می‌راند که تقدیرش کرده باشد و چیزی را مقدر می‌سازد که اراده کرده باشد. پس مشیت او به علم او و اراده‌اش با مشیتش و تقدیرش با اراده‌اش و قضایش با تقدیرش و امضایش با قضایش صورت می‌گیرد.»(توحید صدوق، ص334)

همراه با حکمت و مشیت الهی، مصلحت هم وجود دارد؛ به این معنا که چیزی با چیزی چنان تناسب و سازگار است که خلل و نقصی را موجب نمی‌شود. بنابر این هر چیزی که مفید و سازنده باشد و با اهداف انسان سازگار شده و نقص و فسادی را موجب نشود، مصلحت است. در فرهنگ قرآنی مصلحت و مفسده در مقابل هم هستند و علم آن پیش خداست. انسان چیزهایی را مصلحت می‌داند در حالی که مفسده است و برعکس: «وَ عَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا وَ هُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَ عَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَ اللّهُ یَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لاَتَعْلَمُونَ؛ و بسا چیزی را خوش نمی‌دارید و آن برای شما خوب است و بسا چیزی را دوست می‌دارید و آن برای شما بد است و خدا می‌داند و شما نمی‌دانید.»(بقره، آیه216)

علت این گرایش اشتباه (دوست داشتن شرّ و دوست نداشتن خیر)، بضاعت اندک علمی است: «وَ یَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ مَاأُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلا قَلِیلا؛ و در باره روح از تو مى ‏پرسند بگو روح از[سنخ] فرمان پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکى داده نشده است.»(اسراء، آیه85) و به علت بی اطلاعی از عواقب بسیاری از اتفاقات و حوادث، بازخورد مناسبی نسبت به آنها ندارد.

گاه مصلحت اقتضا می‌کند چیزی از انسانی گرفته شود و گاه مصلحت است چیزی به او داده شود. این گرفتن‌‌ها و دادن‌‌ها بر اساس حکمت و مصلحت است. بسیاری از مسائلی که انسان در زندگی با آنها برخورد می­ کند، یا حکمتی در آن وجود دارد و یا مصلحتی؛ وظیفه انسان پذیرش بدون چون و چرای آنهاست.

آن کس که توانگرت نمی ­گرداند               او مصلحت تو از تو بهتر داند

سعدی

 

 


جهان سربه ­سر حکمت و عبرت است                 چرا بهره ما همه غفلت است

فردوسی

حکمت در لغت به معنای منع و بازداشتن برای اصلاح است. قاضی را به علت اینکه حکم او مانع تعدی به حقوق دیگری می‌شود، حاکم نامیده‌اند. البته حکمت ـ اعم از نظری و عملی ـ با استواری و استحکام همراه است و حکیم به کسی گفته می شود که کارها را محکم و استوار کند. علامه طباطبایی می ­نویسند: «حکیم به معنای متقن کار و کسی است که هیچ عملی از وی از جهل و گزاف ناشی نمی‌شود، هر چه می‌کند با علم می‌کند و مصالحی را در نظر می‌گیرد.»(المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص531) در قرآن مجید 91 بار به حکیم بودن خداوند اشاره شده است.

خداوند حکیم است؛ برای اینکه در آفرینش موجودات بهترین صورت ممکن را انتخاب نموده است: «ذَلِکَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ* الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الإِنْسَانِ مِنْ طِینٍ* ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ* ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الأَبْصَارَ وَ الأَفْئِدَةَ قَلِیلا مَا تَشْکُرُونَ؛ اوست داناى نهان و آشکار که شکوهمند مهربان است. همان کسى که هر چیزى را که آفریده است نیکو آفریده و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد. سپس[تداوم] نسل او را از چکیده آبى پست مقرر فرمود. آنگاه او را درست‏اندام کرد و از روح خویش در او دمید و براى شما گوش و دیدگان و دلها قرار داد چه اندک سپاس مى‏گزارید.»(سجده، آیات9ـ6)

جهان چون چشم و خط و خال ابروست        که هر چیزی به جای خویش نیکوست

محمود شبستری

در آثارش کار قبیح، عبث و بیهوده به چشم نمی­ خورد: «وَ مَاخَلَقْنَا السَّمَاءَ وَ الأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا بَاطِلا ذَلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ؛ و ما آسمان و زمین و آنچه که میان این دو است را به باطل نیافریدیم این گمان کسانى است که کافر شده­ اند، پس واى از آتش بر کسانى که کافر شده ‏اند.»(ص، آیه27) و «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنَا لاتُرْجَعُونَ؛ آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریده ‏ایم و اینکه شما به سوى ما بازگردانیده نمى‏ شوید؟»(مومنون، آیه115) چون فعل بی غرض، عبث و لغو است در افعال خدا، غرضی متعالی ـ به نفع مخلوقات ـ وجود دارد.

علامه طباطبایی می­ نویسند: «آفرینش انسان و جهان کار خداست و خدا منزه است از این که کار بیهوده و بی‌هدف انجام دهد و دائماً بیافریند و روزی دهد و بمیراند و باز بیافریند و روزی دهد و بمیراند و همچنین درست کند و به هم زند؛ بدون این که در این آفرینش، غایت ثابتی را بخواهد و غرض پابرجایی را تعقیب کند. پس ناچار برای آفرینش جهان و انسان هدف و غرض ثابت در کار است و البته سود و فایده آن به خدای بی‌نیاز نخواهند برگشت و هر چه باشد به سوی آفریده‌ها عاید خواهد شد. پس باید گفت که جهان و انسان به سوی یک آفرینش ثابت و وجود کامل‌تری متوجهند که فنا و زوال نپذیرد.»(شیعه در اسلام، ص104)

با توجه به اینکه ظلم یک عمل قبیحی است خداوند آن را انجام نمی‌دهد، پس همه کارهای خداوند عادلانه است و چون مکلف نمودن فرد به آنچه که توانایی انجام آن را ندارد از نظر عقلی کار درستی نیست، خداوند حکیم هرگز کسی را به عملی که از توان او خارج است مکلف نمی‌کند. علامه حلی می‌نویسند: «بر پایه اصل حکمت محال است خداوند فردی را که توانایی انجام کاری را ندارد بر انجام آن تکلیف نماید.»(دلایل الصدق، ج1، ص424) ایشان همچنین می­ نویسند: «حکمت گاهی به معنای معرفت اشیاء است و گاهی به معنای انجام کاری به وجه احسن است و چون هیچ معرفتی برتر از معرفت خداوند نسبت به عالم نیست، پس خداوند به هر دو معنی حکیم است.»(عقاید استدلالی، ص193) بنابر این، خداوند متعال که از همه چیز آگاه است، نظام هستی را به صورت کامل و احسن آفریده، به طوری که هیچ خلل و نقصی در آن راه ندارد و از اینکه کار لغو و بیهوده و قبیح و ناروا از او سر بزند، پاک و مبراست.

خدا گر ز حکمت ببندد دری                  به رحمت گشاید در دیگری

سعدی

 

 


 

پس بدان این اصل را ای اصل جو                   هر که را درد است او برده است بو

مولوی

در مورد وجود درد در انسانها بحثی نیست و هر کس به نسبت موقعیتش درد و غمی دارد. آنچه که در مورد درد، بیشتر بحث شده است تحمل بی ­سر و صدای آن می باشد. در قرآن مجید به صراحت اعلام شده است: «لَقَدْ خَلَقْنَا الإِنْسانَ فی‏ کَبَدٍ؛ که ما انسان را در رنج آفریدیم.»(بلد، آیه4) طبرسی در تفسیر این آیه می­ نویسند: «یعنى در تعب و سختى و رنج؛ مصیبت‌هاى دنیا و سختی‌هاى آخرت را متحمّل می‌شود و فرزند آدم همواره متحمّل سختى و ناراحتى می‌شود تا از دنیا بیرون رود.»(مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏10، ص747)

با توجه به این آیه، انسان در همه ادوار زندگى خود با انواع ناگواری­ ها و دردها رو به رو خواهد شد؛ به طوری که لذتى بدون درد و رنج نخواهد بود. نگاهى به زندگى انبیا و اولیاء الله نشان مى­ دهد که زندگى این گل­هاى سرسبد آفرینش با انواع درد و رنج قرین بوده است. هنگامى که دنیا براى آنها چنین باشد، وضع دیگران مشخص است.

در عالم بی‌وفا کسی خرم نیست       شادی و نشاط در بنی‌آدم نیست

آن کس که در این زمانه او را غم نیست      یا آدم نیست، یا از این عالم نیست

هلالی  جغتایی

اگر کسی با لب خندان مشاهده شود، دلیل بر نبود مشکل در زندگیش نیست؛ بلکه به خاطر نحوه برخورد صحیح و نگرش مثبت به زندگی است که توانسته است با تحمل بی­ سر و صدای مشکل، زندگی شاد و آرامی داشته باشد. از این جهت کسی که رنج خود را پنهان کرده و بدون داد و فریاد آن را تحمل می‌کند از احترام بیشتری برخوردار است نسبت به کسی که درد خود را به دیگران اعلام می­ کند.

ناگفته نماند که انسان در طول عمر چند ساله ­اش با انواع درد مواجه می­ شود که یکی از آنها، درد عشق است؛ تحمل این درد نه تنها سخت نیست بلکه لذت و شیرینی خاص خود را دارد. از لحاظ معرفت نفس تنها درد حقیقی و واقعی، درد عشق است، بقیه دردها مجازی و دروغین می ­باشند.

در طریق عشقبازی، امن وآسایش بلاست                     ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی

حافظ

مرد را دردی اگر باشد خوش است              درد بی دردی علاجش آتش است

مجذوب تبریزی